شب از نیمه گذشته و ماه کامل در آسمان خودنمایی می کند، ناگهان قهرمان داستان چنان از درد به خودش می پیچید که انگار صدها چاقو را در بدنش فرو کرده اند؛ دقایقی بعد درست جایی که او ایستاده بود هیولایی درنده ظاهر شده است. این برشی کوتاه از داستان گرگینه ها است که همه ما با آن آشنایی داریم اما این سناریوی هراسناک تا چه اندازه از نظر علم امکان پذیر است؟