ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

بچه‌های

طنین صدای احمد متوسلیان را که ...
یادم هست من کوچک بودم، روزی پیرمردی برای باغچه منزل ما خاک آورد.ما سر سفره بودیم که او آمد.امام گفتند که این پیرمرد ناهار نخورده است.غذای ما زیاد نبود.بعد بشقابی از توی سفره برداشتند و خودشان چند قاشق از غذایشان را در بشقاب ریختند و به ما گفتند: «بیایید هر کدام چند قاشقی از غذای خود را در این بشقاب بریزید تا به اندازه غذای یک نفر بشود.»
امام درباره کیفیت ورود به تهران فرموده بودند من اول باید به زیارت شهدا بروم. امام خودشان تصمیم می گرفتند و به این دلیل هیچ کس هم نمی توانست در اراده ایشان تأثیر بگذارد، فرمودند من باید اول بروم سر خاک شهدا، ما گفتیم خطرناک است فرمودند نمی شود
بارها و بارها شاهد احترام بیش از حد امام نسبت به آیت الله پسندیده بودیم. ایشان به عنوان برادر بزرگتر و استاد امام در دوران کودکی و نوجوانی در حد یک استاد و شبیه یک پدر، مورد احترام امام قرار می گرفت
پیشخوان