ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

زن-جوان

جسد «الف» غرق در خون و کبود، کف حمام افتاده بود. با فریاد‌های دو برادر، همسایگان نیز از طبقه دوم آمدند و بدین ترتیب پلیس در جریان قرار گرفت.
این روز‌های آخر احساس کردم سارا دیگر تمایلی به دیدن من ندارد و انگار پای مرد دیگری وسط بود. شب حادثه وقتی گفت می‌خواهد از آن خانه برود خیلی عصبانی شدم و کنترل رفتارم را از دست دادم با یک طناب که در خانه بود او را خفه کردم و بعد هم با چاقو به جانش افتادم.
در ادامه با یک کارد میوه خوری که به همراه داشت، پس از وارد آوردن چندین ضربه به سر و صورت مقتول با قساوت تمام، سر او را جدا کرد و داخل یک کیسه پلاستیکی در سطل زباله انداخت!
این اواخر جلال معتاد شده بود و مرا کتک می‌زد. بیشتر پولش را صرف خرید مواد مخدر می‌کرد هر چه با او و خانواده‌اش صحبت کردم که دست از این کارهایش بردارد بی‌فایده بود. در نهایت تصمیم گرفتم همسرم را تنبیه کنم تا شاید در رفتارش تجدیدنظر کند.
ضمن اینکه صاحبکار شوهرم همیشه او را اضافه‌کار نگه می‌داشت و حقش را نمی‌داد. شوهرم هم چیزی نمی‌گفت. من مجبور شدم خودم بروم و حق شوهرم را بگیرم. ضربه را هم به صورت مرد شاکی زدم و قصدم کور‌کردن او نبود.
من به همراه چهار نفر دیگر از اقوامم که پاکستانی هستند پریا را کشتیم. قرار بود در قبال پرداخت 50 هزار تومان با او رابطه داشته باشیم، یکی از اقوامم به نام سعید با پریا درگیر شد و در این درگیری ما پریا را به قتل رساندیم و فرار کردیم.
او مردی رفیق باز و بیکار بود که مرا با دعوا و اصرار مجبور می‌کرد تا در سرقت‌ها با او همکاری کنم که پلیس به ما مشکوک نشود!
من خیلی دستپاچه شدم؛ کنترلم را از دست دادم و یک ضربه به او زدم تا ساکتش کنم و از قضا ضربه به گردنش برخورد کرد و باعث مرگ این زن شد.
وقتی مرا دید شروع به سرو صدا کرد تا همسایه‌ها به کمکش بیایند. من که خیلی ترسیده بودم دستم را روی دهان و گلویش قرار دادم و ناخواسته جنایتی را رقم زدم.
مسافت زیادی نرفته بودیم که راننده در خیابانی خلوت توقف کرد. مردان ناشناس با تهدید چاقو مرا وادار کردند چند سفته و برگه را امضا کنم و حتی اثر انگشتم را نیز گرفتند.
پیشخوان