ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قتل-خانوادگی

او نیز به بهانه صرف ناهار به خانه خواهر مقتول رفت تا ردی از خود به‌جا نگذارد، اما قبل از رفتن با آبمیوه حاوی قرص‌های خواب آور مقتول را بیهوش کرد به این ترتیب من با خیال راحت وارد خانه شده و با سلاح گرم به سر مقتول شلیک کردم و پس از قتل به اصفهان گریخته و سلاح را در رودخانه زاینده رود انداختم.
درم پول کلانی از شوهرم گرفته بود و من خیلی از این بابت ناراحت بودم. یک روز وقتی داشتم از جایی برمی‌گشتم، سوار ماشین مسافرکشی شدم و داشتم برای خودم گریه می‌کردم و به بخت سیاهم افسوس می‌خوردم که یک‌دفعه مرد راننده متوجه شد و از من پرسید چه شده است.
گاهی مشروب می‌خوردم تا آرام شوم، اما بدتر شد و دست به قتل زدم. پول نزولی و مشروبات الکلی زندگی‌ام را نابود کرد. از یک طرف همسرم را از دست دادم و از یک طرف هم بچه هایم وضعیت‌شان نامشخص است.
جواد وقتی فهمید با مرد دیگری عقد کرده‌ام خیلی عصبانی شد. از آن به‌بعد بود که رفتار‌های تندش را شروع کرد و مرتب مزاحم من می‌شد و می‌گفت: باید از حبیب جدا شوم. کار‌های او کلافه‌ام کرده بود و از طرفی می‌ترسیدم بلایی سرم بیاورد، به همین دلیل موضوع را به شوهرم گفتم تا اینکه او به من خبر داد جواد را کشته است.
من خیلی عصبانی بودم و نمی‌توانستم این وضع را تحمل کنم. کنترلم را از دست دادم. رفتم سمت میز و جعبه دستمال کاغذی را برداشتم و سمت دختر معلولم پرت کردم. بعد از آن با ملحفه او را خفه کردم.
از سر کار تازه به خانه برگشته بودم که مادرم طبق معمول شروع به بدگویی از همسرم کرد آنقدر خسته وعصبی بودم که کنترلم را ازدست دادم. دخالت خانواده‌ام باعث شد دست به این جنایت بزنم، آن‌ها زندگی را از من گرفته بودند و تیشه به ریشه زندگی‌ام زدند.
من و همسرم زندگی خوبی داشتیم و صاحب دو فرزند بودیم. اما مدتی بود که به رابطه همسرم با برادر کوچکم سوءظن داشتم. برادرم آریا رفتار‌های عجیبی داشت و با زنان زیادی در ارتباط بود. او مرد شوخی بود. گاهی برای همسرم پیامک ارسال می‌کرد و بار‌ها مقابل من با همسرم شوخی کرده بود. رابطه صمیمانه آن‌ها با هم موجب شد تا به آن‌ها شک کنم.
پیشخوان