خواندنی ها برچسب :

خفه-کردن

سعید و میثم او را کشتند. سعید و میثم بعد از اعترافات این مرد بازداشت شدند. آن‌ها به قتل اعتراف کردند، اما مدعی شدند کیومرث در این قتل سهم داشته و او گلوی مقتول را بریده است.
تنها فرزند بازمانده، در ساعت وقوع جنایت، مدرسه بوده و به همین دلیل جان سالم به در برده است. عامل جنایت بعد از ارتکاب قتل، خودش را در دوسلدورف زیر قطار انداخت، اما با وجود جراحات سنگین، زنده ماند.
آنقدر گریه کردم و به خودم لعنت فرستادم که چرا مادرم را با دستان خودم و به خاطر هیچ کشته‌ام. چند ساعت فکر کردم تا اینکه تصمیم گرفتم به اورژانس زنگ بزنم و دروغ بگویم، اما خیلی زود واقعیت برملا شد.
می‌خواستیم پس از کشتن نعیم با هم به افغانستان فرار کنیم. اما صاحب مرغداری بی‌خبر به آنجا آمد و با دیدن جسد شوهرم ماجرا لو رفت.
من هم دست‌هایم را روی گلوی او گذاشتم و فشار دادم. وقتی دست‌هایش را از روی گلوی من برداشت، من هم رهایش کردم و آنجا بود که متوجه شدم او مرده است. آن‌قدر ترسیده بودم که نمی‌دانستم باید چه کنم. از اینکه بچه‌ام تنها و بی‌کس شود، خیلی می‌ترسیدم.
هنگام مشاجره وقتی مخالفت‌های مادرم را دیدم، آن‌قدر عصبانی شدم که نفهمیدم چه کار کردم. تکه چوبی برداشتم و با آن چند ضربه به سر مادرم زدم. وقتی او روی زمین افتاد روسری‌اش را برداشتم، دور گردنش پیچیدم و آن‌قدر فشار دادم که او خفه شد.
با امیر درگیر شدم و دستانم را روی گلویش گذاشتم و او را خفه کردم. بعد هم چند ضربه چاقو به او زدم. بعد از وارد‌کردن ضربات چاقو او را در گوشه‌ای رها کردم و رفتم. چون در باغ ساخت‌وساز بود و مدتی بود که صاحب باغ هم زیاد سر می‌زد، می‌دانستم جسد را پیدا می‌کنند.
دخترم صدای تلویزیون را خیلی بلند کرده بود. یک لحظه عصبانی شدم و دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را با کمربند و مانتو خفه کردم.» پزشکی قانونی هم تایید کرد که این دختر خفه شده است.
بعد هم درگیری ما بالا گرفت و ناگهان دستم را روی گلویش گذاشتم، نمی‌خواستم او را به قتل برسانم. به خودم که آمدم، همسرم نفس نمی‌کشید.
همسر اول این مرد مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: ما سال 79 از هم جدا شدیم و شوهر سابقم سال 84 دوباره ازدواج کرد. زمانی هم که همسرش بودم سر موضوعی دعوایمان شد و او قصد خفه‌کردن مرا داشت که نجات یافتم.