به گزارش به نقل از قانون ،فرض کنید یک بیمار تصادفی با وضعیت وخیم وارد اورژانس میشود. یک پایش شکسته و مشکوک به ضربه مغزی است. به جای هزینه کردن برای گچ و آتل و عکس رادیولوژی میتوان بیمار را با یک آمپول هوا راحت کرد.
نه نه! سرنگ حیف است، سرنگ آلوده به ویروس HIV هم که باشد باز میشود برای یک بیمار مبتلای دیگر استفاده کرد. بهترین راه استفاده از کپسول اکسیژن است که از ارتفاع مناسب روی سر بیمار رها میشود. عذاب وجدان نداشته باشید، طرف الان هم نمیمرد میرفت بیرون دوباره یک بلایی سرش میآمد. اصلا اگر راه رفتن بلد بود زیر ماشین نمیماند.
اگر بیمار اصرار داشت زنده بماند سعی کنید با کمترین هزینه روند درمان را طی کنید. عکس از جمجمه لازم نیست. یک کلام از خود بیمار بپرسید «خوبی؟» اگر خوب بود که خوب است دیگر، اقدام درمانی دیگری لازم نیست.
اگر هم نبود یک مسکنی چیزی بدهید که سردردش کم شود. مسکن که میگوییم منظورمان مورفین و اینها نیست ها. نهایتا استامینوفن 325 آن هم یک نصفه. اگر سرش هنوز درد میکرد، برایش قصه بگویید تا سرگرم شود. میتوانید قصه مرگ دردناک بیمارهای قبلی را تعریف کنید تا از زنده بودن خود نهایت لذت را ببرند و درد را فراموش کنند.
پای شکسته را دیگر باید آتل گرفت اما چرا با پلیمرهای جدید و یا حتی گچ؟ درختهای حیاط بیمارستان شاخههای محکم و خوبی دارند که جان میدهد برای آتل بستن. به جای بستن آن با باند و گاز هم از بند جعبه شیرینیهایی که عیادت کنندگان برای بیمارها میآورند استفاده کنید.
اگر بیمار هنوز از خدمات راضی نبود راضیاش کنید. میتوانید بیمار تخت کناری را که حتی همین امنیت روانی را هم ندارد نشانش دهید. توجه کنید که بیمار تخت کناری بیماری است که دچار سکته شده است و به جای الکتروشوک از لولوخورخوره برای شوک دادن به او استفاده میشود. هر چقدر به ولتاژ بالاتری نیاز باشد لولوخورخوره -که یکی از پرسنل خدوم بیمارستان در لباس خون آشام است- دندانهایش را تیزتر و تبرش را به گردن بیمار نزدیکتر میکند.
اگر بیمار خودش هنوز راضی به رفتن نشده بود معلوم است که از آن زگیلهاست. یک طوری راضیاش کنید برود. مثلا میتوانید بگویید اگر تا صبح اینجا باشد شاید مغزش که خونریزی داشته یکهو دچار مشکل شود و لازم به عمل جراحی باشد. بعد پروسه شکافتن جمجمه با داس و تبر را برایش شرح دهید. اگر عقل داشته باشد خودش با پای خودش میآید پای صندوق.
خب رسیدیم به بخش هیجان انگیز ماجرا. حساب کتاب کنید: یک بسته استامینوفن. درست است که شما یک نصفه قرص به بیمار دادید ولی کل بسته دستخورده شده. هزینه قطع درختهای بیمارستان را هم بزنید به حساب بیمار. الکی که نیست! شهرداری برای قطع درخت عوارض و جریمه میگیرد. خدمات پرستاری شامل آن عزیزی که قصه تعریف میکرد، خونآشام محترم و پرسنل اتاق عمل، همه و همه باید از بیمار اخذ شود. درست است که خونآشام برای تخت بغلی بود و بیمار اصلا پایش به اتاق عمل هم باز نشد اما بالاخره این دو در روند درمان بیمار نقش داشتند.
راستی یادتان باشد فقط دامسموس غلیظ و باصرفه با قدرت صد لیموست که میتواند داسها و تبرها را به دقت خونزدایی کرده و محیطی عاری از لکه و میکروب را در اتاق عمل فراهم آورد.