ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به زندگی و آثار سرجو لئونه به مناسبت تولدش

سوم ژانویه سالروز تولد سرجو لئونه کارگردان بنام ایتالیایی است. فیلم‌سازی که سینمای وسترن را حیاتی دوباره بخشید.
تأثیرات لئونه بر سینمای پس از خود به‌قدری وسیع و شگرف بوده که امروزه الگوبرداری از او بسیار متداول و فراگیر شده است. برای دیدن تأثیرات او نیاز به تخصص خاصی نیست، فقط کافی است یکی از فیلم‌هایش را ببینید!
اینکه فیلم‌سازی به این بزرگی حتی نامزد جایزه اسکار نشده است بدون تردید تاریک‌ترین نقطه در کارنامه آکادمی اسکار است.
سرجو لئونه، فیلم‌ساز برجسته ایتالیایی است؛ استاد وسترن‌هایی که چون در ایتالیا ساخته می‌شد “وسترن اسپاگتی” نام گرفت و ژانر وسترن روبه‌زوال را جان تازه‌ای بخشید که هیچ، قواعد آن را از نو تعریف کرد.
اوج دوران وسترن سازی در هالیوود به دهه چهل و پنجاه بازمی‌گردد و از اواخر دهه پنجاه – بعد از فیلم‌های ستایش‌شده‌ای چون «ریوبراوو» ساخته هاوارد هاکس و «جویندگان» ساخته جان فورد– رفته‌رفته دوران طلایی غرب وحشی در سینما رو به افول گذاشت تا این‌که با ظهور پدیده‌ای به نام سرجو لئونه و سه‌گانه دلار ( «به خاطر یک مشت دلار»، «به خاطر چند دلار بیشتر» و «خوب، بد، زشت») نه‌تنها شماری از پرفروش‌ترین فیلم‌های وسترن تاریخ سینما شکل گرفت، بلکه بداعت‌ها و جسارت‌های لئونه در روایت و تکنیک، این فیلم‌ها را به‌کلاس درس سینما بدل کرد و سینماگرانی چون سام پکین پا، آلخاندرو خودوروفسکی، رابرت رودریگوئز و کوئنتین تارانتینو از آن تأثیر گرفتند (تا آنجا که تارانتینو «خوب، بد، زشت» را “محبوب‌ترین فیلمش” می‌نامد)، ضمن این‌که موسیقی‌های شگفت‌انگیز انیو موریکونه برای این فیلم‌ها را شاید بتوان مشهورترین موسیقی‌های فیلم جهان نامید.سرجو لئونه ‌تنها هفت فیلم ساخت و در سال 1989 در شصت‌سالگی درگذشت: یک فیلم تاریخی، پنج وسترن و یک فیلم گانگستری در آخرین سال‌های عمرش (یک وصیت‌نامه شگفت‌انگیز: «روزی روزگاری در آمریکا»).
حکایت فیلم‌سازی لئونه با به پایان رساندن فیلم «آخرین روزهای پمپی»(1959) آغاز شد که با بیمار شدن ماریو بونار، کارگردان فیلم، کار به لئونه واگذار شد؛ اما اولین فیلمی که لئونه به‌تنهایی ساخت، باز مایه‌ای تاریخی داشت: فیلمی پرهزینه اما به‌غایت ناموفق به نام «مجسمه عظیم رودز» (1961) که در صحبت از کارنامه لئونه، به‌کل نادیده گرفته می‌شود و نمایش تازه این فیلم فراموش شده در انستیتو فیلم بریتانیا نشان می‌دهد که این فراموشی بی‌دلیل نیست.
اما فقط سه سال بعد، لئونه با «به خاطر یک مشت دلار»، حضور تازه‌ای را رقم می‌زند. هرچند قدرت کارگردانی لئونه در این فیلم با دو قسمت بعدی این سه‌گانه قابل‌مقایسه نیست، اما بااین‌حال تفاوت قدرت فیلم‌سازی و جهش قابل‌توجه لئونه در قیاس با فیلم اولش، حیرت‌انگیز است: یک بازسازی وسترن از «یوجیمبو»ی کوروساوا که یک قهرمان ساکت و تنها را در برابر یک عده تبهکار قرار می‌دهد و بازیگرش، کلینت ایستوود را به ابرستاره سینمای وسترن بدل می‌کند.
اگر کارل تئودور دریر در «مصائب ژاندارک»  (1928)، استفاده ممتد از نمای نزدیک را به سینما هدیه کرد تا بتوان از طریق چشم‌ها به درون شخصیت نفوذ کرد، چند دهه بعد، لئونه در فیلم‌هایی کاملاً متفاوت و با حال و هوایی اکشن، دوربین خود را به‌صورت بازیگرانش نزدیک‌تر کرد تا نماهای نزدیک چشم‌ها به امضای او بدل شوند.جسارت لئونه در پشت پا زدن به قواعدی بود که ژانر وسترن را شکل می‌داد. این بار فیلم‌ساز عجله‌ای در روایتش ندارد و برخلاف هالیوود که غالباً در قیدوبند داستان‌گویی‌اش است، ذات اروپایی خود را نمایان می‌کند: هر بار یک داستان سرراست چندخطی را گسترش عرضی می‌دهد و ازاین‌رو در فیلمی با ظاهری متفاوت از سینمای روشنفکرانه اروپا، با سینمای مدرن دهه شصت ایتالیا (از آنتونیونی تا فلینی) و فرانسه (از آلن رنه تا ژاک ریوت) پیوند می‌خورد.
در این وسترن‌های سرگرم‌کننده، چهره انسان به مسئله اصلی فیلم‌ساز بدل می‌شود و دوربین عریض او از طریق صورت‌هایی سرد و خشن به درون مردانی تنها نفوذ می‌کند که زن‌ها در زندگی آنها جایی ندارند. سکانس آغازین «روزی روزگاری در غرب» (1968) اوج این سبک و سیاق را به نمایش می‌گذارد: در سکانسی که بیشتر از ده دقیقه طول می‌کشد، سه نفر در یک ایستگاه خلوت منتظر کسی هستند تا از قطار پیاده شود تا او را بکشند. به‌جز چند ثانیه آخر- تیراندازی- درواقع هیچ اتفاق دیگری در این سکانس طولانی نمی‌افتد، اما استادی لئونه در پرداخت نفس‌گیری است که از هیچ، همه‌چیز خلق می‌کند.می‌گویند وی دو حسرت بزرگ در زندگی‌اش داشته است. یکی آزردن مادرش بوده و دیگری از دست دادن پروژه‌ بزرگی چون «پدرخوانده». هرچند او با ساخت «روزی روزگاری در آمریکا» اثری در همان قد و قواره و تا حدودی با همان حس و حال را ساخت اما همیشه حسرت آن را می‌خورد که چرا «پدرخوانده» را او نساخته است.
سرجو لئونه در سال 1989 در سن 60 سالگی درگذشت. تأثیرات سینمای لئونه هنوز هم در آثار بسیاری از فیلم‌سازان صاحب‌نام امروزی چون کلینت ایستوود، برادران کوئن، کوئنتین تارانتینو و خیلی‌های دیگر قابل‌رؤیت است و هیچ‌کس جرئت آن را ندارد که از تاریخ سینمایی بگوید که نام لئونه در آن خالیست.

منبع: Movielove

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان