مرد جوانى که بسیار خوشاندام و خوشصورت بود، در نزد حضرت داود(ع) حضور داشت، و مدّت زیادى با سکوت در کنار داود(ع) نشسته بود، ناگهان ملکالموت بر داود نازل شد و نظرى به آن جوان انداخت، داود(ع) گفت: چرا به او مى نگرى؟ ملکالموت گفت: من هفت روز دیگر روح او را در همین مکان قبض مىکنم