خواندنی ها برچسب :

لشکر10-سیدالشهدا(ع)

وقتی راه افتادیم کمی از چادر دور شده بودیم که رسیدیم پای میدان مین آموزشی که برای آموزش معبر بعضی شب‌ها بچه‌های تخریب داخلش معبر می‌زدند
با ادامه نبرد در عملیات «سیدالشهدا(ع)» حاج حسین نیز بر اثر اصابت گلوله مستقیم «دوشکا» به گردنش در روز تولدش و در گردانی که نامش با نام طفل شش ماهه امام حسین (ع)بود به شهادت رسید.
مهمترین سرمایه یک کشور نیروی جوان آن کشور است که با استعدادترین آنها در مدرسه و دانشگاه مشغول به تحصیل هستند، برخی از آنان نیز «طریق بسمل» شدن پیش می‌گیرند و همچون «علی‌اکبر» در کربلای جبههه‌های ایران حماسه خلق می‌کنند.
مسئول ستاد کنگره شهدای لشکر 10 سیدالشهدا (ع) از رونمایی کتاب سردار شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی خبر داد.
پشت یک تپه خودروایستاد و پیاده شدیم. نگاهی به اطراف ماشین کردیم.همه جایش را ترکش‌ها سوراخ سوراخ کرده بودند به جز شیشه‌ها و لاستیک‌ها. با خنده به آقا سید گفتم: «این بود بیت‌المال، بیت‌المال گفتنت! ببین تمام ماشین رو آبکش کردن.»
رفتند پلاستیک هم آوردن و پهن کردند که من را درونش شکلات پیچ کنند. اما سید محمد می‌گفت: «بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده.» با اصرار شهید سید محمد من را برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخم‌هایم را بستند.
اسلحه فرمانده گروهان را گرفتم و رفتم پایین و پشت یک سنگ سنگر گرفتم و شروع به تیراندازی به سمت عراقی کردم. عراقی متوجه من شد و شروع به تیراندازی به سمتم کرد. سنگی که پشتش سنگر گرفته بودم کوچک بود.
آنهایی که همچون شهید رستگار و شهید حمید بهمنی ولایی و پیرو امام (ره) بودند به فرمان ایشان تمکین کردند و به جبهه برگشتند و جنگیدند و گروهی دیگر امثال اکبر گنجی که از همان آغاز هم امام(ره) را قبول نداشتند سپاه را ترک کردند و به جبهه هم نیامدند.
رزمنده‌ها خودی اسلحه به دست دورم را گرفتند. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود. به خیالشان از دشمن اسیر گرفتند. تا آمدم بگم: «من ایرانی هستم و از بچه‌های تخریبم» دو تا سیلی محکم خوردم.
رزمنده‌ها خودی اسلحه به دست دورم را گرفتند. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود. به خیالشان از دشمن اسیر گرفتند. تا آمدم بگم: «من ایرانی هستم و از بچه‌های تخریبم» دو تا سیلی محکم خوردم.