خواندنی ها برچسب :

رنج

انسان به میزانی که اصیل می‌شود غم او کم می‌شود، ولی معلوم نیست رنج او هم کم شود. بزرگ ترین رنج یک انسان بزرگ، عشق است. عشق انسان‌های کوچک، کوچک است، یا اساساً عشق ندارند؛ این‌ها میل دارند ولی انسان بزرگ عشق دارد.
دولت ها پیاپی می آیند ومی روند و ما همچنان ملت رنجوری هستیم. گویی که دردها و رنج ها بی میل نیستند با ما الفتی پایدار داشته باشند و عبور از آنها، آرزوی دست نیافتنی باشد. امید که چنین مباد.
اولین باری نیست که با خودم فکر کرده‌ام، چه شد که این مرد و بقیۀ آدم‌ها، دنبال موجوداتی رفتند و برایشان پول دادند که زندگی‌های کوتاه‌تر و پررنج‌تری دارند؟
اولین باری نیست که با خودم فکر کرده‌ام، چه شد که این مرد و بقیۀ آدم‌ها، دنبال موجوداتی رفتند و برایشان پول دادند که زندگی‌های کوتاه‌تر و پررنج‌تری دارند؟
اولین باری نیست که با خودم فکر کرده‌ام، چه شد که این مرد و بقیۀ آدم‌ها، دنبال موجوداتی رفتند و برایشان پول دادند که زندگی‌های کوتاه‌تر و پررنج‌تری دارند؟
اولین باری نیست که با خودم فکر کرده‌ام، چه شد که این مرد و بقیۀ آدم‌ها، دنبال موجوداتی رفتند و برایشان پول دادند که زندگی‌های کوتاه‌تر و پررنج‌تری دارند؟
اولین باری نیست که با خودم فکر کرده‌ام، چه شد که این مرد و بقیۀ آدم‌ها، دنبال موجوداتی رفتند و برایشان پول دادند که زندگی‌های کوتاه‌تر و پررنج‌تری دارند؟
هنوز هیچ خبری نیست. خیلی وقت است که همه چیز به دست فراموشی سپرده شده است. نه متهمی دستگیر شده و نه حتی مشخص است که این جنایت، کار چه کسی بوده؛ پرونده‌ای که چهار‌سال تمام طول کشید، اما همچنان روی میز پلیس خاک می‌خورد. دیگر کسی سراغی از آن نمی‌گیرد.
شوپنهاور، تنها فیلسوف مهمی که خودش را بدبین معرفی کرد، داستان هگل را به‌مثابهٔ خیال‌بافی سنگدلانه‌ای می‌نگریست. از دیدگاه او، پیشرفتْ توهم است: زندگی رنج است، رنج بوده است، و همواره رنج خواهد بود؛ «کوشش‌های پیوسته برای طرد رنج به هیچ چیز دست نمی‌یابند، مگر دگرگونی صورت آن».
مثل ضرباهنگ تشویق تماشاچیان در آمفی‌تئاتری رومی که در انتظار گلادیاتور محبوبشان باید لحظه‌به‌لحظه بلندتر می‌شد یا مثل سروصدای جایگاه عوام در تماشاخانۀ گلوب شکسپیر که باید پیش از به‌صحنه‌آمدنِ بازیگران اوج می‌گرفت یا مثل جماعتی که دور اسکله‌های نیویورک ازدحام می‌کردند و از ملوانان می‌خواستند تا آخرین بخش رمان‌های چارلز دیکنز را لو بدهند، گوشه‌ای از ...
پیشخوان