عملیات-کربلای-یک

«اصغر معصومی» قرار بود با شهید «موسی انصاری» برای شرکت در عملیات در یک تیم باشد؛ اما در تیم دیگری سازماندهی شده و در عملیات شرکت کرد. زمانی که او در معبر بالای سر همرزم خود رسید، با صحنه‌ای تلخ مواجه شد.

بابا در تمام سال‌های خدمتش مشتاقانه به دنبال شهادت بود. وقتی پدرم از بازنشستگی‌اش صحبت می‌کرد غمی در چهره‌اش نمایان می‌شد. دوست داشت این همه دویدن برای یک هدف والا باشد و اینکه آخرش ختم به خیر شود.

حجت‌الاسلام «مسعود تاج‌آبادی» گفت: برگشتم چندبار «امیرمسعود تابش» را صدا زدم؛ اما صدایی نشنیدم. آمدم نزدیکش که دیدم با صورت روی زمین افتاده و ...

مهران سه بار به دست ارتش بعثی و یک‌بار در همکاری گروهک تروریستی منافقین، اشغال و هر بار با تلاش و همت رزمندگان ایران آزاد شد.

محل استقرار بچه‌ها زیر آتش سنگین قرار داشت. لودر جهاد خیلی زود خودش را به موقعیت گردان رساند. یک خودروی تویوتا هم برای سوخت رسانی و تعمیرات احتمالی همراهی‌اش می‌کرد. از دور نگاهم به لودر افتاد.

به دنبال عملیات غافلگیرکننده «والفجر 8» و تصرف فاو توسط رزمندگان اسلام و به هم خوردن توازن سیاسی – نظامی به نفع ایران، رژیم عراق شیوه‌ای جدید برگزید و درصدد فعال شدن در جبهه زمینی و موضع تهاجمی برآمد.