ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

حسین

به خودم‌ می‌گفتم چرا آقا الیاس اینطوری شده؟ چرا اینقدر آروم شده؟ چرا کم حرف می‌زنه و همه‌اش توی خودشه؟ نکنه اتفاقی افتاده و داره از من پنهان‌ می‌کنه؟ اصلاً فکرم به سمت هیچی نمی‌رفت و برام سئوال بود.
این موضوع رو یه روز با خواهرش در میان گذاشتم و بهش گفتم من نمی‌خوام به مردهای دیگر بی‌احترامی کنم. خیلی مردها رو دیدم توی زندگی‌های مختلف اطرافیانم ولی آقا الیاس یه چیز دیگه است.
این عطر و بو را دوست دارم. هر از چند گاهی سیاهی های شهر را می‌شوید و می‌برد. هر از چند گاه یعنی گاه که وقت حضور باشد. حتی از آسمان سنگ ببارد این زنان و دختران حضور دارند
دختر شما گوشه‌ای در مسجد نشسته بود و با خانم من صحبت کرد و مشکلش را گفت. خانم من هم آمد و به من گفت و ما هم آوردیمش و دودستی تقدیم شما کردیم. خودش هم گفته که می‌خواهم بروم خانه پیش پدرم، ولی می‌ترسم!
دویست‌وسی‌وهشتمین شماره ماهنامه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی فکه منتشر شد.
هر چه هم به نیروی قدس می‌گفت، می‌گفتند مشکل درست می‌شود و نباید بروی. آمد و این ترفند را زد و درخواست بازنشستگی داد. خیلی هم طول کشید تا قبول کردند.
امسال 105 خانواده شهید داریم که قرار است به آن‌ها سر بزنیم. هرچند تعدادی از این مادران از میان ما رفته‌اند؛ ولی برای این مادران هم برنامه‌ای تحت عنوان مادران آسمانی در نظر گرفته‌ایم.
پیشخوان