ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

شهید-مدافع-حرم

باید وسایل زندگی را جمع می‌کردیم و خانه را تحویل می‌دادیم. به خواهرها و مادر حمید و مادر و خواهر خودم گفتم که همراهم باشند ولی هیچ کدامشان دل آمدن نداشتند. دیدن خانه بی حضور حمید دل سنگ را آب می‌کرد.
وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سوریه و مناسبات قدرت و ثروت را در آن روز بهتر و بیشتر متوجه شدم. تقریباً می‌شد نتیجه گرفت که امنیت و صنعت و ثروت، بین علوی‌ها، اهل تسنن و مسیحی‌ها تقسیم شده است.
انتشارات خط مقدم از ابتدای فعالیت، تأکید خاصی بر جبهه مقاومت و مدافعان حرم داشت و در این مسیر، کتاب‌هایی را هم با موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرد. این کتاب، یکی از تازه‌ترین این کتاب‌ها است.
در اوج مشکلات اقتصادی کشور ایشان از وضعیت اقتصادی کشور و راه‌های برون رفت از بن بست اقتصادی تحلیل کوتاهی ارائه دادند که من احساس کردم صد تا اندیشمند اقتصادی با ایشان ساعت‌ها جلسه داشته‌اند.
واقعیت این بود که برای اهتزاز این زیباترین پرچم دنیا و نشانی که روی آن بود سروهای زیادی مثل کمال به خاک افتاده بودند. قطعاً همین شهادت‌ها ابهت این پرچم را تضمین می‌کرد.
سردار سلیمانی به خاطر روحیه‌ای که دارد هر رزمنده‌ای را ترغیب می‌کند تا در اولین ورودش، فرمانده غیورشان را ببینند و رفتار و کردار و روحیه شهادت‌طلبی وی را سرمشق زندگی‌اش قرار دهند.
حضرت آقا را خیلی دوستش داشت. می‌گفت آقا توی دنیا نظیر نداره. بابا من آقای خامنه‌ای رو بیشتر از شما دوست دارم یعنی اول آقا، بعد سیدحسن نصرالله، بعد شما؛ چون اگه این دوتا بزرگوار نباشن...
علی آرام خوابیده بود. چهرهاش مثل گچ سفید شده بود. خونش مثل لاله‌ای یک طرف صورتش را پوشانده بود. آنقدر جذابیت پیدا کرده بود که اگر وقتم ایجاب می‌کرد دوست داشتم ساعت‌ها به تماشای چهره زیبایش بنشینم.
لمسش کردم. با تعجب احساس کردم، بدنش گرم است. اول باور نمی‌کردم و احساس می‌کردم خیالاتی شده‌ام اما واقعاً احساس گرم بودن می‌کردم. سرش را روی پاهایم قرار دادم، سپس صورتم را به سمت بینی‌اش بردم...
من سخت‌گیرترین فرد برای جلدها و حتی طرح‌های خودم هستم. من حتی گیتار خریدم و اجزای آن را با پوتین،‌ تلفیق کردم اما راضی‌کننده نبود. من طرح را تا 90 درصد پیش می‌بردم اما راضی نبودم....
پیشخوان