«برادرم خسرو» بعد از نمایش در سی و چهارمین جشنواره فجر بالاخره اکران شد. یک فیلم اولی ناب و درستوحسابی دیگر که علیرغم اقبال منتقدین و مخاطبان نتوانست به بخش سودای سیمرغ جشنواره سی و چهارم راه یابد. میگویند، دلیل کنار گذاشته شدن «برادرم خسرو» از رقابت اصلی در آن سال به استعفای شهاب حسینی از سمت دبیر جشنواره بازمیگردد. اقدامی که حسینی در پی اعتراض به عدم صدور پروانه نمایش فیلم «آشغالهای دوستداشتنی» بعد از چند سال متوالی انجام داد. مهم نیست این شایعات چقدر درست باشد یا چه بازیهای پشت پردهای «برادرم خسرو» را از رقابت در سودای سیمرغ بازداشته است، مهم این است که یک فیلم قوی و حسابشده با همه پتانسیلهایش، به دلایلی، آنطور که باید دیده نشد و مورد تحسین قرار نگرفت. «برادرم خسرو»، اولین تجربه بلند سینمایی احسان بیگلری است که قبلاً در فیلمهای تحسینشدهای چون «اتوبوس شب»، «50 قدم آخر»، «درباره الی» و «گیسبریده» دستیار کارکردان بوده است. مطمئناً همکاری با فیلمسازان بزرگی چون اصغر فرهادی و کیومرث پوراحمد در شکوفایی هنر فیلمسازی بیگلری مؤثر بوده است؛ اما خبر خوب این است که این تأثیر مثبت بر نگاه و جهانبینی بیگلری تأثیر چندانی نداشته است. بیگلری در اولین تجربه بلند فیلمسازیاش به سراغ یک درام روانشناختی رفته است. تجربهای که اگر نگوییم در سینمای ایران همانندش را نداریم باید اعتراف کنیم که حداقل کمتر مشابهش را دیدهایم.فیلم بیگلری بر فیلمنامهای استوار است کهبرگ برنده اوست. بیگلری در نگارش این فیلمنامه به کمک پریسا هاشمی پور، شخصیتهایی را میآفریند که علاوه بر جذاب و باورپذیر بودن از تیپ دور میشوند و به کاراکتر نزدیک میشوند.«برادرم خسرو» یک فیلم سطحی نیست که قصهای را تعریف کند و تمام شود. گرچه، فیلم روایت خطی دارد که مشتاقان سینمای کلاسیک و روایتهای ساده را هم راضی میکند؛ اما نکته مهم فیلم اول احسان بیگلری، لایههای زیرین فیلمنامهاش است که در روایت تبلور میکند و آنهم کنکاش روانشناختی و شخصیت گرایی است که روایت اصلی را شکل میدهد. همانطور که گفتیم، «برادرم خسرو» یک روایت ساده و خطی دارد؛ خسرو (شهاب حسینی) که مبتلابه اختلال دوقطبی است و سالها با خواهرش در رشت زندگی کرده است مجبور است دو هفته در منزل برادرش مهمان باشد. اینهمه چیزی است که در «برادرم خسرو»اتفاق میافتد. ناهید (بیتا فرهی) خواهر بزرگتر، سالها از خسرو نگهداری کرده است و بهشدت به او وابسته است اما بهواسطه مشکلی که برای دخترش پیشآمده مجبور است مدتی خسرو را به برادر دیگرشان بسپارد. ناصر (ناصر هاشمی) برادر بزرگتری است که در کارش موفق است و خانواده خوشبختی دارد اما از همان دیالوگهای اولیه بین این شخصیتها متوجه میشویم که ناصر و خسرو رابطه خیلی خوبی باهم نداشتهاند؛ اما در ورای این روایت ساده و حتی سرگرمکننده، شخصیتهایی هستند که کنشهای متقابلشان روایت را پیش میبرد. کنشهایی که نه از واقعگرایی میآید و نه مرسوم و عادی است. شخصیتهای بیگلری هرکدام نماینده طیف مشخصی از الگوهای رفتاری و ویژگیهای شخصیتی هستند. در«برادرم خسرو» خوبی و بدی معنا ندارد. هیچ سیاهوسفید مطلقی نیست و همه المانهای تمیز دهنده در هم ادغامشدهاند. با پیشرفت روایت خسرو را بهعنوان هنرمندی سرخورده و تنها میشناسیم که از نقاب زدن خسته شده است و خود واقعیاش است. خسرو خودش را سانسور نمیکند و حتی از کودکانه رفتار کردن هم ابایی ندارد. این ویژگیهای اخلاقی هیچ ربطی به بیماری خسرو ندارد، کما اینکه در ابتدای فیلم، ناهید تأکید میکند که بیماری خسرو کنترلشده است و جای هیچ نگرانی نیست؛ اما قابلانکار نیست که در کنار ناصر بودن، خسرو را مضطرب کرده است. در مقابل خسرو، ناصر قرار دارد. مردی که یک دندانپزشک موفق است، خانوادهای خوب وزندگی قابل قبولی دارد؛ اما بیننده نمیتواند باورش کند. انگار ناصر دائماً در حال پنهان کردن چیزی است. ناصر مردی است که نظم و اصول زندگیاش برایش از هر چیزی مهمتر است.در یک ملودرام خانوادگی معمولی احتمالاً یک راز بزرگ آشکار میشد و ناصر بهعنوان شخصیت منفی ماجرا شناخته میشد؛ اما در «برادرم خسرو»چنین اتفاقی نمیافتد. کمکم که پیش میرویم و واکنشهای ناصر را نسبت به رفتارهای سرخوشانه خسرو را میبینیم، متوجه میشویم چیزی که ناصر سعی در پنهان کردنش دارد شخصیت واقعیاش است. ناصر آنقدر در پشت نقابی که برای خودش تعریف کرده است، یا بهتر بگوییم پدرش برایش تعریف کرده است، گمشده که ورود خسرو او را به تبوتاب میاندازد که مبادا این نقاب کنار برود. همین شباهت ناصر به پدر و تمایل به قضاوت گریاش هم هست که خسرو را مضطرب میکند. رفتارهایی که ناصر در خسرو بیمارگونه میداند، از طرف سایر اطرافیانش کاملاً پذیرفته میشود. خسرو در جمع دوستان خانوادگی ناصر و همسرش میترا (هنگامه قاضیانی) کاملاً پذیرفته میشود و هیچکدام نشانی از بیماری در وی نمیبینند. ناصر اما از این عریانی شخصیت خسرو هراس دارد. با ورود خسرو به زندگی ناصر، تنشی در شخصیت و رفتارهای ناصر میبینیم که طبیعی نیست، چنانکه بعدتر، میترا هم به تغییر رفتار ناگهانی ناصر اعتراف میکند. در سکانسی اوایل فیلم، خسرو سرخوشانه آواز میخواند و جمع کوچک دوستانه را دعوت به همراهی میکند. او خاطرهای از کودکی ناصر تعریف میکند که خنده همه را برمیانگیزد اما ناصر، غضبآلود میز را ترک میکند و این پرسش را برای همه باقی میگذارد که ناگهان چه اتفاقی افتاد. اینجا نقاب ناصر برای لحظهای کنار رفت و باوجوداینکه دیگران از این تصویر استقبال کردند اما ناصر توانایی پذیرش این تصویر را ندارد و آشفته این جمع را ترک میکند. بعدتر هم در طی یک درگیری لفظی با خسرو اعتراف میکند که همیشه فشار لجامگسیختگی شخصیت خسرو بر دوش او بوده و مجبور بوده است دیگران را راضی کند. اشکال کار در آنجاست که خسرو، درهرحال یک بیمار دوقطبی است. چنین بیمارانی بهشدت حساس هستند و ناامنی دائمی ثبات شخصیت آنها را تهدید میکند. این عصبانیت ناصر اگر برای دیگران نشانی از نامتعادل بودن اوست برای خسرو بهمنزله اشتباهی است که در رابطه با برادرش و در ناخودآگاهش در رابطه با پدرش مرتکب شده است. همین اتفاق کوچک جرقه درگیریهای بعدی این دو برادر است. کمی بعدتر، ناصر مجدداً شکیباییاش را در رابطه با خسرو از دست میدهد و یک درگیری فیزیکی پیش میآید. حادثهای که شروع فاز شیدایی خسرو است و هرچه خسرو بیشتر در این حال غرق میشود ناصر بیشتر دستوپا میزند تا کاری کند.از سوی دیگر همسر ناصر که باردار است را میبینیم. زنی که همه علائم افسردگی را دارد اما همسرش با انتخابهای نادرستش بیشتر از پیش به او صدمه زده است و اصرارش بر کنترل همه رفتارهای میترا گرچه آشکار نیست اما عنان زندگی را از دست میترا ربوده است. ناصر در جواب صحبتهای خسرو دائماً تکرار میکند که او دچار توهم شده است، چیزی که نزدیکیهای پایان فیلم به همسرش هم میگوید و اینجا بیننده از خود میپرسد آیا وضعیت وخیم خسرو، آینده میترا است؟ اگر بخواهیم پا راکمی فراتر بگذاریم و فیلم بیگلری را بر اساس پایههای روانشناختی آن بررسی کنیم باید به موشکافی در شخصیتها بپردازیم. بر اساس نظریه گئورگ گورجیف، ناصر شخصیتی رهبراست. او میخواهد همهچیز مطابق میل خودش باشد. گورجیف عنوان میکند که رهبرها در حالت ناسالم به قضاوت گری روی میآورند و به دیکتاتور تبدیل میشوند. این دقیقاً باشخصیت ناصر همخوانی دارد. ناهید از سوی دیگر بر اساس این دستهبندی مهر طلب است. شخصیتی که فقط میخواهد دیگران را راضی کند. در اواسط فیلم سکانسی است که ناهید با برادرش تماس میگیرد تا به او بگوید درگیریاش ممکن است بیش از دو هفته طول بکشد. ناصر آشفته میشود و تهدید میکند خسرو را به بیمارستان منتقل میکند. از زندگیاش میگوید و کارهای عقبماندهاش. از طرف دیگر وقتی دختر ناهید به این برخورد اعتراض میکند ناهید او را ساکت میکند. میترا را میتوان بر اساس آنچه این تئوری میگوید به گروه وفا خوی شکاک نسبت داد. میترا مهربان است و همیشه با خسرو مدارا میکند؛ اما دائماً به همسرش شک دارد و میترسد دیگران از بیماریاش آگاه شوند. درنهایت خسرو است که یک هنرمند رمانتیک است. این گروه بهشدت خلاق هستند، همانگونه که در آواز خواندن خیابانی خسرو و استقبال مردم از او میبینیم، یا وقتی عکسهایش را به میترا نشان میدهد میتوانیم توانایی خلق هنری را در او ببینیم. او همچنین بسیار خوشمشرب است و علیرغم گوشهگیری ابتداییاش که یکی دیگر از مشخصههای شخصیتیاش است، در جمع میجوشد و توجه همه را به خود جلب میکند. در نوع ناسالم، این گروه بهشدت بدبین و انزواطلب هستند. اختلال شخصیتی خسرو او را بین این دو حالت سوق میدهد. در مقابل همه اینها هم کودکی است که شخصیتش شکل نگرفته است و درست مانند فیلمهای فرهادی نقش ناظری را دارد که ضبط میکند و قضاوت میکند. بازیهای خیلی خوب ناصر هاشمی و شهاب حسینی در نقش این دو برادر انکارناپذیر است. هرچقدر خسرو عصبی و پرخاشگر است و حسینی این را از طریق بازی برونگرایش نشان میدهد، ناصر آرام است و همه اقداماتش را هم در سکوت و بهصورت پنهانی انجام میدهد و هاشمی به زیبایی این ویژگیهای شخصیتی را از طریق یک بازی درونگرا نشان میدهد. هاشمی که بعد از پنج سال دوری از سینما بازگشته است یکی از بهترین بازیهای کارنامه بازیگریاش را ارائه میدهد. شهاب حسینی هم که انگار هر وقت فکر میکنیم بهتر از این نمیشود یک آس رو میکند و همه را شگفتزده میکند. اگر فکر میکنید نقشش در «جدایی» را بیعیب و نقص بازی کرده است، یا بهترین بازیاش در «فروشنده» بوده است، حتماً «برادرم خسرو» را ببینید و بعد قضاوت کنید. عدم حضور فیلم در سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فجر شانس نامزد شدن در رشتههای اصلی را از این فیلم گرفت وگرنه هم فیلمنامه و هم کارگردانی حداقل لیاقت نامزدی را داشتند و شهاب حسینی میتوانست یک رقیب قدر برای پرویز پرستویی باشد. انتخاب بهترین سکانس در چنین فیلم حسابشده و دقیقی کار سختی است؛ اما شاید بتوان سکانس پایانی فیلم را یکی از بهترین سکانسهای فیلم دانست. کمی قبلتر خسرو از خود فیلمی میگیرد تا برای ناهید بفرستد و ما نمایی از دوربین تبلت او میبینیم. این نما همینجا رها میشود و شاید حس عدم تداوم ایجاد کند، اما در سکانس پایانی بقیه این نما نمایش داده میشود و خسرو به اطلاعاتی دست مییابد که در طی چند دقیقه آخر فیلم تماشاگر میدانسته است. مخاطب بهشدت منتظر یک واکنش از طرف خسرو است. تا فریاد بزند و حقیقت را برملا کند؛ اما خسرو فقط در آیینه نگاهی به ناصر میاندازد و نگاه دو برادر تلاقی میکند. خسرو کلاهش را روی صورتش میکشد و چشمهایش را میبندد. یک پایان زیبا که نه میتوان جز پایان باز دستهبندیاش کرد و نه یک سرنوشت مشخص و معلوم. یک پایانبندی که با فضای روانشناختی فیلم و ویژگیهای شخصیتها کاملاً همخوانی دارد. این سیر منطقی حوادث، روایتی دقیق و منسجم و بازیهای حسابشده در کنار موضوعی جذاب و شخصیتهایی چندبعدی و پیچیده میتواند دلایل خوبی باشد تا به تماشای «برادرم خسرو» بنشینید. شاید بتوان با اغماض، «برادرم خسرو» را در کنار فیلمی چون «اتوبوسی به نام هوس» گذاشت. فیلمی که در ورای روایت ساده یک درام کاملاً روانشناختی بر مبنای ویژگیهای شخصیتی است. «برادرم خسرو» بهاندازه کافی مظلوم واقعشده است، حداقل در اکران مستحق دیده شدن است.
محل تبلیغ شما (یک ماهه 90 هزار تومان - جهت هماهنگی کلیک کنید )
جعبه لمینتی
خرید آنلاین کتاب تاپ ناچ ویرایش سوم
زیرپوش مردانه
مانتو پاییزه
کاغذ دیواری سفید
Locksmith
ปั้มไลค์
Chiropractor
خرید تاج گل - تاج گل - تاج گل تسلیت - تاج گل ترحیم
کاغذ دیواری طوسی
کت شلوار با پیراهن مشکی
وام اینترنتی بدون ضامن
خرید قسطی لوازم خانگی
بهترین ارز های دیجیتال برای خرید
آموزشگاه آرایشگری زنانه
پارسیا موزیک
کاغذ دیواری مشکی
کاغذ دیواری تایفون
کاغذ دیواری فانتوم
چگونه رمز ثنا را بازیابی کنیم
کارشناس رسمی دادگستری
دانلود آهنگ ترکی
خرید قسطی موتور
کیف زنانه چرم
خرید ساعت مچی مردانه
منبع اخبار دیسکاور استادورک
استروئید
لوازم ورزشی
جوراب شلواری شیشه ای
فیلمبرداری از همایش
اخبار بازی و برنامه و تکنولوژی
باحال مگ
cyprus-newlife
Cyprus کجاست
سیگنال ارز دیجیتال
سیگنال فیوچرز