ایمان و آبادانی
از نگاه آموزههای دینی، زندگی واقعی در گرو ایمان به خداوند و اعتقاد به یگانگی او رقم میخورد و شرک و کفر، آفت زندگی است و هستی با این دو به تباهی و نابودی کشیده میشود. زمانی انسانها طعم واقعی زنده بودن و پویایی را میچشند که دستورات گرداننده جهان را بدانند و مطابق آن رفتارهای خود را تنظیم کنند و اگر قرار باشد فرماندهی سبک زندگی آدمیان به دست اهل شرک و کفر بیفتد و رسانههای منکرگستر متصدی آن شوند، در واقع حیات واقعی تعطیل شده است و انسانها با شبحی از زندگی روبهرو خواهند بود.
از نگاه امام محمدباقر علیه السلام در آخرالزمان، زمانهای که ما در آن به سر میبریم، زمین دچار مرگ میشود؛ یعنی روح ایمان از بیشتر نقاط آن کوچ میکند و در انتظار یک منجی برای حیات دوباره است. حضرت درباره آیه «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا؛ بدانید که خدا زمین را بعد از مردنش زنده میکند.» فرمود: «خداوند عزّ وجلّ زمین را بعد از آنکه مُرد، به وسیله قائم علیه السلام زنده میکند. مقصود از مرگِ زمین، کفر ساکنان آن است و کافر در حقیقت مردار است.» آنگاه که مردم با روشهای عدالت محور حضرت زندگی کنند، بینیازی و به دنبال آن رضایت از زندگی افزایش خواهد یافت؛ چه اینکه در سخن دیگری از امام پنجم میخوانیم: «چه گسترده است دامنه عدالت! اگر عدالت در جامعه اجرا شود، مردم بینیاز میشوند».(محمدی ریشهری، 1377، 7 : ح 12168 : 106)
ستیز با ستیزهگری
ابزارهای روز ما را به سوی خودخواهی و تکتاز بودن میکشاند که متخصصان از آن با نام «تفرد» یاد میکنند. این روند تا جایی است که بیتفاوتی محض درباره اتفاقهایی که برای اطرافیان ما میافتد، به دست میآید و دیگر کمتر کسی دغدغه حل مشکل فرد دیگر را دارد؛ گویا هیچ نسبتی میان انسانها نبوده است. آنچه از فضای خودخواهی به مشام روان میرسد، خستگی، کمنشاطی، بیتابی و نداشتن آرامش کافی است. در نقطه مقابل با عبور از خودخواهی و دیدن دیگران، موجی از رضایت و شادکامی را تجربه خواهیم کرد. توجه به خود با ماندن در خود متفاوت است. زمانی که ما به خود، امتیازها و اشکالهای شخصیتی توجه میکنیم، گام مهمی برای ارتقا برداشتهایم، ولی وقتی در خود میمانیم و از توجه به دیگران غافل میشویم، فرصت ارتقا را از خود گرفتهایم. این ویژگی ما را به سمت دشمنی با دیگران و بدگمانی بدانها سوق میدهد و با کوچکترین بهانه، بذر تلخ آن را در دل میکارد. امام پنجم ما را از افتادن در دام دشمنی با دیگران بازداشته و فرموده است: «إیّاکُم و الخُصومَةَ ؛ فإنَّها تُفسِدُ القَلبَ و تُورِثُ النِّفاقَ ؛ از ستیزهگری بپرهیزید؛ زیرا این کار دل را تباه میکند ونفاق به بار میآورد».(محمدی ریشهری، 1377، 7 : ح 12168: 106)
چراغ شناخت
معماهای فکری با باقی ماندن در گوشهای از ذهن، گرههای روانی استواری پدید میآورند که آرامش و آسودگی را از ما گیرد. زمانی که ما آگاهانه سراغ یک انتخاب میرویم و رفتار و فکری را برمیگزینیم، تنها یک هدف داریم و آن بسیج همه نیروهای درونی برای تحقق هدف است، ولی آنگاه که به دلیل ناآگاهی اقدام را پیش میگیریم، چنین تلاش منسجمی اتفاق نمیافتد. از این رو، در تقاضاهای معصومان از ما، شناخت و ارتقای آگاهی پیش از هر کاری دیده میشود. همراهی عمل با شناخت و نیز تبدیل شدن شناخت و دانش به رفتار، مسئلهای مهم و سازنده در رشد ماست که نمیتوان از آن غافل ماند. در یکی از نمونههای آن از زبان امام باقر علیه السلام چنین سفارشی دیده میشود: «هیچ عملی جز با شناخت و هیچ شناختی جز با عمل پذیرفته نشود. هر که شناخت پیدا کند، آن شناخت او را به عمل رهنمون میشود و هر که شناخت نداشته باشد، او را عملی نباشد».(محمدی ریشهری، 1377، 7 : ح 12303 : 148)
خوب است بدانیم...
بخششهای مادی و معنوی به دیگران، همیشه مستلزم داشتن امکانات آن نیست؛ گاهی اقدام برای حل یک مشکل و استفاده از اعتبار فردی نیز بخشی از احسان شمرده میشود. آنچه اهمیت فراوان دارد، بیتفاوت نبودن جامعه درباره مشکلات همنوعان خود است؛ اگر توانستند مشکلی حل کنند که به هدف ظاهری هم رسیدهاند، ولی اگر نتوانستند، دستکم از تلاشی که در این زمینه پدید آمده، موجی از همدلی و پویش اجتماعی به وجود خواهد آمد. ازاینرو، در سخنی از پنجمین امام میخوانیم: «المُعطونَ ثَلاثَةٌ: اللّه ُ المُعطی، و المُعطی مِن مالِهِ، و السّاعی فی ذلکَ مُعطٍ؛ عطاکنندگان سه نفرند: خداوند که عطا میکند و کسی که از مالش میدهد و کسی که در این راه میکوشد».(محمدی ریشهری، 1377، 7 : ح 12662 : 300)
مجله:اشارات تابستان سال 1394 شماره 159
نویسنده : ابراهیم اخوی
منبع : پایگاه حوزه