رئیس انجمن جنگلبانی ایران هشدار داد: جنگل های شمال ایران در وضعیت بحرانی قرار گرفتهاند و تنها 30 سال فرصت برای نجات جنگلهای هیرکانی فرصت داریم.
به گزارش به نقل از همدلی ،اخبار زیست محیطی هر روزه در جهان اخباری ناخوشایند است و البته این ناخوشایندی برای ما ایرانیها بسیار بیشتر از مثلا کشورهای مانند لهستان یا حتی کشورهای آمریکای جنوبی است. وضعیت محیط زیست هر روز بیشتر از دیروز وخیمتر میشود و این حال ناخوش هر از چند گاهی در اظهار نظرهای مسئولان نیز تجلی پیدا میکند و آنان معمولا به جای ارائه راهکار برای حل بحران با درماندگی تن به تقدیر میدهند. سخنان عیسی کلانتری رئیس محیط زیست کشور در مورد هامون که گفته بود: «بهتر است دیگر چشم انتظار زنده شدن هامون نباشیم» مثال روشنی از این درماندگی مسئولان و وخامت اوضاع محیط زیست ایران است. مثالهایی از این دست که از حال ناخوش محیط زیست حکایت دارد در کشور کم نیست. در ذیل به چند نمونه آن اشاره میکنیم.
براساس پژوهشهایی تا سالهای آینده بخشهایی از جنوب و جنوب غرب ایران و همچنین جنوب شرق غیر قابل سکونت میشود، معضل هورالعظیم و خشک شدن برخی تالابها در چند سال اخیر و آن طور که رییس جنگلبانی هشدار داده؛ شمارش معکوس مرگ جنگل های هیرکانی تنها و تنها چند نمونه از مصداقهای بارز زوال و تخریب محیط زیست در کشور است. احتمالا این روزها دیگر همه ما ایرانیان مسئله بغرنج محیط زیست را نه یک کالای لوکس و تزئینی مختص به جنبشهای غربی که از روی شکم سیری تدارک دیده میشود که دقیقا بخشی غیر قابل انکار از وضعیت بحران زدهای است که انسان ایرانی در آن به سر میبرد. درواقع بحران محیط زیست ان طور که تحلیلگران سیاسی و اقتصادی اذعان دارند یکی از ابرچالش های پیش روی کشور است.
شمارش معکوس جنگل های شمال آخرین مورد از بحران های زیست محیطی است که از زبان «هادی کیادلیری» عنوان شده و او هشدار داده که تنها 30 سال فرصت داریم که یا این جنگل ها را نجات دهیم وگرنه ناچاریم نظاره گر مرگشان باشیمِ. این سخن از آن رو نگران کننده است که درباره مهم ترین و انبوه ترین جنگل های ایران گفته شده است درواقع پرسشی که میتوان اینجا مطرح کرد این است که اگر اوضاع تا این اندازه برای جنگل های شمال خطرناک شده چه بر سر جاهای دیگر کشور که بارشی به مراتب کمتر از شمال دارند و در طول 14 سال گذشته به شدت دچار خشکسالی شده اند خواهد رفت؟
جنگلهای هیرکانی یکی از منحصر بهفردترین نوع جنگلها در دنیا هستند که همچون نوار سبزی بر شیبهای شمالی جبال البرز قرار گرفته و سواحل جنوبی دریای خزر را میپوشاند. این ناحیه از حوالی آستارا در شمال غرب تا حوالی گرگان در شرق ایران ادامه مییابد.
محیط زیست برای دولت در اولویت نیست
هرچند رئیس انجمن جنگلبانی تلاش کرد تا در میانه سخن نومیدانهاش کمی امید به آینده را نیز تعیبه کند و بگوید بحران به این معنا نیست که جنگل فروپاشیده اما اگر همین روند را ادامه دهیم تا 30 سال آینده وضعیت جنگل های شمال کشور مانند جنگل های رشته کوه زاگرس خواهد شد با این حال و به گفته فعالان محیط زیستی تصمیم خطرناک واگذاری زمینهای حاشیه آزادراه تهران- شمال و یا به عبارتی واگذاری، بهرهبرداری و فروش این زمینها همه اکوسیستم منطقه را و از جمله "جنگلهای هیرکانی" را نابود خواهد کرد.
در واقع با کمی تامل در گفته فعالان محیط زیستی می توان دریافت که علاوه بر بحران های طبیعی محیط زیستی به نظر می رسد هنوز این حوزه مهم برای دولت نه تنها تبدیل به یک اولویت مهم نشده و در این راستا اقداماتی عملی در دستور کار قرار نگرفته که نسبت به واگذاری و فروش 35 میلیون متر مکعب زمین های اطرف آزاد راه بزرگ تهران شمال نظارت کافی را انجام نداده است. این در حالی است که به گفته فعالان محیط زیست احداث این آزادراه به خودی خود موازنه اکوسیستم منطقه را دو تکه شده و شکاف خورده کرده و اگر قرار باشد که پس از واگذاری زمینها شاهد سر برآوردن ویلا، جاده های فرعی، احداث رستوران، و در پشت پرده شاهد بروز و شیوع زمینخواری باشیم بی تردید نابودی جنگلهای هیرکان به 20 سال هم نمی کشد. آنچه در گفته های هادی کیادلیری خطر را بیش از پیش نمایان می سازد اینکه نشانههای 30 سال پیش جنگلهای زاگرس را اکنون می توان در شمال مشاهده کرد. اگر گذرتان به شمال افتاده باشد مردم و بومیان مناطق شمالی بسیاری را می بینید که به خوبی درباره چنین زوالی را درک کرده و به خوبی استفاده از ابزار و تجهیزات و به شکل بصری این واقعیت را اذعان میکنند.
تشکل ها و فعالین را صدا کنید
در همین رابطه یک فعال محیط زیست به همدلی می گوید:«جنگل های هیرکانی قدیمی ترین جنگل ایران است. با این حال آن سرنوشتی که برای جنگلهای هیرکانی دارد رقم می خورد بسیار بغرنج است. مسئله فقط آزاد راه و ساخت آن نیست در بسیاری از جاهای دنیا و در دل جنگل های انبوه جادههایی ساخته شده و می شوند. این کارشناس ادامه میدهد: باید به شکلی بنیادیتر مسئله را ببینیم و آن نبود رویکرد کارشناسانه سازمانهای دولتی است. اگر جنگل ها را از بیرون و وقتی در جاده ها هستی نگاه کنی درختان انبوه و بههم چسپیده را میبینی ولی اگر کمی وارد جنگل شوی به ناگاه با فضاهای خالی مواجه می شوی که به اصطلاح به آن کچلی جنگل می گویند و این اتفاقی است که برای بسیاری از جنگلهای ما افتاده است.
«خسرو علیزاده» میافزاید: پیشتر و در دولت سازندگی قرار شده بود که می خواست به پیمان کاران در ازای حقوقشان بخشهایی از زمینهای اطراف آزادراه را که در حریم جاده بودند واگذار کند اما در آن زمان، سازمان محیط زیست، سازمان جنگلها و از همه مهمتر، تشکلها در مقابل این تصمیم ایستادگی کردند و نتیجه آن شد که دولت سازندگی عقب بنشیند و بگوید: دستمزد پیمانکار را پرداخت میکند و دیگر زمینی واگذار نمی شود. این فعال حوزه محیط زیست ادامه می دهد: در حال حاضر اما اوضاع تا حدود زیادی به نفع الگوی سود مبتنی بر تخریب تا حدود زیادی تغییر کرده است! در حالی که دیگر تشکل های محیط زیستی استوار و قوی و منسجمی وجود ندارند که همانند دهه 70 بتوانند مسئولان را وادار به عقب نشینی کنند، دولت یک شرکت خصوصی را استخدام میکند تا مثلا در جنگل دست به نهال کاری بزند.
این پروژه نهال کاری در واقع یک پروژه جایگزین است که نهال های جوان را در کنار درختان کهنی که عمرشان رو به اتمام است میکارند و اقدامی ارزنده و مهم در حوزه جنگل زایی به شمار میرود. اما چه میشود که به یک باره این شرکت برنامه و کارش تغییر میکند؟ احتمالا در این جا قاعده سود و زیان در جریان است! مشخص است که برای یک شرکت خصوصی سود و افزایش سرمایهاش مهم تر از حفظ جنگل و انجام وظایفش در حوزه حراست از جنگل باشد.
وی میگوید:تا همین چند سال پیش این وظیفه یعنی همین نهال کاری را تشکل های حافظ محیط زیست به عهده داشتند! آنها اولویتشان حفظ جنگلها بدون هیچ چشمداشتی بود و این کار را با عشقی مثال زدنی انجام می دادند. این نشان می دهد که هنوز مسئولان متوجه نشنیده اند که فاجعه محیط زیستی می تواند چون جنگی ویرانبار بر سر همه ما اعم از این گروه یا آن گروه سیاسی فائق آید. معلوم است آنها هنوز صدای این انفجار مهیب را نشیده اند! معلوم است که شرکتهای خصوصی سود و زیانشان بر حفظ جنگل ها برایشان ارجحیت دارد.
با سیستم فرسوده نمی توان برای جنگل های هیرکانی کاری انجام داد
این فعال محیط زیست میافزاید: این توضیح کلی آن رویکرد بنیادینی بود که در ابتدای صحبتم تلاش کردم بسطش دهم. بحث دیگر اینکه منابع طبیعی مازندران باید اقرار کند مراقبت و حفاظت از جنگلهای استان و بالاخص قدیمیترین جنگل ایران از توانش خارج است و نمیتواند اقدامات صیانت و حفاظت از جنگلها را انجام دهد و از این رو دست یاری دراز کند. واقعیت این است با این سیستم فرسوده اداری و سازمانی نمی توان برای جنگل های هیرکانی کاری انجام داد. درست است که بهرهبرداری از این جنگل ها کم شده اما این هم واقعیت دارد که جنگلها دارند از بین می روند و چنین امری را (زوال جنگل ها) بومیان این منطقه بدون هیچ ابزاری تایید می کنند. خسروعلیزاده میگوید: در حال حاضر با رویکردی که دولت دوازدهم در پیش گرفته که تلاش می کند شرکت های خصوصی را وارد همه حوزه ها کند صدا زدن تشکل های حامی محیط زیست و بها دادن به کارشناسان خبره و کاربلد فعالین محیط زیست می تواند تا حدودی رهگشا باشد. چرا که این کارشناسان هستند که می توانند چونان یک پزشک حازق این جنگل های در بستر احتضار را که مثل قلب ایران تپشش به شماره افتاده را به خوبی رصد کنند، بیماریهایش را شناسایی و راه درمان را پیدا کنند.