ماهان شبکه ایرانیان

تعلیم جهاد و دفاع مقدس در نهضت عاشورا

خدای سبحان هم کار خود را هدفمند بیان کرد هم کار خلفای خود را؛ کار خود را که آفرینش است فرمود من این نظام را آفریدم تا مردم هم در بخش اندیشه خردمند و عاقل باشند هم در بخش انگیزه، وارسته و پرهیزکار

خدای سبحان هم کار خود را هدفمند بیان کرد هم کار خلفای خود را؛ کار خود را که آفرینش است فرمود من این نظام را آفریدم تا مردم هم در بخش اندیشه خردمند و عاقل باشند هم در بخش انگیزه، وارسته و پرهیزکار. کسی که نفهمد در جهان چه خبر است او هدف خلقت را نشناخت کسی بفهمد هدف خلقت چیست ولی راه را طی نکند او هم عاطل و باطل است هدف عملی خلقت در سورهٴ مبارکهٴ ذاریات است که فرمود: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ[1]هدف علمی خلقت در سورهٴ مبارکهٴ طلاق است که فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْمَاً[2]فرمود خدای سبحان این نظام هستی زیبا را آفرید تا شما به مسائل توحید، عالِم و دانشمند بشوید بدانید خدا قادرِ مطلق است بدانید خدا عالِم مطلق است بنابراین جمع بین اندیشه و انگیزه، جمع بین علم و عمل، هدف خلقت است که این خارج از بحث کنونی ماست. وجود مبارک رسول خدا و سایر انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) آمدند تلاش و کوشش کردند آنها هم دو هدف داشتند یکی اینکه مردم را عالِم و دانشمند کنند یکی اینکه مردم را سالک کوی حق و واصل هدف الهی بکنند گاهی تعدّد هدف از تعدّد کار پیداست گاهی مستقیماً به تعدّد هدف اشاره می شود آن قسم اول که تعدّد هدف از تعدّد کار استنباط می شود همین آیات معروف است که انبیا مخصوصاً وجود مبارک رسول گرامی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) آمدند ﴿یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ[3] (یک) ﴿وَیزَکیهِمْ﴾[4] (دو) اگر آنها برای تعلیم و کتاب و حکمت آمدند پس اوّلین هدف این است که افراد جامعه عقل مدار و دانشمند بشوند و اگر آنها برای تزکیه آمدند دومین هدف این است که افراد جامعه وارسته بشوند که نه بیراهه بروند نه راه کسی را ببندند چون آنها کارشان تعلیم کتاب و حکمت است باید جامعه دانشمند باشد و چون کار آنها تزکیه است باید جامعه اهل طهارت باشد این تعدّد هدف از تعدّد کار روشن می شود گاهی بالصراحه از تعدّد هدف سخن می گویند و ما را آگاه می کنند می فرماید ما این کار را کردیم برای اینکه شما اهل تفقّه بشوید بروید فقیه بشوید بروید انذار کنید تلاش و کوشش ما بر این است که در بین شما فقهایی پیدا بشوند علمایی پیدا بشوند که این هدف علمی ماست اما آنچه به ایام تاسوعا و عاشورای سالار شهیدان حسین بن علی(صلوات الله و سلامه علیه) برمی گردد این است در سورهٴ مبارکهٴ شوری فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾[5]یعنی هدف من، زحمت من، تلاش و کوشش من، مُزد رسالت من این است که جامعه به خاندان عصمت و طهارت علاقه پیدا کنند این علاقه یک کار عملی است یک کار علمی نیست عزم یعنی عزم، جزم یعنی جزم؛ جزم برای حوزه و دانشگاه است عزم برای حسینیه و مسجد است. ما باید بفهمیم؛ یعنی تصور و تصدیق و راه های علمی، اراده چیز دیگر است از سنخ چیز دیگر است؛ اراده است و عزم است و نیت است و اخلاص که راه عملی است تصوّر و تصدیق و برهان و جزم و امثال ذلک راه علمی است فرمود شما هم باید دانشمند بشوید ﴿لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾[6]هم باید شیفته اهل بیت باشید دوست داشته باشید اگر کسی اینها را دوست نداشته باشد مزد رسالت را نداده است خب چطور دوست داشته باشیم؟ آن طوری که کسی، دوست خود را دوست دارد از این قبیل باشد؟ نه بلکه آن طوری که پسر، پدر را دوست دارد دوستی فرقی می کند ما در این عزاداری هایمان چرا می گوییم «أعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین (علیه السلام) و جعلنا و إیاکم من الطالبین بثاره» خدا توفیق بدهد که ما خون بهای حسین بن علی را بگیریم؟ اگر به ما بگویند خب به شما چه ربطی دارد؟ ما جواب می دهیم که پدر ما را کشتند ما فرزند حسین بن علی هستیم، اگر بگویند شما که سید نیستید از کجا فرزند او هستید؟ جواب این است که وقتی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أنا و علی أبوا هذه الامّة»[7] بیایید فرزندان ما بشوید شناسنامه بگیرید ما شما را به عنوان فرزندی قبول داریم، ما گفتیم چشم! رفتیم فرزندان پیغمبر شدیم او را به نبوّت قبول کردیم علی بن ابی طالب را به امامت قبول کردیم اینها شدند پدر ما، اگر فرمودند: «أنا و علی أبوا هذه الامّة» ما هم گفتیم لبیک و اطاعت کردیم شدیم فرزندان اینها، وقتی فرزندان اینها شدیم ایام عاشورا پدر ما را شهید کردند ما حق داریم خونبهایشان را بگیریم الآ ن مسلمانان غزّه ولو از یک جهت هم حق شاید به اینها نرسیده باشد اهل تشیع نباشند ولی بالأخره از حسین بن علی یاد گرفتند تمام این برکات برای وجود مبارک حسین بن علی و صحنه کربلاست. ما موظفیم به اینها علاقه داشته باشیم علاقه هم از سنخ عمل عادی نیست که انسان کاری را انجام بدهد علاقه یک مبادی و مبانی می خواهد دوستی یک معرفت می خواهد یک راه عملی می خواهد یک طی طریق می خواهد یک تمرین می خواهد تا آدم دوست بشود آن علاقه، آن تمرین، آن طی طریق، پیوند ایجاد می کند وقتی پیوند ایجاد کرد گِره خورد و آ نها مورد عقیده ما شدند ما هم می شویم فرزند آنها، آنها هم می شوند پدر روحانی ما فرمود: «أنا و علی أبوا هذه الامّة» ما هم قبول کردیم پدری اینها را، آنها پدر معنوی ما هستند لذا ما قیاممان الی یوم القیامه هست این دفاع مقدس هم در حقیقت همین بود هر جا در شب های عملیات شما اگر جستجو می کردید سخن از یا حسین یا حسین، کربلا کربلا بود این کشور را وجود مبارک ابی عبدالله حفظ کرد آن وقت هیچ کس به این فکر نبود که من بشوم خانواده شهید چیزی به من برسد سهمیه به من بدهند اینها نبود و اگر ـ خدای ناکرده ـ در این کشور حسین بن علی نبود این جنگ هشت ساله همان چند روزه که صدام فکر می کرد تمام شده بود بنابراین ما الآن در کنار سفره حسین بن علی نشستیم از نظر امنیت و امانت و از نظر استقلال و از نظر نظام، این مسائل سیاسی؛ اما از نظر مسائل عاطفی و عقلی، پدران ما را شهید کردند وجود مبارک حسین بن علی(سلام الله علیه) مورد مودّت عقلی ماست، بعد عاطفی از این جهت فرقی بین حسن و حسین(صلوات الله و سلامه علیهما) نیست ﴿لاَ أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾.

مطلب دیگر اینکه وجود مبارک حسین بن علی تنها نیامده که مثلاً چون حالا بیعت نکرده شهید بشود این آمده مثل وجود مبارک رسول خدا (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) قانون دفاع و جهاد را به جهان بشریت عموماً و به امت اسلامی خصوصاً یاد بدهد دین به ما گفته جهاد کنید آیات جهاد دارد آیات دفاع دارد دستورات هم آمده است دین به ما گفته نماز بخوانید دستورات آمده، دین به ما گفته حج بروید دستورات آمده اما ما چطور نماز بخوانیم چطور حج و عمره انجام بدهیم اینها را نمی دانستیم وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) قیام کرده، نماز خوانده، نماز فُرادا، نماز جماعت، نماز جمعه بعد به مردم فرمود: «صلّوا کما رأیتمونی اُصلّی»[8]همان طوری که من نماز می خوانم نماز بخوانید نمازی که خدا از شما خواست راهش این است. در جریان حج و عمره و مناسک این مواقف وجود مبارک حضرت سفری کرده به مکه مشرّف شده و احکام الهی را پیاده کرده بعد فرمود: «خذوا عنی مناسککم»[9] مردم حج گذاشتن این است عمره کردن این است احرام بستن این است تروک احرام این است عملاً به مردم نشان داد اما جریان دفاع و جهاد دفاعی و اینها فرصت نبود گرچه حضرت در بعضی از جنگ ها حضور فعال داشت کسی باید باشد یک امام معصومی باید باشد که جریان جهاد را، جریان دفاع را به مردم نشان بدهد که مردم چطور دفاع بکنند. سالار شهیدان حسین بن علی (صلوات الله و سلامه علیه) قیام کرد و به جوامع بشری عموماً و به امّت اسلامی خصوصاً فرمود: «خذوا عنّی دفاعکم و جهادکم» مردم اگر شنیدید دین، جهادی دارد و دفاعی دارد دفاع این گونه است جهاد این گونه است این مکتبی بود حضرت در آن بحبوحه صبر کرد تا ظهر بشود نماز ظهر را بخواند بعد دست به شمشیر بکند این لأحدی الأمرین است یا جهادِ قبل از زوال دست به شمشیر بردن مکروه است یا برای اینکه دست به شمشیر بردنِ بعد از نماز مستحب است حضرت صبر کرد تا موقع ظهر بشود ابی ثمامه صائدی دید حضرت بی صبرانه منتظر چیزی است به حضرت عرض کرد که نماز ظهر شده فرمود: «جعلک الله مِن المصلّین»[10] شما می بینید در اسلام ـ حالا بعضی ها فتوا به حرمت دادند مطلب دیگر است ـ یا شروع جنگ قبل از نماز مکروه است یا شروع جنگ بعد از نماز مستحب است که خلاصه ظهر باید بگذرد که زودتر شب بشود و جنگ خاتمه پیدا کند این «خذوا عنّی دفاعکم، خذوا عنّی جهادکم» اینهاست که آیین مبارزه را، آیین دفاع را، آیین جهاد را یاد بگیرید و حضرت چندین بار هم اتمام حجّت فرمود، هم به پیروان خود فرمود این سرزمین، سرزمین شهادت است احدی زنده نمی ماند هیچ کس را زنده نمی گذارند من هم که امام زمان شما هستم بیعت را از عهده شما برداشتم برای اینکه مردم با شما کار ندارند حکومت اموی با شما کار ندارد با من کار دارد دست زن و بچه هایتان را بگیرید و بروید و اگر هم می رفتند اهل جهنم نبودند چون به اذن امام زمانشان بود فرمود مردم آیین جنگ کردن را از ما یاد بگیرید هرگز اظهار ذلّت نکرد با اینکه همه توان را از او گرفتند امروز که روز هفتم است دستور رسید که آب را ببندید چون سرّش این بود وجود مبارک سیدالشهداء دوم محرم الحرام وارد سرزمین کربلا شد البته او را وارد کردند چون دستور عبیدالله (علیه اللعنه) به حُرّ این بود «جعجع بالحسین»[11] اگر مسافری بخواهد بارانداز کند خیمه بزند نزدیک آب خیمه می زند زیر سایه درخت خیمه می زند در کنار این شطّ عظیم درخت ها هم بود آب هم که آنجا بود وجود مبارک سیدالشهداء مجاز نبود که کنار سایه درخت یا کنار فرات چادر بزند دستور رسمی ابن زیاد ملعون به حرّ این بود «جعجع بالحسین» جَعجعه این است که نه کمک مردمی به او برسد نه کمک طبیعی اگر کسی کنار نهر چادر بزند زیر سایه درخت چادر بزند کمک طبیعی است راه باز باشد که مردم بیایند این کمک مردمی است راه را یک طرفه بستند یعنی ورود به کربلا ممنوع بود ولی خروج از کربلا آزاد بود اگر کسی خواست فرار کند مجاز بود اما اگر کسی می خواست بیاید به طرف اردوی حسینی راه بسته بود این می شود «جعجعه» این چنین نبود که وجود مبارک سیدالشهداء با اختیار خودش از فرات فاصله گرفته باشد خب هر مسافری با زن و بچه وقتی می خواهد چادر بزند کنار آب چادر می زند نگذاشتند روز دوم که حضرت وارد سرزمین کربلا شد روز سوم عمر سعد ملعون وارد شد عمر سعد که وارد شد موظف بود هر روز گزارش کربلا را به کوفه بدهد فاصله کربلا و کوفه طوری است که اگر یک اسب تندرو باشد و سوار آماده ای باشد یک روزه می رود آن روز این کار را می کردند روز سوم که عمر سعد وارد شد گزارش کربلا که حضرت چند نفر همراه دارد در کجا چادر زده است وضعش چیست روز چهارم (این گزارش عمر سعد) از کربلا به کوفه رسید روز پنجم دستور خاص از کوفه به کربلا رسید روز ششم گزارش مجدّد از کربلا به کوفه رسید روز هفتم دستور آب بستن از کوفه به کربلا رسید آب را برای چه ببندند؟ برای دو نکته: یکی اینکه اهل بیت (علیهم السلام) در فشار تشنگی باشند زودتر تسلیم بشوند دوم اینکه مستحضرید در جوار این شط روستاهای متعدّدی هست اهالی روستا هم ممکن بود از راه شط خودشان را به اردوگاه حسینی برسانند چون راه خشکی بسته بود از راه آب خودشان را برسانند این بستن آب به دو منظور بود یکی اینکه آبی به خیام حسینی نرسد لذا آب جیره بندی شد دوم اینکه این روستایی ها اینهایی که می خواستند به یاری سیدالشهداء بیایند راه بسته بشود مستحضرید رودخانه ها هم یکسان نیست کسی از آن طرف رودخانه بخواهد به این طرف رودخانه برود اگر شیبش تند باشد خب کجا می تواند خودش را نجات بدهد؟! بخشی از حاشیه رودخانه ها شیب نرمی دارند که این را می گویند شریعه، شریعه یعنی طریق یعنی راه آب که اگر کسی بخواهد آب بگیرد آنجا که شیب نرم دارد آنجا می رود آب می گیرد این را می گویند شریعه، خیابان را که می گویند شارع همین است اینجا که شیب نرم دارد برای رفت و آمد، کسانی که اطراف این رودخانه ها راه داشتند از روستایی ها اگر می خواستند با شنا و غیر شنا چون آن روزها این راه برایشان ممکن بود خودشان را به این طرف آب برسانند باید از راه شریعه از راه آن شیب نرم وارد بشوند اینجا بود که چند صد نفر تیرانداز پاس می دادند در سایر بخش ها موکلی نبود این قسمت در شریعه فرات بود که نگهبانان زیادی داشت آب را روز هفتم به همین دو منظور بستند یکی اینکه آب به خیام حسینی نرسد آنها تشنه بشوند زود تسلیم بشوند و دیگر اینکه کسی نتواند از راه آب خودش را به اردوی حسینی برساند اینها خیال کردند جریان کربلا هم مثل جریان امام حسن (سلام الله علیه) این طور می شود که بدون جنگ و خونریزی مسئله تمام می شود چون دستگاه اموی آن جریان صلح تحمیلی را درباره امام مجتبی(سلام الله علیه) امتحان کرده. روز هفتم که دستور آب بستن صادر شد این شریعه بسته شد دیگر آب جیره بندی شد روز هشتم گزارش مجدّد از عمر سعد به دارالاماره کوفه رسید روز نهم به وسیله شمر دستور پایان بخش آمده که کار را یکسره کنید این بود که شمر ملعون با آن امان نامه تاسوعا وارد شد که هم اکنون کار را یکسره بکنید که بعد سالار شهیدان(سلام الله علیه) به قمر بنی هاشم(علیه السلام) فرمود: «فإن استطعت أن تؤخّرهم الی الغدوة و تدفعهم عنّا العشیة فافعل»[12] بنابراین شما وقتی این جریان سیدالشهداء (سلام الله علیه) را بررسی می کنید می بینید همان طوری که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مکه رفت حج و عمره و احرام و موقف عرفات و مشعر و منا و اینها را عملاً به مردم نشان داد بعد فرمود: «خذوا عنّی مناسککم» سالار شهیدان (سلام الله علیه) هم جریان دفاع را، جریان جهاد مقدس را انجام داد و همه شئون را رعایت کرده به همه امّت اسلامی فرمود: «خذوا عنّی دفاعکم، خذوا عنّی جهادکم» الآن شبانه روز درست است بر مسلمان های غزّه سخت می گذرد اما ذات اقدس الهی قلب اینها را مطمئن کرده است اینها چند لحظه ای در زحمت اند اینها بیانات نورانی سالار شهیدان را باور کردند که حضرت فرمود: «صبراً بنی الکرام فما الموت الاّ قنطرة»[13]فرزندان کرامت! مرگ، پلی است آن طرف خیلی خوب است آن طرف بهشت است این طرفش دنیاست لذا اینها بردبار بودند و می دانستند همین چند لحظه برایشان دشوار است بنابراین الآن هم آنچه در غزّه و امثال غزّه می گذرد در حقیقت پیروی همین جریان سالار شهیدان و کربلاست در دفاع مقدس هم همین طور بود اینکه بسیاری از این جوان ها به امام (رضوان الله علیه) می گفتند دعا کنید ما شهید بشویم این شوق شهادت، مسئله جنگ و دفاع را آسان می کند حضرت فرمود یکی از شرایط اوّلیه جنگ ما این است که جنگ تن به تن باشد اینها اول قبول کردند بعد دیدند که چاره ندارند «فحمل علیه من کلّ جانب»[14]همه حمله کردند خب یک نفر این همه تیر می خورد یک قطره اشک نریزد یک آه نگوید هیچ کس نقل نکرد که حسین بن علی آهی کشید آه سرم، آه بدنم، آه قلبم اینها نبود اگر یک گریه عاطفی در بخش هایی بود سر جایش محفوظ است اما سلحشورانه، مقتدرانه جنگید آن قدر تیر به پیکر مطهّرش زدند که گویا حضرت پر در آورد خدا بعضی از اساتید ما را غریق رحمت کند ایشان می فرمودند اینکه «فأتاه سهمٌ محدَّدٌ مسمومٌ له ثلاث شعب»[15] یک تیر سه شعبه زهرآلود آمده و این تیر از پشت سر، سر در آورد و حضرت خم شد این تیر را از پشت کشید نه از جلو، می فرمودند تیرها ظاهراً سه قسم بود یک قسم همین تیر ساده است که در اختیار این تیراندازان عادی است یک قسم تیر که نوکش سه ضلعی است یک قسم تیر سه شعبه ای است که نوکش برگشته است این تیر سه شعبه نوک برگشته وقتی وارد این سینه مطهّر شد و از پشت سر، سر در آورد حضرت اگر می خواست این تیر را از جلو بکشد قفسه سینه پاره می شد لذا مجبور شد خم شد این تیر را از پشت سر در آورد حالا این اسب چقدر ادب کرد، آرام آرام فرزند پیغمبر را روی زمین گذاشت خون چشمان مطهر حضرت را گرفت مستحب است که سینه محتضر سبک باشد گفتند دکمه ها را باز کنید دست روی سینه محتضر نگذارید، بگذارید او آسوده جان بدهد وجود مبارک حضرت دید سینه اش خیلی سنگین شده فرمود کیستی؟ هر کس هستی بدان جای بلندی نشسته ای «لقد ارتقیت مرتقی عظیماً» جای بسیار بلندی نشسته ای «طالما قبّله رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» [16]اینجا را پیغمبر مکرّر می بوسید مردم نمی فهمیدند که چرا وجود مبارک پیغمبر این کار را با بچه های خودش نمی کند ولی با حسین بن علی این کار را می کند این دکمه را باز می کند از زیر گلو تا سینه را می بوسد نمی فهمیدند رازش چیست حضرت حسین بن علی را به دامن می نشاند این دکمه اش را باز می کرد زیر گلویش را می بوسید تا سینه اش، فرمود هر کس هستی جای بلندی نشسته ای «لقد ارتقیت مرتقی عظیماً طالما قبّله رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» در چنین حالی وجود مبارک زینب کبرا (سلام الله علیها) رسید «والشمر جالسٌ علی صدرک»[17] امان از دل زینب! فغان از دل زینب!

پی نوشت ها

[1] سورهٴ ذاریات, آیهٴ 56.

[2] سورهٴ طلاق, آیهٴ 12.

[3] سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.

[4] سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.

[5] سورهٴ شوری, آیهٴ 23.

[6] سورهٴ توبه, آیهٴ 122.

[7] علل الشرایع, ج1, ص127.

[8] متشابه القرآن, ج2, ص170.

[9] نهج‌الحق, ص471, 472 و 474.

[10] تاریخ الطبری, ج5, ص439; الکامل (ابن اثیر), ج4, ص70.

[11] مثیر الأحزان, ص48.

[12] الارشاد (شیخ مفید), ج2, ص90 و 91.

[13] معانی الأخبار, ص289.

[14] الارشاد (شیخ مفید), ج2, ص112.

[15] بحارالأنوار, ج45, ص53.

[16] موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام), ص618.

[17] بحارالأنوار, ج98, ص322

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان