ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

شهید-مدافع-حرم

فردای آن روز محمدرضا گفت که خواب دیده چند نفر از نیروهای داعش آمده‌اند و گوش مرا بریده‌اند. فرید با صدای بلندی، قاه قاه خندید و گفت: محمدرضا دیگه چی‌کار کرده‌اند؟ خوابش را زیاد جدی نگرفتیم.
در دو ماه نامزدی مان بیشتر وقت‌ها که به خانه مان می‌آمد برایم گل می‌خرید و خوشحالم می‌کرد. شبی که صیغه موقت خوانده شد با یک دسته گل وارد اتاق شد. کمی که گذشت...
حسین قمی می‌گفت: «هوا که روشن شود می‌روند.»... هنوز هم باورم نمی‌شود از آن درگیری جان سالم به در برده‌ام. کار خدا بود و تدبیر حسین که داعشیان نتوانستند خاکریز را دور بزنند. اگر دورمان می‌زدند...
شرایط فوق‌العاده بدی بود. شرایطی که ضربان قلب آدم آنچنان بالا می‌رود که صدای تپش قلبش را هم می‌شوند؛ اما سید همان آرامش و خونسردی همیشگی‌اش را داشت؛ انگار نه انگار که در چند قدمی مرگ قرار دارد.
چون دامادم در ملا عام سیگار کشیده بود داعشی‌ها او را بازداشت کردند و با خود بردند. الآن شش ماهی می‌شود که از او خبری نیست؛ شاید او را کشته باشند...
وقتی مطلبی در فضای مجازی می‌گذاشتیم، خیلی‌ها پیام می‌دادند. هنوز هم آن موج آرام نشده است. خیلی‌ها با پدر عباس تماس می‌گیرند و از تأثیرات شهادت عباس بر خودشان می‌گویند.
یک روز هوا خیلی گرم بود. سیدابراهیم وسط مسجد خوابیده بود. زیر پیراهن سید بالا رفته بود و نافش معلوم بود. من هم نامردی نکردم و چند تا سلفی با او گرفتم. بعد هم از نافش عکس و فیلم گرفتم...
در اوج مشکلات اقتصادی کشور ایشان از وضعیت اقتصادی کشور و راه‌های برون رفت از بن بست اقتصادی تحلیل کوتاهی ارائه دادند که من احساس کردم صد تا اندیشمند اقتصادی با ایشان ساعت‌ها جلسه داشته‌اند.
انتشارات خط مقدم از ابتدای فعالیت، تأکید خاصی بر جبهه مقاومت و مدافعان حرم داشت و در این مسیر، کتاب‌هایی را هم با موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرد. این کتاب، یکی از تازه‌ترین این کتاب‌ها است.
در ادامه جلسه حسین پورجعفری دفتردار حاجی شروع کرد به صحبت و از آقای قاآنی خیلی تعریف کرد. این را هم توی پرانتز بگویم که پورجعفری، اساساً آدم کم‌حرفی بود و در جلسات معمولاً حرف نمی‌زد؛ اما...
پیشخوان