ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

درگیری

خواهرزاده‌هایم فکر می‌کردند من سهم ارثیه مادرشان را بالا کشیده‌ام، به‌همین‌دلیل با من دعوا می‌کردند. آن‌ها مدرکی نداشتند که ثابت کنند من این کار را کرده‌ام و به‌همین‌دلیل فقط درگیری ایجاد می‌کردند.
وقتی بلند شدم کیفم را برداشتم و چاقو را از درون آن بیرون آوردم و ضربه‌ای به سینه راننده زدم و خودم آن را از سینه او خارج کردم، ولی راننده مچ دستم را فشار داد که چاقو را انداختم. بعد از آن هم مردم جمع شدند و مرا دستگیر کردند.
متهم گفت: مقتول همین‌طور که داشت من را می‌زد و بالا و پایین می‌رفت، ضربه به شاهرگش برخورد کرد. من قصد کشتن او را نداشتم و از اولیای‌دم عذرخواهی می‌کنم. برادرم در قتل نقشی نداشت.
فندک را روشن کرد و ناگهان شعله‌ور شد. خواستم کمکش کنم، اما چون در آکاردونی قفل بود نمی‌توانستم وارد شوم بعد خودش کلید‌ها را به سمت من انداخت با عجله در را باز کردم و او را به داخل حمام بردم.
در را باز گذاشت و یکدفعه نیما به داخل پارکینگ پیچید، من ترسیدم و پرسیدم کجا می‌روی، گفت نترس بیا. بعد بازوهایم را گرفتند و به زور به داخل خانه هل دادند. رامین من را مورد تعرض قرار داد و بعد نیما آمد و او نیز به من تجاوز کرد.
اکبر مرد بدخلقی بود و مدام ما را اذیت می‌کرد و با هر بهانه‌ای کتک‌مان می‌زد. من در تمام طول این سال‌ها سعی کردم صبوری کنم، اما تحمل کتک خوردن دخترانم را نداشتم. همسر اولش هم به‌خاطر همین بد رفتاری‌هایش از او جدا شده بود.
به خاطر کینه‌ای که از او داشتم، دست به قتل زدم. او به برادر کوچک‌ترم فحاشی کرده و او را زده بود، من هم وقتی با او درگیر شدم، پاره آجری را که در آن اطراف بود برداشتم و چندین ضربه به سرش زدم.
پدر ارومیه‌ای با سلاح کلاشینکف بهنام را به قتل رساند و شیرعلی را زخمی کرد. وقتی صدای شلیک‌های پی‌درپی از کلاشینکف در روستای منصورآباد ارومیه پیچید اهالی روستا وحشت‌زده از خانه بیرون آمدند.
در مدتی که مقتول بیمارستان بود حالش خوب بود، اما بعد زخمش عفونت کرد و به خاطر عفونتی که وارد خونش شد، جانش را از دست داد.
پیشخوان