زنی که برای تنبیه شوهر خسیسش دستور ربودن او را صادر کرده بود، به اتفاق همدستانش بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میرود.یک سال قبل خانواده مردی به نام ایمان با مأموران پلیس تماس گرفتند و گفتند فرزندشان ربوده شده است. آنها به پلیس گفتند فردی با آنها تماس گرفته و گفته است فرزندشان را در قبال دریافت پول آزاد میکند.
درحالیکه مأموران سعی میکردند آدمربایان را به دام بیندازند و تحقیقات گستردهای را برای شناسایی آنها آغاز کرده بودند، خواهر مرد ربودهشده به پلیس گزارش داد فردی با او تماس گرفته و برای آزادی برادرش درخواست صدها میلیون تومان پول کرده است. پلیس به این زن آموزش داد چطور با آدمربایان صحبت کند، اما یک هفته بعد بدون اینکه تماسی بین آنها برقرار شود، ایمان به خانه برگشت.
این مرد در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من مقابل در خانه پدرم بودم و میخواستم به سر کار بروم که یک ماشین ون جلوی من را گرفت و سه نفر با دستبند و بیسیم پیاده شدند و گفتند از مأموران امنیتی هستند و حکم جلب مرا دارند.
آنها من را سوار ماشین کردند و بعد از پیمودن مسیری سرم را زیر صندلی کردند و روی سرم چیزی کشیدند. بیش از یک ساعت با ماشین حرکت کردیم تا اینکه من را مقابل در خانهای پیاده کردند. به آن خانه امن میگفتند. من را وارد خانه کردند. از فردی دستور میگرفتند و با او تلفنی در ارتباط بودند.
میگفتند او بازجوی من است. من نه فردی سیاسی بودم و نه با کسی اختلاف مالی داشتم و نه اختلاس کرده بودم و برایم عجیب بود که اینطور با من رفتار میکردند. آنها اجازه نمیدادند به حمام بروم، فقط کمی آب و غذا میدادند و زمانی که میخواستند با هم صحبت کنند، صدای هواکش گاز را زیاد و تلویزیون را روشن میکردند.
این مرد ادامه داد: بعد از چند روز مطمئن شدم آن افراد مأمور امنیتی نیستند، چون کارهای عجیب میکردند، اما بههرحال در دست آنها گرفتار بودم و نمیتوانستم کاری بکنم. آنها لیست اموال خودم و پدرم را از من گرفتند تا اینکه یک روز به من گفتند باید به خانه دیگری برویم. دوباره مرا با وضعیت بدی سوار ماشین کردند و مدتزمان زیادی راه رفتیم و به خانه دیگری رسیدیم.
آنجا به من گفتند رئیسشان با پدر من اختلاف مالی دارد. تلفن همراه مادرم و خواهرم را از من گرفتند و گفتند اگر پدرم اموالش را به آنها بدهد، من را آزاد میکنند. دو روز هم در آن خانه بودیم. بعد از دو روز دوباره من را سوار ماشین کردند، چشمهایم را بسته بودند، آنها مرا در جایی پیاده کردند، مبلغی پول در جیبم گذاشتند و بعد گفتند تا هزار بشمار و بعد چشمانت را باز کن و برو. من هم آنقدر ترسیده بودم که همین کار را کردم. بعد هم به خانه برگشتم و متوجه شدم آدمربایان از خانوادهام پول خواستهاند.
بعد از این گفتهها بود که مأموران شماره تلفنی را که با خواهر و مادر ایمان تماس گرفته بود ردیابی کردند و متوجه شدند صاحب خط مردی در یکی از شهرهای مرکزی کشور است. صاحب خط بازداشت شد. او گفت: دو سال قبل تلفن را به یکی از دوستانش در تهران داده و خبر ندارد چه اتفاقی افتاده است.
با شناسایی متهم اصلی، او بازداشت شد و اعتراف کرد زنی به او و دوستش دستور این آدمربایی را داده و گفته بود اگر پولی به دست آوردند، نیمی از آن را به آنها میدهد.
وقتی مشخصات زن جوان به پلیس داده شد، مأموران فهمیدند او همسر مرد شاکی است. این زن به نام مونا بعد از بازداشت به دستداشتن در ربودن شوهرش اعتراف کرد و گفت: شوهرم مرد بسیار خسیسی بود. او به من و بچهها پول نمیداد.
با پدرش کار میکرد و من میدانستم شوهرم و پدرشوهرم دارایی زیادی دارند. برای اینکه پول مورد نیازمان را به دست آورم، سر کار میرفتم، اما شوهرم جلوی کارکردن من را میگرفت. بچههایم بیپول میماندند و من نمیتوانستم خواستههایشان را برآورده کنم، به همین خاطر مخفیانه کار میکردم.
وقتی شوهرم فهمید، من را کتک زد و مجبورم کردم شغلم را ترک کنم، به همین خاطر هم تصمیم گرفتم هرطور شده کمی از پولهای او را برای بچههایم بگیرم و نقشه آدمربایی را کشیدم.
متهم در ادامه گفت: من نمیخواستم شوهرم اذیت شود. وقتی فهمیدم که دو مرد آدمربا شوهرم را اذیت کرده و اجازه ندادهاند خوب غذا بخورد و حمام برود، به آنها گفتم باید آزادش کنند. گفتند اگر پول ندهم من را لو میدهند. من هم با اینکه برایم خطر زندان داشت، گفتم هرکاری دوست دارید بکنید. اگر شوهرم را آزاد نکنید به پلیس خبر میدهم. او پدر بچههای من بود و من نمیخواستم بلایی سرش بیاید.
متهم گفت: پدرشوهرم شوهرم را خیلی دوست داشت و من فکر میکردم بهخاطر او به ما پول میدهد و کار آنقدر سخت نمیشود. وقتی دیدم اوضاع خراب شد، دستور آزادی شوهرم را دادم.
بعد از اعترافات این زن و صدور کیفرخواست برای او و دو همدستش، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهمان به زودی پای میز محاکمه میروند.