جنگ با ایران
جنگ ایران و روم شرقی (628–602): موریکیوس «موریس»، امپراتور بیزانس با حمایت های خود از خسرو پرویز در مقابل بهرام چوبین باعث بازگشت خسرو به تخت سلطنت شد. در مدّت فرمانروایی موریکیوس، بعد از حدود 600 سال جنگ، بین ایران و روم روابط دو کشور صلح آمیز و حسنه بود. بعد از کشته شدن موریکیوس و خانوادهٔ او به دست فوکاس، خسرو فوکاس را به رسمیت نشناخت و وارد جنگ با بیزانس شد. به سلطنت رسیدن هراکلیوس به اختلافات دو کشور پایان نداد زیرا خسرو پرویز خواستار به سلطنت رسیدن تئودوسیس پسر موریکیوس بود که ادعا می شد، بعد از مرگ موریکیوس به دربار خسرو پناه برده است.
سپاه ایران در سال 611 میلادی سوریه و آناتولی را به اشغال درآورد. سه سال بعد به کمک یهودیان توانست اورشلیم را تصرف کند و صلیب راستین (دار مقدس) که در انظار عالم مسیحیت، چیزی مقدس تر از آن نبود، به تیسفون فرستاده شد.
در سال 616 میلادی، مصر توسط قشونی که رهبری آن را شهربراز سردار نامی ایران، برعهده داشت، تصرف شد. این قسمت ها از عهد هخامنشیان به بعد از تصرف ایران خارج شده بود.
در سال 617 میلادی، سردار نامی دیگر ایران، شاهین ممالک آسیای صغیر را یک به یک گرفت و به کالسدون نزدیکی کنستانتین (قسطنطنیه، استانبول در ترکیهٔ امروزی)، پایتخت بیزانس رسید در اینجا هراکلیوس با سردار ایرانی ملاقاتی کرده و درخواست صلح کرد. در عوض قراردادی، در جهت پرداخت خراج سالیانه به ایران، بسته شد. در این زمان اوضاع بیزانس بسیار بد بود؛ از یکطرف فتوحات ایران برای بیزانس تقریباً ممالکی را باقی نگذاشته بود و از طرف دیگر از طرف شمال آوارها پایتخت بیزانس را از راه خشکی، تحت تهدید قرار داده بودند و تهدید خطرناکتری نسبت به ایران به شمار می آمدند.
فتوحات هراکلیوس
در سال 622 میلادی، هراکلیوس با کمک اعانه مردم و خزائن کلیساها، توانست سپاهی را مجهز و جمع آوری کند و با کمک خزرها بطرف ایران لشکر کشی کرد. خسرو پرویز با قشونی مرکب از چهل هزار نفر به شیز (تخت سلیمان کنونی) واقع در آذربایجان شتافت ولی هراکلیوس فاتح شد. در سال 623 میلادی، شهر گنزک را تسخیر و آتشکده آذرگشسپ را ویران کرد. [1]
خسرو با اتحاد با آوارها در سال 626 میلادی، کنستانتین، پایتخت بیزانس را محاصره کرد ولی نیروهای هراکلیوس توانستند، در نبردی شهر کالسدون را پس بگیرند. دلایل شکست خسرو در این جنگ فقدان قوهٔ بحریه بود. در تمام جنگ های مزبور هراکلیوس از اینکه دریاها در تصرف او بود، نهایت استفاده نظامی را توانست ببرد.
در سال 627 میلادی، در طی نبردی که به نبرد نینوا معروف است. هراکلیوس به دستگرد حمله کرد. این محل تقریباً در فاصلهٔ 120 کیلومتری تیسفون پایتخت ایران واقع بود. در اثر این حمله قصر خسرو توسط قشون روم غارت شد. هراکلیوس یک جشن مذهبی پر مسرت را در کاخ مَتروک دستگرد خسرو برگزار کرد. در خزاین این قصر، سیصد پرچم رومی را، با نشان جنگی آن که طی جنگ های سابق همچون نشانه های شکست روم، به دست ایرانیان افتاده بود با غنایم بسیار دیگر به دست آورد. در این جنگ، خسرو قشون ایران را رها نموده و به طرف تیسفون فرار کرد. با این وجود لشکر ایران استقامت کرده و با انهدام پل ها و کانال نهروان، از پیشروی قشون هراکلیوس به طرف تیسفون، پایتخت ساسانی، جلوگیری کرد. [2]
در سال 628 میلادی خسرو پرویز به دست پسرش قباد دوم یا شیرویه به زندان افکنده شد و به قتل رسید. قباد که در آنزمان از طاعون در رنج بود، به هراکلیوس پیشنهاد صلح داد و خواستار حمایت هراکلیوس از فرزندش اردشیر سوم شد. صلح بدین شرایط مقرر گردید.
1- طرفین آنچه خاک از همدیگر گرفته اند، مسترد دارند و اُسرا را به یکدیگر بازپس دهند.
2- صلیبی که ایرانیان از اورشلیم آورده بودند، پس بدهند.
باز پس گیری صلیب راستین جشن های گسترده ای را در عالم مسیحیت به همراه داشت.
تبارنامه
هراکلیوس دو بار ازدواج کرد بار اول با فابیا ادوکیا که دو فرزند ثمره این ازدواج بود. کنستانتین سوم پسر او بعد از هراکلیوس به سلطنت رسید.
بار دوم در سال 613 میلادی، با خواهر زادهٔ خود به نام مارتینا ازدواج کرد. نه فرزند حاصل این ازدواج بود که اکثر آن ها از بیماریهای ارثی در رنج بودند. هراکلوناس پسر مارتینا بعد از کشته شدن برادرش کنستانتین سوم به سلطنت رسید. همچنین هراکلیوس یک فرزند دیگر، از مادری که نام او شناخته نشده، داشت، به نام «جان» که بر ضد پدر، یک شورش سیاسی را ترتیب داد. هراکلیوس در سال 637 میلادی، دستور قطع بینی و دستهای او را صادر کرد.
هراکلیوس در تاریخ اسلام
هراکلیوس تنها امپراتوری است که در تاریخ اسلام، از او به تفصیل سخن رفته است. در مطالب نوشته شده توسط مسلمانان هیچ دشمنی و عداوتی در مورد او دیده نمی شود. از عکرمه روایت کرده اند که رومیان و پارسیان به سرزمین نزدیک پیکار کردند و سرزمین نزدیک اذرعات بود که در آن جا روبرو شدند و رومیان منهزم شدند و این خبر به محمد پیامبر و یاران وی رسید که در مکه بودند و حادثه برای آن ها سخت بود که غلبه گَبران اُمّی را بر رومیان اهل کتاب خوش نداشتند و کافران مکه خوشدل شدند و یاران پیغمبر را شماتت کردند و گفتند شما اهل کتابید نصاری نیز اهل کتابند و ما اُمّیانیم و برادران پارسی ما بر برادران کتابی شما ظفر یافتند. شما نیز اگر با ما پیکار کنید بر شما ظفر می یابیم. آنگاه سوره روم نزول یافت. [3]«رومیان در نزدیک این سرزمین مغلوب گشتند؛ و هم آن ها از پس مغلوب شدنشان به زودی در طی چند سال غالب می شوند؛ و جلوتر و بعدتر نیز همه کارها به ارادهٔ خداست؛ و آنروز مؤمنان از یاری خدا شادمان شوند که هر که را خواهد یاری کند و همو نیرومند و رحیم است؛ وعدهٔ خداست و خدا از وعدهٔ خویش تخلف نکند ولی بیشتر مردم نمی دانند.[4](سورۀ روم،6-1)
جنگ با اعراب
ابوبکر در سال 633 میلادی گروهی را به سوریه و فلسطین فرستاد و اینان توانستند سالی پس از آن بر یک دسته کوچک از جنگاوران روم چیره شوند. جنگ اجنادین در سال 634 میلادی در شام و فلسطین به پیروزی اعراب گرایید و یکی از زد و خوردهای خونینی بود که پیش از جنگ قادسیه انجام گرفت. دومین شکست سخت هراکلیوس امپراتور روم در خاک سوریه که دست آن امپراتوری را در آسیا کوتاه ساخت، جنگ یرموک می باشد که در سال 636 میلادی رخ داد. [5]
جنگ یرموک
(روز واقعه:5 رجب، سال 15 هجری قمری) یرموک، نهری است در سرزمین اردن. در آن جا نبردی بزرگ میان مسلمانان و رومیان به وقوع پیوست. پس از آن که رومیان شکستهای پی در پی از مسلمانان متحمل شده و در حال عقبنشینی کامل از شامات بودند، در صدد جنگ بزرگی دیگر بر علیه مسلمانان برآمدند و تعداد یک صد هزار و به روایتی سیصد هزار رزمنده امپراتوری روم که متشکل از رومیان و عربهای منطقه شام بودند، در سرزمین یرموک گرد آمده و برای هجوم سیلآسا بر سپاهیان مسلمان آماده شدند. ابوعبیده جراح که فرمانده مسلمانان در نبرد با رومیان بود، رزمندگان مسلمان را گردآوری و به نبرد آنان فرستاد و سپس سپاهی دیگر به فرماندهی سعید بن عامر به یاری رزمندگان مسلمان اعزام کرد و نبرد سنگینی میان طرفین به وقوع پیوست و دهها هزار تن از نیروهای دو طرف کشته، زخمی و اسیر گردیدند. ولی سرانجام مسلمانان بر رومیان پیروز شده و آنان را به عقبنشینی وادار کردند.
هرقل، امپراتور روم شرقی که در انطاکیه مستقر بود و فرماندهی جنگ را از راه دور مدیریت میکرد، همین که از پیروزی مسلمانان در یرموک باخبر شد، از انطاکیه گریخت و در قسطنطنیه (استانبول) مأوا گرفت و هنگامی که از انطاکیه میگریخت، با حسرت تمام گفت: عَلَیکَ یَا سُورِیَةُ اَلسَّلامُ وَ نِعمَ البَلَدُ هَذا لِلعَدُوِّ!؛ بدرود ای سرزمین سوریه، چه سرزمین زیبایی نصیب دشمنان شد!» به هر روی این واقعه در پنجم رجب سال پانزدهم قمری و در عصر خلافت عمر بن خطاب واقع گردید. برخی از کشتهشدگان نامدار مسلمان، عبارت بودند از: عمرو بن سعید، أبان بن سعید، عکرمه بن أبیجهل، عبدالله بن سفیان، سعید بن حارث، سهیل بن عمرو و هشام بن عاص (برادر عمرو بن عاص).
پی نوشت
[2] پیرنیا، ص 345 تا ص 353
[4] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، الم ﴿١﴾ غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿٢﴾ فِی أَدْنَى الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ﴿٣﴾ فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ﴿٤﴾ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿٥﴾ وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ﴿٦﴾