«جنگ سرد» Cold War پاول پاولیکوفسکی Paweł Pawlikowski داستان عاشقانهی نافرجامی در مورد مردمی شکستخورده در سرزمینی شکستخورده است. پیدا کردن عشق در لهستان Poland بعد از جنگ کار سختی بوده است. فیلم ما را با ویکتور Wiktor (توماش کات Tomasz Kot) در سال 1949 آشنا میکند. یک نوازندهی موسیقی که در یک آکادمی موسیقی کار پیدا کرده است و به دنبال پیدا کردن یک استعداد موسیقی برای گروهش کل کشور را میگردد. پنج دقیقهی اول فیلم مثل یک قسمت آخرالزمانی از برنامهی “آمریکن آیدل” American Idol است. از میان تمام کسانی که در این تست شرکت میکنند، دختری با موهای بلوند به نام زولا Zula (یوانا کولیگ Joanna Kulig ) ویکتور را بیش از همه تحت تاثیر قرار میدهد. صدای او معمولی است اما از نظر ظاهری به نظر میرسد درست از میان یکی از فیلمهای برگمان Bergman بیرون آمده باشد. در حقیقت دلیلی منطقی برای شکلگیری رابطه میان این دو وجود ندارد و امیدی هم برای ایجاد آن به چشم نمیخورد. پاولیکوفسکی نیز در هیچجای فیلم انگیزه و محرکی برای با هم بودن این دو، به ما نشان نمیدهد. تفاوت سنی میان این دو نیز کمکی به این جریان نمیکند.با این حال فیلم، ماجرای رابطهی این دو را طی 15 سال پر از عشق و دعوا دنبال میکند، در این سالها این دو در اروپای شرقی و غربی گاها به دنبال هم میروند و گاهی هم موفق به این کار نمیشوند. در حالی که ویکتور مخالف دولت است و در اعتراض به غرب اروپا فرار میکند، زولا اهمیت چندانی به سیاست نمیدهد و قدردان شغلی است که توانسته است در این رژیم به دست آورد. میتوان گفت زولا و ویکتور هر دو عمیقا جذب یکدیگر شدهاند و در عین حال با هم نمیسازند، در نتیجه زمانهایی که در کنار یکدیگر هستند هم همه چیز خوب پیش نمیرود. همیشه یکی از این دو در حال فرار کردن از چیزی است. این دو هیچگاه در کنار هم دوستداشتنی به نظر نمیرسند، حتی گاهی خشن نیز به نظر میآیند. بازیگران این دو نقش هم تلاشی برای فراتر رفتن از فیلمنامه نکرده و به همان میزان احساساتی که پاولیکوفسکی و سایر فیلمنامهنویسان فیلم (یانوش گووواتسکی Janusz Glowacki و پیوتر بورکووسکی Piotr Borkowski) در اختیار آنها قرار دادهاند بسنده کردهاند. این دو همه جا در تبعیدند، حتی در کشور خودشان. فرار کردن تفاوتی در این موضوع که این دو از دست رفتهاند ایجاد نمیکند. شاید چیزی وجود دارد که فقط ویکتور و زولا میتوانند به یکدیگر توضیح دهند.«جنگ سرد» فاصلهی بین هویتهای شخصی و هویتهای سیاسی را با نشان دادن تفاوتّهایشان به تصویر کشیده است. فیلم هرچه جلوتر میرود بیشتر از قبل تکه تکه به نظر میرسد: هرچه پیچشهای داستانی پیچیدهتر میشوند، پاولیکوفسکی علاقهی کمتری برای پرداختن به آنها نشان می دهد. هرچه این اتفاق برای زولا و ویکتور بیشتر میافتد، اهمیت آن کمتر میشود- تنها موسیقی است که این دو را به هم وصل میکند. در نهایت فیلم با یک شوک تمام میشود، این در حالی است که همه هنوز منتظر فردایی هستند که هنوز نیامده است. این پایان ناگهانی همانند چکمهای است که با ضربهی خود ما را از شخصیتها دور کرده و به فضای خالی که میان آن دو شکل گرفته است، پرتاب میکند. در جایی از فیلم شاعری به ویکتور میگوید “وقتی عاشق باشی، دیگر زمان معنایی ندارد.” برای پاولیکوفسکی عشق و زمان دو جزء جداییناپذیرند و هیچکدام از این دو را نمیتوان به عقب برگرداند. و حالا نظر سایر منتقدین در مورد این فیلم: مکزیمیلیان ون تون Maximilian Von Thun منتقد سینویو CineVue نوشته است:“مهمترین نقطهضعف «جنگ سرد» این است نمیتواند کاری کند که مخاطب واقعا به رابطه ی ویکتور و زولا اهمیت بدهد. با این که نمیتوانیم به پاولیکوفسکی برای درستی و واقعی بودن این شخصیتها خرده بگیریم-او این زوج را از روی پدر و مادر خودش خلق کرده است- دعواها و قهرهای مداوم این دو این سوال را در ذهن ما ایجاد میکند که آیا این دو واقعا باید با هم باشند؟ چرا که رابطهی آنها هیچ پایه و اساس درستی مثل ایدهآلها و یا حتی اهداف مشترک ندارد و فقط کشش جنسی میان این دو دیده میشود.” پیتر رینر Peter Rainer منتقد کریستین ساینس موتور Christian Science Monitor نوشته است: “ناامیدی و مشکلات این رابطهی عاشقانه میتواند استعارهای از یاس و ناامیدی باشد که اتحاد جماهیر شوروی Soviets همراه با خود به این کشور آورد. البته پاولیکوفسکی مشخص کرده است که مشکلات ویکتور و زولا به هماناندازه که سیاسی هستند، شخصی نیز هستند. به نظر میرسد اگر این دو در هر دورهی زمانی دیگری هم بودند رابطهی بین آنها همینقدر پر از چالش میبود. “فیلم نظر منتقد فیلم ترت Film Threat، فیلیپ فریتاس Filipe Freitas را جلب کرده است: “«جنگ سرد» که در عمق آن یک نوع مالیخولیا به چشم میخورد، از آنجایی که با کارگردانی بینظیر پاولیکوفسکی جلوی دوربین رفته است بدون نقص روایت شده است. داستان به سادگی و زیبایی پیش رفته و فیلمبرداری سیاه و سفید ووکاش ژال Lukasz Zal نیز لحن دراماتیک این عشق پر از چالش و در نهایت نافرجام را پررنگتر کرده است. در طول فیلم از خودتان میپرسید سرانجام این دو ناشی از تصمیمات شخصی آنها بوده و یا سرنوشت آنها را به این سمت هدایت کرده است؟ با اینکه قضاوت در این مورد کار سختی است به نظر من هر دو در این شکست نقش داشتهاند.”
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
محل تبلیغ شما (یک ماهه 90 هزار تومان - جهت هماهنگی کلیک کنید )
جعبه لمینتی
خرید آنلاین کتاب تاپ ناچ ویرایش سوم
خرید فالوور اینستاگرام
زیرپوش مردانه
مانتو پاییزه
کاغذ دیواری سفید
Locksmith
ปั้มไลค์
Chiropractor
خرید تاج گل - تاج گل - تاج گل تسلیت - تاج گل ترحیم
کاغذ دیواری طوسی
کت شلوار با پیراهن مشکی
دتکتور گاز
ابزار دقیق و سطح سنج راداری
ابزار دقیق آداک فرآیند سپهر
امداد خودرو سایپا کرج
ثبت شرکت در کیش چگونه است؟
وام اینترنتی بدون ضامن
خرید تاج گل
خرید قسطی لوازم خانگی
بهترین ارز های دیجیتال برای خرید
آموزشگاه آرایشگری زنانه
پارسیا موزیک
کاغذ دیواری مشکی
کاغذ دیواری تایفون
کاغذ دیواری فانتوم
چگونه رمز ثنا را بازیابی کنیم
کارشناس رسمی دادگستری
دانلود آهنگ ترکی
خرید قسطی موتور
کیف زنانه چرم
خرید ساعت مچی مردانه
منبع اخبار دیسکاور استادورک
استروئید
لوازم ورزشی
جوراب شلواری شیشه ای
فیلمبرداری از همایش
اخبار بازی و برنامه و تکنولوژی
باحال مگ
cyprus-newlife
Cyprus کجاست
سیگنال ارز دیجیتال
سیگنال فیوچرز