سربازها در تفتیش هفته قبل یک مغزی خودکار از آسایشگاه پیدا کردند. بعدش هم جوری هوچیگری راه انداختند که انگار کلاشینکف پیدا کردهاند. پدرمان را درآوردند. اول همه وسایلهایمان را از داخل کولههایمان ریختند وسط و تاید و شکرمان را قاطی هم کردند بعدش تا میخوردیم کتکمان زدند.