ماهان شبکه ایرانیان

معراج از نظر قرآن و حدیث و تاریخ

پیامبر اکرم سفر باشکوه خود را از خانه «ام هانی» (خواهر امیر مؤمنان) آغاز کرد، و با مرکب مزبور بسوی «بیت المقدس» واقع در کشور اردن که آنرا مسجد اقصی نیز میگفتند، روانه شد، و در مدت بسیار کوتاهی در آن نقطه پائین آمد؛ و از نقاط مختلف مسجد؛ و «بیت اللحم» که زادگاه حضرت مسیح است و منارل انبیاء و آثار و جایگاه آنها دی ...

پیامبر اکرم سفر باشکوه خود را از خانه «ام هانی» (خواهر امیر مؤمنان) آغاز کرد، و با مرکب مزبور بسوی «بیت المقدس» واقع در کشور اردن که آنرا مسجد اقصی نیز میگفتند، روانه شد، و در مدت بسیار کوتاهی در آن نقطه پائین آمد؛ و از نقاط مختلف مسجد؛ و «بیت اللحم» که زادگاه حضرت مسیح است و منارل انبیاء و آثار و جایگاه آنها دیدن بعمل آورد؛ و در برخی از منازل دو رکعت نماز گزارد.

سپس قسمت دوم از برنامۀخود را آغاز فرمود، از همان نقطه بسوی آسمانها پرواز نمود، ستارگان و نظام کواکب را مشاهده کرد؛ و تمام آسمانها را که قرآن از وجود و طبقات آنها گزارش داده است، برأی العین دید، و با پیامبران و فرشتگان آسمانی سخن گفت؛ و از مراکز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازدیدی بعمل آورد؛ درجات بهشتیان و اشباح دوزخیان را[1] از نزدیک مشاهده فرمود و در نتیجه از رموز هستی و اسرار جهان آفرینش و وسعت عالم خلقت؛ و آثار قدرت بی پایان خدا کاملا آگاه گشت سپس بسیر خود ادامه داد، و به «سدرة المنتهی »[2] رسید؛ و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید؛ در این هنگام برنامه صعودی وی پایان یافت؛ سپس مأمور شد از همان راهی که پرواز نموده بود بازگشت نماید، و در مراجت نیز در بیت المقدس فرود آمد و راه مکه و وطن خود را پیش گرفت، و در بین راه بکاروان تجارتی قریش برخورد درحالیکه آنان شتری را گم کرده بودند و بدنبال آن میگشتند و از آبیکه در میان ظرفی تهیه کرده بودن قدری خورده؛ و باقیمانده را بروی زمین ریخت و یا روپوشی روی آن افکند و از مرکب ملک پیمای خود در خانه «ام هانی» پیش از طلوع فجر پائین آمد؛ و برای اولین بار راز خود را بدو گفت، و در روز همانشب؛ در مجامع و محافل قریش؛ پرده از راز خود برای عموم برداشت؛ و داستان معراج و سیر شگفت انگیز او که در فکر قریش یک امر ممتنع و محالی بود؛ در تمام مراکز دهن بدهن گشت؛ و سران «قریش» را بیش از همه عصبانی کرده بود.

قریش بعادت دیرینۀخود بتکذیب او برخاستند و گفتند اکنون در مکه کسانی هستند که «بیت المقدس» را دیده اند، اگر راست میگوئیی؛ کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن؛ حضرت نه تنها بهمین اکتفاء کرد؛ بلکه خصوصیات سفر را در میان مکه و بیت المقدس بیان فرمود و گفت: در میان راه بقافله فلان قبیله برخورد نمودم و شتری از آنها گم شده بود؛ و در میان اثاثیۀآنها ظرف پری از آب بود و من از آن نوشیدم و سپس آنرا پوشانیدم[3] و در نقطه ای بگروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود «قریش» گفتند: از کاروان قریش خبر ده؛ گفت آنها را در «تنعیم» (ابتدای حرم است ) دیدم و شتر خاکستری رنگی در پیشاپیش آنها حرکت میکرد؛ و کجاوه ای روی آن گذارده بودند و اکنون وارد میشوند؛ «قریش» از این خبرهای قطعی سخت عصبانی شدند؛ گفتند اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما معلوم میشود، ولی چیزی نگذشت، طلائع کاروان «ابو سفیان» پدیدار شد و تمام آن خصوصیات را که حضرتش از آن خبر داده بود برأی العین دیدند.

آنچه گفته شد؛ اجمال و اختصاریست از آنچه در کتابهای تفسیر و حدیث وارد شده است؛ و خوانندگان گرامی میتوانند برای تفصیل بیشتر به جلد ششم بحار الانوار بحث معراج مراجعه نمایند.

آیا معراج ریشۀ قرآنی دارد؟

جریان معراج و سیر آنحضرت در عوالم وجود در دو سوره بطور آشکار بیان؛ و در سوره های دیگر نیز اشاراتی بر آن پیدا میشود ما فقط؛ بطور اجمال بترجمۀ آیاتی میپردازیم که آشکارا متعرض معراج است:

در سورۀ «اسراء» چنین فرموده:

سبحان الذی اسری بعبده لیلامن المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر:

منزه آنخدائیست که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد «اقصی» که اطراف آنرا برکت داده است، سیر داد؛ تا آیت های خویش را باو نشان دهد و خدا شنوا و بینا است.

از ظاهر آیه مطالب زیر استفاده میشود:

1-برای اینکه بفهماند که پیامبر اکرم با نیروی بشری این عوالم را طی نکرده بلکه با قدرت غیبی توانسته است، تمام این عرصه گاه را در مدت کمی طی کند؛ سخن خود را با لفظ:

سبحان الذی

که اشاره به تنزیه ذات مقدس است از هر نقص و عجز، آغاز نموده و بآن اکتفاء نکرده آشکارا خود را عامل سیر معرفی کرد و فرمود:

اسری:

 (خدا سیر داد)  این عنایت برای اینست که مردم تصور نکنند که اساس این سفر روی قوانین طبیعی و دستگاه های معمولی بوده؛ تا بانکار آن برخیزند، بلکه این سفر باتکاء قدرت الهی و عنایت مخصوص ربوبی صورت پذیرفته است.

2-این سفر شبانگاه صورت گرفته؛ و این مطلب علاوه بر لفظ

 لیلًا

از کلمه اسری نیز استفاده میشود؛ زیرا عرب لفظ مزبور را در راه رفتن شبانه بکار میبرد.

3-با اینکه ابتداء این سفر از خانۀ «ام هانی» دختر ابو طالب بوده مع الوصف خدا آغاز آنرا «مسجد الحرام» معرفی فرموده است؛ و شاید بجهت آن اینست که عرب همۀ مکه را حرم خدا میخواند؛ از این نظر تمام نقاط مکه در نظر آنها حکم مسجد و حرم خدا را داشته است، از این لحاظ صحیح است بفرماید:

اسری من المسجد الحرام:

از مسجد الحرام سیر داد.

آیه فوق اگرچه پایان خط سیر را مسجد الاقصی» معرفی میکند مع الوصف منافات ندارد که آنحضرت یک خط سیر دیگری از آن نقطه بسوی عالم بالا داشته باشد، زیرا این آیه فقط این قسمت از مسافرت را بیان نموده، قسمت دیگر را از آیات سورۀ «و النجم» که اکنون بیان میشود استفاده خواهیم نمود:

4-پیامبر اکرم با بدن و روح باهم سیر نموده است نه تنها با روح، و گواه آن لفظ

بعبده

است که دربارۀ بدن با روح بکار میرود؛ و هرگاه معراج وی تنها بصورت روحانی میبود؛ لازم بود بفرماید: «بروحه» و ما در شمارۀ آینده در این باره بیشتر با شما سخن خواهیم گفت؛ و ضمنا بسخنان گروهی که روی جهات و اشکالاتی معراج آنحضرت را فقط روحانی دانسته اند؛ پاسخ خواهیم گفت، و نیز خواهیم گفت اینکه برای سیر آنحضرت ظرف معین کرده که همان لیلا باشد، گواه بر اینست که روح با بدن در این سفر همکاری داشته؛ وگرنه سیر روحانی نیازی به زمان و مکان ندارد.

5-غرض از این سیر باشکوه، ارائه مراتب وجود و نشان دادن جهان بزرگ هستی بوده است سورۀ دیگریکه نیز آشکارا جریان معراج را بیان نموده است سورۀ «و النجم» است آیاتی که اکنون در زیر از نظر شریف میگذرد در زمینۀ مخصوصی وارد شده است؛ و آن اینکه پیامبر بقریش میفرمود که من فرشته وحی را هنگام آوردن اولین وحی، با قیافه واقعی خود دیده ام، قریش در این باره با او بمجادله برخاسته بودند قرآن در پاسخ انکار اینها چنین می- فرماید:

افتمارونه علی ما یری و لقدرآه نزلة اخری عند سدرة المنتهی عندها جنة المأوی اذ یفشی السدرة ما یغشی ما زاغ البصر و ما طغی و لقد رأی من آیات ربه الکبری:

چرا با پیامبر دربارۀ دیدن جبرئیل مجادله مینمائید، یکبار دیگر نیز فرشته را دیده کنار «سدرة المنتهی » در مجاورت بهشت که اقامتگاه نیکانست؛ آندم که «سدرة المنتهی» را آثار شکوه فراگرفته بود، دیده او نه خطاء رفت و نه منحرف شد؛ و مقداری از آیت های بزرگ پروردگار خود را دید.

روایاتیکه درباره معراج نقل کرده اند.

مفسران و محدثان در پیرامون «معراج» و مشاهدات آنحضرت سخنان زیادی نقل کرده اند، ولی همه آنها قطعی و مسلم نیست مفسر بزرگوار شیعه و استاد فن تفسیر مرحوم علامه طبرسی آنها را بچهار دسته تقسیم نموده:

1-آنچه قطعی و مسلم است مانند اصل وجود معراج و برخی از خصوصیات

2-آنچه با طرق صحیح نقل شده و بدرجه قطعیات نرسیده است و موافق با اصول و حکم خرد است، مانند دیدن آنحضرت بهشت و دوزخ را، و سیر وی در آسمانها و سخن گفتن او با انبیاء

3-آنچه ظاهر آن قابل قبول نیست ولی قابل تاویل است، مثلا دارد که در شب معراج، پیامبر اعظم، بهشتیان و دوزخیان را دید، ولی بایست تأویل نمود و گفت اشباح و صور و اوصاف آنها را مشاهده نمود.

4-مطالبیکه، دروغ پردازان جعل نموده و در دست وپا ریخته اند، چنانکه گاهی گفته میشود که آنحضرت در آنشب در کنار خدا نشست!

تاریخ این حادثه

بااینکه جا داشت این حادثه عجیب از هر نظر مضبوط باشد، مع ذلک از جهاتی مورد اختلاف واقع شده است یکی از آنها تاریخ وقوع آنست؛ دو سیره نویس بزرگ اسلام (ابن اسحاق و ابن هشام) میگویند: این حادثه در سال دهم بعثت اتفاق افتاده؛ مورخ بزرگ «بیهقی» معتقد است که در سال دوازدهم بعثت رخ داده است و برخی آنرا در اوائل بعثت و گروهی در اواسط آن دانسته اند، و گاهی برای جمع میان این اقوال گفته میشود که: معراج آنحضرت بیش از یکبار بوده است ولی ما تصور میکنیم که آن معراجیکه در آن نمازهای یومیه واجب شده است قطعا پس از مرگ ابو طالب که در سال دهم بعثت بوده، اتفاق افتاده است.

زیرا از مسلمات حدیث و تاریخ اینست که در شب معراج خدا دستور داده است که امت پیامبر هر شبانه روز در پنج وعده نماز بخواند.

و نیز از لابلای تاریخ استفاده میشود که تا لحظه مرگ «ابو طالب» نماز واجب نشده بود، زیر در لحظات مرگ وی؛ سران «قریش» بحضور وی بار یافتند و از او درخواست کردند که کار آنها را با برادرزاده اش، یکسره کند، و او را از کردار خود باز دارد؛ و در برابر آن هرچه میخواهد بگیرد؛ پیامبر اکرم در آن محفل رو بسران کرد؛ و گفت: من از شما فقط یک چیز بیشتر نمیخواهم، و آن اینکه: تقولون لا اله الا الله و تخلعون ما تعبدون من دونه[4]: گواهی به یگانگی خدا دهید؛ و اطاعت بتانرا از گردنتان باز کنید؛ این کلمه را گفت و ابدا از نماز و فروع دیگر سخن بمیان نیاورد و این خود گواه بر اینست که در آنروز نماز واجب نشده بود، وگرنه اکتفا به ایمان مجرد از کردار، در زمینۀ وجوب عمل بیفائده خواهد بود؛ و اما اینکه نامی از رسالت خود نبرد؛ زیرا اعتراف به یگانگی خدا از طریق دستور وی؛ اعتراف ضمنی برسالت اوست؛ و در حقیقت گفتن این کلمه بدستور او، دو گواهی دربردارد یعنی اقرار بخدا و رسالت پیغمبر اسلام.

علاوه بر این تاریخ نویسان اسلام آوردن گروهی را مانند طفیل بن عمرو، دوسی[5] که چندی پیش از هجرت بوقوع پیوسته ذکر نموده و کیفیت اسلام آوردن او را بیان کرده اند؛ و پیامبر اکرم فقط به تعلیم شهادتین اکتفا فرمود و سخن از نماز بمیان نیاورده است.

این نوع قضایا حاکی از این است که تاریخ این حادثه که توأم با واجب کردن نماز بوده است چندی قبل از هجرت اتفاق افتاده است.

و کسانیکه تصور کرده اند که تاریخ آن پیش از اسلام دهم بعثت اتفاق افتاده سخت در اشتباهند زیرا رسول اکرم از سالهای هشتم تا دهم در شعب محصور بود؛ و آن وضع رقت بار مسلمانان ایجاب نمیکرد که تکلیف زائدی از قبیل نماز بر دوش آنها بگذارد؛ و اما سنوات قبل از هشتم، علاوه بر فشار قریش؛ که خود مانع از تحمیل تکلیف زائد بود؛ افراد مسلمان کم و انگشت شمار بودند، و در چنین لحظات که هنوز نور ایمان و اصول آن در دل گروه قابل ملاحظه ای تمرکز نیافته بود؛ تکلیفه فوق العاده ای مانند نماز بسیار بعید بنظر میرسد.

و اینکه در بسیاری از روایات وارد شده که امیر مؤمنان سه سال قبل از بعثت با پیامبر نماز خوانده، و بعد نیز ادامه داشت، منظور از آن این نمازهای محدود و مشروط و موقت نبوده، بلکه یک عبادت مخصوص و غیر محدود بوده.[6] و یا منظور نمازهای مستحبی و عبادتهای غیر واجب بوده است.

پی نوشت ها

[1] مجمع البیان سورۀ «اسراء».

[2] برای توضیح معنای «سدرة المنتهی» به تفاسیر مراجعه شود.

[3] بنا بنقل برخی: باقیمانده آنرا ریختم؛ ممکن است اختلاف نقل بر اثر تعدد عمل باشد.

[4] سیره ابن هشام ج 2 ص 27.

[5] به شمارۀ چهارم از سال چهارم رجوع شود.

[6] برای تحقیق بیشتری دربارۀ تاریخ وجوب وضوء و نماز و اذان به ج 1 فروع کافی ص 135 مراجعه شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان