برخی تحلیل گران در صددند تا رهبران نظام جمهوری اسلامی را در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، به در پیش گرفتن سیاست مداخله در امور داخلی عراق و صدور تجهیزات تروریستی به بهانه صدور انقلاب متهم نموده و آن را به عنوان عامل اصلی آغاز جنگ از سوی صدام، معرفی می کنند و در این راستا مستنداتی هم ذکر می کنند، این در حالی است که این ادعا با هیچ یک از شواهد و قرائن تاریخی سازگاری ندارد، چرا که اولاً مستنداتی که در این زمینه ارائه شده و پایه این استدلال قرار گرفته است عمدتاً مغشوش، تحریف شده و یا کذب محض بوده و به همین دلیل نمی تواند ادعا را ثابت کند، ثانیاً با بررسی مجموع مواضع حضرت امام خمینی (ره) در می یابیم که مقصود ایشان از صدور انقلاب، هرگز مداخله در امور داخلی عراق و یا صدور تجهیزات تروریستی به این کشور نبود، ثالثاً رژیم بعث عراق هم در ادعاهای خود، هرگز به این امور از مداخلات اشاره ای نکرده و صرفاً به بهانه اموری همچون ناعادلانه بودن توافق 1975 و عدم اجرای درست آن از سوی ایران جنگ را آغاز کرد.
پاسخ
دفاع مقدس مردم ایران در برابر هشت سال تجاوز رژیم تا بن دندان مسلح بعثی عراق، یکی از باشکوه ترین صحنه های تاریخ ایستادگی و مقاومت کشور ما در برابرتهاجم بیگانگان می باشد، این جنگ در روز 31 شهریور 1359 به صورت رسمی از سوی صدام بر علیه کشورمان تحمیل شد و هدف آن نیز نابود کردن نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود و این واقعیتی است که امروزه کمترین شک و تردیدی در آن نمی توان روا داشت، تا جایی که حتی سازمان ملل متحد که در دوران جنگ، همواره بیشترین جانبداری را به نفع صدام داشت، سرانجام ناچار شد اعتراف نماید که عراق، مسئول آغاز جنگ می باشد، با این حال اخیراً برخی در صدد بر آمده اند تا با کتمان حقایق، دروغ پردازی و سوء استفاده از برخی شواهد و تفسیر آنها به نفع غرض خویش، چنین وانمود نمایند که « آنچه باعث آغاز جنگ از سوی صدام بود، سیاست های نظام جمهوری اسلامی ایران مبنی بر دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه از جمله عراق و صدور تروریسم به این کشور در راستای صدور انقلاب بود و در واقع رژیم صدام در راستای دفاع از خود، مجبور به حمله به ایران شد»،[1]هم چنین این گروه معتقدند؛ دولت عراق یکی از نخستین دولت هایی بود که حسن نیت خود را به نظام جدید کشور نشان داده بود، اما سیاست های خصمانه و مداخله گرانه ایران بر علیه این رژیم ، باعث شد تا این کشور موضع خود را خصمانه نموده و در نهایت برای دفاع از خویش مجبور به حمله به ایران شود.
البته مهم ترین نقد این دیدگاه، همان نکته ای بود که در ابتدای این نوشتار متذکر شدیم، یعنی اعتراف مجامع بین المللی حامی صدام و از جمله شورای امنیت سازمان ملل به نقش صدام در آغاز جنگ که این کار در تاریخ 18 آذر 1370 طی گزارش خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل وقت سازمان ملل متحد به شورای امنیت صورت گرفت و طی آن، ضمن معرفی صدام به عنوان آغاز گر جنگ و توصیف اقدام صدام به عنوان نقض حقوق بین الملل و اصول اخلاقی توضیحات عراق را برای جامعه بین المللی قابل قبول و کافی ندانست.
علاوه بر این اعتراف صریح که جای هر گونه بهانه گیری را سد می کند و مراجعه به شواهد در واقع نشانگر اشتباه در نتیجه گیری های این تحلیل می باشد البته این اشتباه نیز ناشی از اشتباهاتی است که در اطلاعات پایه ای آن وجود دارد، به عبارت دیگر همانطور که می دانیم یکی از شرایط صحت یک استدلال منطقی، صحت اطلاعاتی است که به عنوان پایه آن استدلال قرار می گیرد، این در حالی است که اطلاعات مبنایی تحلیل، دچار ضعف های مهمی است که در نهایت صحت نتیجه را با اشکال مواجه می سازد، چرا که بررسی این اطلاعات حاکی از این است این اطلاعات از جهت صحت و خطا، سه دسته می باشند:
بخشی از اطلاعات، کاملاً درست می باشد، اما به تنهایی هیچ چیزی را اثبات نمی کند، بخشی دیگر در اصل، واقعیتی دارد اما به جهت هدفی که استدلال گر دارد، آن را به صورت تقطیع شده و تحریف شده بیان می کند و سرانجام دسته سوم از اطلاعات، از اساس، کذب محض می باشد، در نتیجه استدلالی که بر اطلاعات مغشوش بنیان نهاده شده باشد نمی تواند قابل اعتماد باشد.
در این تحلیل، از یک سو سخنان امام خمینی (ره) در زمینه صدور انقلاب مطرح می شود[2]که شک و شبهه ای در آن نیست، اما بحث صدور انقلاب، موضوع دیگری است که ربطی به دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر ندارد، امّا از آنجایی که تحلیلگر قصد دارد در نهایت تصمیم رهبران نظام به مداخله در امور داخلی کشورهای همجوار را نتیجه بگیرد، سعی می کند تا اطلاعات دیگری را که عمدتاً تحریف شده و یا دروغ می باشد در کنار این موضع درست و واقعی بگذارد تا مخاطب، خود به خود به صحت نتیجه گیری وی برسد، بنابر این در یک تحریف آشکار، ابراز امیدواری امام خمینی (ره) برای اتحاد امت اسلامی تحت لوای لااله الا الله[3]را به گونه ای تقطیع می کند که بتواند از آن سوء استفاده نماید و در نهایت آن را به مداخله در امور داخلی کشورهای اسلامی گره می زند، این در حالی است که حضرت امام خمینی (ره) حتی در دیدار با هیاتهای رسمی کشورهای همسایه نیز از چنین تعابیری استفاده کرده است که اگر در تعبیر نخست، مقصود، برانگیختن آنها به قیام بر علیه دولتشان باشد، چنین تعبیری در دیدار با مقامات رسمی دولتی یک کشور نامعقول می باشد، به عنوان مثال حضرت امام خمینی (ره) در دیدار با هیأت نمایندگی عربستان که در ماه های نخست پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت خطاب به آنان اینگونه فرموده اند: « من امیدوارم که همه ملتهاى اسلامى بپا خیزند و با وحدت کلمه و با توجه به اسلام و قدرت ایمان، بر اجانب و بر کسانى که مىخواهند این ملتها را همیشه در تحت اختیار و سلطه خود داشته باشند غلبه کنند»[4]
از طرفی مروری بر مواضع حضرت امام خمینی (ره) حاکی از این است که ایشان نیز به هیچ وجه به دنبال مداخله در امور داخلی کشورهای همجوار و تنش آفرینی نبودند، به همین دلیل با روی باز و گشاده از هیات های دیپلماتیک کشورهای همسایه استقبال کرده،[5]نامه های آنها را با محبت و احترام تمام پاسخ می دادند[6]و در مجموع رفتار محترمانه امام در قبال دولت های همسایه، با برخی ادعاها که امام را متهم به بی توجهی به دولت های اسلامی و تلاش او برای تحریک ملت ها بر علیه دولت های خود می کند سازگاری ندارد.
علاوه بر این که مواضع رسمی رهبران نظام از جمله امام خمینی (ره) نیز با ادعاهایی که در این زمینه مطرح می شود سازگاری ندارد، چرا که امام خمینی (ره) از همان ابتدا هیچ اعتقادی به مداخله در امور سایر کشورها نداشت و به همین دلیل در تاریخ 19/11/59 طی سخنرانی درجمع سفراء، دیپلماتها و وابستگان نظامی کشورهای خارجی مقیم ایران می گویند: «...اگر قدرت گرفتن همة دنیا را هم داشته باشیم، بنا، بر این نیست، دستور این نیست و برنامه اسلامی این نیست که تجاوز کنیم، لکن یک وجب از مملکت خودمان هم نخواهیم به دیگران داد.»[7]
نکته جالب توجه این است که حضرت امام بعد از گذشت چند سال از شروع جنگ، ضمن پذیرش نظر کارشناسان نظامی جهت ورود به خاک عراق، هدف از آن را نه تصرف خاک این کشور و یا حتی سرنگونی دولت این کشور بلکه دفع حملات توپخانه ای و از بین بردن ماشین جنگی عراق و وادار کردن عراق به صلح عادلانه معرفی کرده و می گویند: «الان هم که وارد شدیم در خاک عراق برای دفاع است نه برای چیز دیگر، بیایند آن ها کارها (شرایط صلح عادلانه) را انجام بدهند، ما فوراً بر می گردیم، نه بصره را می خواهیم، بصره برادر ماست».[8]
سرانجام آخرین نکته ای که در زمینه علل آغاز جنگ باید عنوان شود این است که کلیه شواهد و قرائن حاکی از آن است که نه صدام و نه هیچ یک از حامیان وی و نه حتی سازمان های بین المللی حتی در زمانی که تلاش داشتند تا از معرفی صدام به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ امتناع نمایند و یا جمهوری اسلامی ایران را به عنوان متهم مطرح نمایند هرگز به مداخلات جمهوری اسلامی ایران در امور داخلی عراق به عنوان بهانه و آغاز جنگ اشاره نکرده اند به گونه ای که بر اساس اسناد و شواهد موجود ، صدام در نطق مشهوری که در مجمع ملی عراق ، پیش از آغاز حمله سراسری به ایران انجام داد و درآن قرارداد الجزایر را کان لم یکن تلقی کرد و یا در یادداشت رسمی لغو یکجانبه موافقت نامه الجزایر[9] صرفاً به مواردی همچون ناعادلانه بودن قرارداد 1975 و یا عمل نکردن ایران به تعهدات خود دراین قرارداد و امثال اینها اشاره کرده و هیچ اشاره ای به مداخله ایران در امور عراق به عنوان بهانه آغاز جنگ نشده است.
بر این اساس، این تهاجم، نقشه ای از پیش طراحی شده بود که درراستای اهداف جاه طلبانه حزب بعث و شخص صدام، صورت گرفت و این اتفاق در شرایط خلأ های دفاعی و امنیتی موجود در مرزها که در اثر از هم گسیختگی ارتش پس از پیروزی انقلاب و تحرکات تجزیه طلبانه پیش آمده بود، در هر صورت رخ می داد و به همین دلیل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی زمانی که هیچ سخنی از جانب حضرت امام خمینی (ره) در زمینه صدور انقلاب و امثال اینها بیان نشده بود، رژیم بعث تحرکات گسترده ای را برای زمینه چینی جنگ آغاز کرده بود که ازجمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد:
اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358ش.؛ توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب ، حمایت از بمبگذاران و طراحی انفجارهای مکرر در خطوط راهآهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرالهای فراری حکومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشهها و کتابهای درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید[10] و الحاق خیالی این شهرها به قلمرو جغرافیائی عراق؛ تحریکات و تجاوزات مکرر مرزی که در این زمینه دهها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است.
در همین راستا سیدمحمود دعایی که زمانی سفیر کشورمان در عراق بود و از نزدیک در جریان تحرکات رژیم بعث قرار داشت در خاطرات خود، آمادگی صدام و رژیم بعث برای حمله به ایران را حتی به دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و یا اعلام مواضع حضرت امام (ره) مربوط می داند که در پایان این نوشتار، متن آن را عینا از کتاب خاطرات ذکر می کنیم:
«عراقی ها برنامه های مدون از پیش تعیین شده داشتند، آنها حتی قبل از پیروزی انقلاب درصدد بهره گیری از اوضاع داخلی ایران و حل مسائل و مشکلات خود بودند و اصولاً بعد از تسلیم شدن به خواسته های رژیم شاه و بالاخره توافق الجزایر، همیشه درصدد انتقام و جبران شکست بودند و نسبت به استان زرخیز خوزستان طمع داشتند، آنها با سقوط شاه داعیه قدرت برتر منطقه و ژاندارمی خاورمیانه را پیدا کردند و بدیهی است که از بروز یک قدرت مستقل در مقابل شرق و غرب در منطقه هراس داشتند و طبیعتا ًبرای ضربه زدن به این دولت مستقل از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمی کردند و از هر توانی برای ضربه زدن استفاده می نمودند.
به عبارت دیگر باید به این نکته توجه داشت که صدام در حقیقت مقدمات جنگ علیه ایران را از آبان 57 (سه ماه قبل از پیروزی انقلاب) آغاز کرد و اولین قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی جنگ را از همان موقع در بصره تاسیس کرد و برادرش برزان تکریتی را مسئول قرارگاه کرد، یعنی با اعلام انحلال ساواک و مراکز قدرت امنیتی و سیاسی رژیم شاه و با فروپاشی نظم سابق و از هم گسستنِ بدنه ارتش که در واقع پس از فرار سربازان از پادگانهای ایران آغاز شده بود، صدام به فکر انتقام از ایرانیها افتاد و درصدد برآمد تا حقارتی را که در درون از زمان امضای قرارداد الجزایر به دست خودش به دلیل تسلیم در برابر شاه احساس می کرد، جبران کند. علاوه بر این انگیزه موثر، او به درستی درک کرده بود که با فروپاشی نظام دیکتاتوری شاه و تشکیل حکومتی مردمی و اسلامی در کنار مرزهایش پایه های دیکتاتوری حزب بعث عراق هم متزلزل می شود، پس باید در جهت تضعیف و صدمه زدن به این نظام نوپا از هیچ کوششی دریغ نکند. به اضافه، ماهیت و طبیعتِ وابستگی صدام به بیگانگان، زمینه تحریک پذیری و تشویق وی رابه جنایت فراهم می کرد. او برای اینهمه، نیاز به زمینه چینی داخلی و منطقه ای و برداشتن موانع از سر راه داشت. البته «حسن البکر» رئیس جمهور عراق به دلیل پختگی و درک روشن از تجارب جهانی، مانع جدی به حساب می آمد. لذا با کودتای درون حزبی، وی را وادار به استعفا کرد و بعد هم از میان برداشت و با به دست گرفتن قدرت تام، اهداف خود را دنبال کرد.[11]
نتیجه گیری
متهم کردن رهبران نظام جمهوری اسلامی به سیاست مداخله در امور داخلی عراق به بهانه صدور انقلاب و اعلام آن به عنوان عامل اصلی آغاز جنگ از سوی صدام، با هیچ یک از شواهد و قرائن تاریخی سازگاری ندارد، چرا که اولاً مستنداتی که در این زمینه ارائه شده و پایه این استدلال قرار گرفته است عمدتاً مغشوش، تحریف شده و یا کذب محض بوده و به همین دلیل نمی تواند ادعا را ثابت کند، ثانیاً با بررسی مواضع حضرت امام خمینی (ره) در می یابیم که مقصود ایشان از صدور انقلاب، هرگز مداخله در امور داخلی عراق به این کشور نبود، ثالثاً رژیم بعث عراق هم در ادعاهای خود، هرگز به مداخلات جمهوری اسلامی ایران در امور داخلی عراق به این کشور، به عنوان بهانه آغاز جنگ اشاره ای نکرده و صرفاً به بهانه اموری همچون ناعادلانه بودن توافق 1975 و عدم اجرای درست آن از سوی ایران جنگ را آغاز کرد.
پی نوشت ها
[1] به عنوان نمونه رک: جنگ تحمیلی ایران و عراق چگونه آغاز شد؟، داریوش افشار، سایت ایران گلوبال.
[2] صحیفه امام، ج12، ص: 148.
[3] صحیفه امام، ج6، ص: 234.
[5] رک: صحیفه امام، ج7، ص65.
[6] رک: همان، ص 32و ج12، ص 191و192.
[7] صحیفه امام، ج14، ص: 85.
[8] صحیفه امام، ج16، ص 405.
[9] رک: یحیی فوزی، تحولات سیاسی، اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، ص 10.
[10] رک : تحلیلی بر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران؛ انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران.
[11] سیدمحمود دعایی، گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی، تهران، انتشارات عروج، 1387.