سیر انقلاب
سوم آبان 1357، دانش آموزان حرکت خود را آغاز کردند و به سیر انقلاب در بابلسر حال و هوایی تازه بخشیدند. از صبح این روز، چند صد نفر از دانش آموزان مدارس مختلف درحالی که پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «نصر من الله و فتح قریب، دانش آموزان مبارز و معلمان آگاه سربازان دلیر راه حق» دست به تظاهرات زدند و با عبور از خیابان های شهناز و حافظ، وارد مدرسه ی لشگری شدند و پس از توقفی کوتاه همراه با شعاردادن های ممتد، وارد خیابان حافظ شدند و از خیابان قاضی به دبستان عیسی خرازی رسیدند. عده ای از آنان شیشه های دبستان را شکستند و دانش آموزان را به تعطیل کردن مدرسه فرا خواندند و به همراه آنان مجدداً به سوی خیابان حافظ راهپیمایی خود را آغاز کردند.
دانش آموزان مدرسه
دانش آموزان به رهبری صداقت و مجتبی خوشنویس در حالیکه شعار می دادند: «نهضت ما حسینی، رهبر ما خمینی، نصر من الله و فتح قریب» در خیابان های سعدی و فرهنگ به تظاهرات خود ادامه دادند. رئیس اطلاعات شهربانی در این حین با رهبران دانش آموزان تماس گرفت و تأکید کرد که در صورت ادامه، اقداماتی همچون شکستن شیشه ها برخورد شدیدی با آنان خواهند داشت. آنان نیز در پاسخ این قبیل اقدامات را کار دانش آموزان شهرهای دیگر دانستند و در حالی که شعار می دادند: «ما بت شکنیم شیشه شکن نیستیم» به تظاهرات در خیابان های سعدی و فرهنگ ادامه دادند و پس از گذشتن از میادین شهناز و گمرک در مقابل بازار توقف کردند و از سوی یکی از بازاریان به نام غلام مصباح مورد استقبال قرار گرفتند. مصباح با گل و گلاب آنان را بدرقه کرد و دانش آموزان که لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده می شد وارد خیابان های شهرداری و پهلوی شدند و با دیدن مأموران پلیس شعار دادند که «پلیس برادر ماست، ارتش سرور ماست، خمینی رهبر ماست» و تا میدان شهناز به حرکت خود ادامه دادند. وثوقی، رئیس شهربانی بابلسر، به تمامی مأموران خود دستور داده بودند که از هرگونه درگیری با تظاهرکنندگان خودداری کنند، به همین دلیل این تظاهرات بدون درگیری و در آرامش پایان یافت.
با هماهنگی میان تظاهر کنندگان در روز چهارم آبان نیز تظاهرات دیگری شکل گرفت و این بار مردم نیز همراه دانش آموزان به خیابان ها آمدند. تظاهرات از خیابان قاضی و با هدایت مجتبی خوشنویس آغاز شد. تظاهرکنندگان پرچم هایی سبز داشتند و پلاکاردهایی نیز حمل می کردند و طبق گزارش شهربانی عده ای از اهالی بابل و امیرکلا نیز آنان را همراهی می کردند. تظاهرکنندگان مقابل دانشگاه بابلسر توقف کردند و عده ای از انقلابیون در میان آنها اعلامیه هایی را توزیع نمودند. خوشنویس در میان جمعیت علیه رژیم شعار می داد و آنان تکرار می کردند. شیخ بانکی با همراهی تقی قصابیان به میان جمعیت آمد تا برای آنان سخنرانی کند. تظاهرکنندگان همگی مقابل بانک ملی نشستند. جمعیت با شنیدن سخنان بانکی و شعارهایی که علیه شاه و به نفع امام خمینی سر داد به وجد آمدند و شعار مرگ بر شاه سر دادند و از خیابان سعدی عبور کردند و در میدان شهناز مجدداً نشستند تا به سخنرانی شیخ بانکی گوش فرا دهند. شیخ نامبرده در خلال سخنرانی انقلابی خود اعلام کرد که اگر سینما و مشروب فروشی ها تا دو روز دیگر تعطیل نشود، آنها را آتش خواهیم زد. تظاهرکنندگان شیخ بانکی را روی دست گرفتند و با هدایت او به شعاردادن ادامه دادند تا به مسجد جامع رسیدند و نماز جماعت را به امامت شیخ بانکی اقامه کردند. شیخ از مردم خواست که در تظاهرات بعدازظهر شهر شاهی شرکت کنند. هم زمان با این تظاهرات در شهر فریدون کنار نیز تظاهرات گسترده ای رقم خورد و مردم خشم خود را علیه رژیم به نمایش گذاردند. آن تظاهرات نیز بدون درگیری پایان یافت.
دانش آموزان و دانشجویان بابلسر روز ششم آبان را نیز از آن خود کردند و خیابان های شهر را به تسخیر خود درآوردند. تظاهرکنندگان حرکت خود را از دبیرستان عصر پهلوی آغاز کردند و پس از پیمودن خیابان شاهرضا به مدرسه ی عالی علوم اقتصادی و اجتماعی رسیدند و با ادامه ی حرکت در خیابان شهناز درحالی که به تدریج بر تعدادشان افزوده می شد در خیابان های حافظ، قاضی، سعدی و پهلوی به راه خود ادامه دادند و در میدان شهناز به سخنرانی یکی از افراد انقلابی گوش دادند. مجتبی خوشنویس در این راهپیمایی نیز وظیفه ی هدایت جمعیت و دادن شعار را به عهده داشت. تظاهرکنندگان پارچه نوشت هایی «به مضمون انحلال سازمان پیشاهنگی، آسفالت و لوله کشی کامل مدارس، لغو حکومت نظامی، بازگشت آیت الله خمینی، انحلال ساواک» در دست داشتند و شعارهایی تحت عنوان: «استقلال، آزادی حکومت اسلامی، به همت خمینی، شاه تو را می کشیم. ولیعهد، سلطنتت محال است» سر می دادند و به نوشته ی روزنامه ی کیهان نیز آنان خواستار لغو حکومت نظامی، آزادی کلّیه ی زندانیان سیاسی و بازگشت حضرت آیت الله خمینی بودند.
نیروهای انقلابی
با هماهنگی نیروهای انقلابی مسجد جامع قرار بود تظاهرات گسترده ای در غروب روز هفتم آبان ماه شکل بگیرد و در خلال آن به سمت میدان مجسمه نیز حمله شود. تظاهرکنندگان در مقابل مسجد جامع اجتماع کردند و مقداری سنگ و چوب هم مهیا شده بود. شهربانی که پیشتر از اقدام انقلابیون خبردار شد، در گزارش خود نوشت: «به منظور جلوگیری از تخریب احتمالی مجسمه از نیروی کمکی و مأموران شهربانی استفاده و تعداد بیست نفر جهت مسدود نمودن راه خیابان حافظ [به سمت] میدان مجسمه اعزام گردید که گروه تظاهرکنندگان با دیدن مأموران از راهپیمایی خودداری نمودند. ساعت 20 بر تعداد اجتماع کنندگان جلو مسجد افزوده شد و تعدادی چوب به دست جلوی مسجد جامع اجتماع کرده اند و قصد داشتند به میدان مجسمه و سینما حمله نمایند که به علت استقرار مأموران در مسیر خیابان از راهپیمایی خودداری نمودند. ساعت 20/45 چندنفر از مأموران انتظامی و نیروی کمکی جهت متفرق کردن آنان حرکت که به محض مشاهده ی مأموران متفرق شدند. وضعیت عادی است و هیچ گونه درگیری ایجاد نشد».
اعتراضات و تظاهرات در این روزها با حضور گسترده ی فرهنگیان و دانش آموزان ادامه پیدا کرد. یازدهم آبان معلمان، دانش آموزان و جوانان محمودآباد به اتفاق چندتن از روحانیون این شهر دست به تظاهرات زدند با سردادن شعارهایی خواستار آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امام خمینی شدند. در روز شانزدهم آبان ماه نیز هزاران نفر از فرهنگیان، دانش آموزان و دانشجویان بابلسر پس از اجتماع در دبیرستان عصر پهلوی به تظاهرات گسترده ای در سطح شهر دست زدند. آنان تصاویر امام خمینی، دکتر شریعتی، مشکینی فام، ایوب معادی (دانشجوی کشته شده بابلسر)، سعید محسن و عسگر زاده را با خود داشتند و پلاکاردهایی را حمل می کردند که بر روی آن نوشته شده بود: «پیکار در راه اسلام، پیکار حق بر باطل است»، «آزادی کلّیه ی زندانیان سیاسی» و «فعّالیت جامعه ی فرهنگیان بابلسر اتحاد همه ی گروه های مذهبی و ترقی خواهان ضامن پیروزی». تظاهرکنندگان همچنین شعار می دادند: «دانشگاه 65 نفر کشته داد»، «آمریکایی بیرون رو، خونت روی زمین است» و «دولت نظامی نشانه شکست است» این تظاهرات به شدت مأموران رژیم را عصبانی کرده بود و با توجه به اینکه دستور عدم مداخله داشتند با اخطارها و تهدیدهای مکرر توانستند حدود ساعت یک بعدازظهر و پس از چهار ساعت راهپیمایی، تظاهرکنندگان را پراکنده کنند.
هماهنگی گسترده انقلابیون
در روز بیست و یکم آبان ماه هماهنگی گسترده ای میان انقلابیون شهرهای بابلسر، بابل، آمل و فریدون کنار شکل گرفت و جمعیت انبوهی از مردم در امامزاده ابراهیم بابل و بر مزار شهدای حوادث اخیر بابل حضور یافتند. آنان پس از ادای احترام به شهدای انقلاب، به رهبری جمعی از روحانیون به سمت شهر بابل حرکت کردند و شعارهایی علیه شاه سر دادند. عده ی زیادی از مأموران انتظامی و نیروهای کمکی تحت کنترل واحد عملیات، با وسایل و تجهیزات کامل و یک دستگاه اتومبیل آتش نشانی در خیابان حافظ و سه راه امامزاده مستقر شدند و از ورود تظاهرکنندگان به سمت شهر ممانعت کردند. تعدادی از روحانیون با فرماندهان انتظامی ارتباط برقرار کردند و به آنان اطمینان دادند که تا مسجد جامع به صورت آرام و بدون سردادن شعار علیه شاه راهپیمایی خواهند کرد و مسئولیت اجتماع را خود به عهده خواهند گرفت. مأموران نیز اخطار کردند که در صورت دادن شعار و یا حمل پلاکارد با تظاهرکنندگان برخورد خواهند کرد. راهپیمایی تا مسجد ولیعصر ادامه پیدا کرد و پس ازآن مردم راهی مسجد جامع شدند و نماز مغرب را به جماعت ادا کردند.
چند روز بعد، حدود 40 نفر از انقلابیون در حالیکه سر و صورت خود را با نقاب پوشانده بودند با شعار «الله اکبر» و «زنده باد خمینی»، طول خیابان شهناز را دویدند و با پرتاب سنگ شیشه های مغازه های مشروب فروشی را شکستند. مأموران شهربانی آنان را تا خیابان سعدی تعقیب کردند و توانستند چهار نفر از آنان را دستگیر کنند.