«67 درصد جمعیت میناب را روستاییان تشکیل میدهند و 33 درصد جمعیت شهری است. اما در میناب تشخیص روستا و شهر سخت است؛ هرچه هست فقر است و فقر. گزارشهای مرکز آمار نشان میدهد که نرخ بیکاری در میناب بالاتر از میانگین نرخ بیکاری در هرمزگان است؛ آنهم در استانی که رکوددار نابرابری است. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، ضریب جینی خانوارهای ایرانی در سال 1402 معادل 0٫3979 است که در مقایسه با سال 1401 افزایش داشته است.»
به گزارش شرق، این روزها بحث داغ پایتختی مکران در رسانههای ایران جریان دارد و اگر از تحلیلگران داده بپرسید، به شما خواهند گفت که بسیاری از مردم ایران در گوگل عبارت «مکران کجاست» را جستوجو میکنند.
مکران را بسیاری از مردم ایران نمیشناسند، درواقع یک نوار ساحلی باریک است که از میناب شروع میشود، اندکی بالاتر از تنگه هرمز؛ همانجا که خلیج فارس به دریای مکران یا همان دریای عمان وصل میشود و به اقیانوس هند میریزد. پس از میناب به سیریک، جاسک، کنارک، چابهار و دشتیاری در مرز پاکستان میرسد.
جایی که کودکان آن به دلیل فقر، نبود جاده و مدرسه، زبان فارسی نمیدانند و نمیتوانند از اخبار بخوانند که زادگاه فقیرانه آنها بهعنوان جایگزین پایتخت کشور روزهاست در صدر بحثهای داغ است. پیداکردن اقامتگاه مناسب در میناب سخت است و وقتی به آنجا میرسی، تا چشم کار میکند، بیابان میبینی و بیغولههای پراکندهای که نامش خانه است. گاهی دیوار شکستهای است که حصار باغ لیمو شده است و نخیلات و گاه گله کوچکی بز و گوسفند که در کنارههای خشک جاده به جستوجوی آب و علفی میچرند.
در میناب بیکاری بیداد میکند و اهالی میگویند قاچاقچیان خردهپا از اسکلهای کوچک کالا قاچاق میکنند؛ از مشروبات الکلی و عطر و ادکلن گرفته تا لباس و سوخت. میگویند بارهای قاچاق را زیر قایقهای تندرو میبندند و به ساحل میآورند و از آنجا شوتیها به شهرهای دیگر میبرند. ویراژ مرگبار شوتیها با خودروهای قراضه در جادههای میناب، برای اهالی آشناست، اما حرف آنها یکی است؛ کار نیست، آب نیست، کارخانه نیست، نمیتوانیم «باد هوا» بخوریم…. نزدیک به 15 درصد جمعیت هرمزگان در میناب زندگی میکنند و اغلب آنها روستانشین هستند.
67 درصد جمعیت میناب را روستاییان تشکیل میدهند و 33 درصد جمعیت شهری است. اما در میناب تشخیص روستا و شهر سخت است؛ هرچه هست فقر است و فقر. گزارشهای مرکز آمار نشان میدهد که نرخ بیکاری در میناب بالاتر از میانگین نرخ بیکاری در هرمزگان است؛ آنهم در استانی که رکوددار نابرابری است. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، ضریب جینی خانوارهای ایرانی در سال 1402 معادل 0٫3979 است که در مقایسه با سال 1401 افزایش داشته است.
ضریب جینی یکی از مهمترین شاخصهای سنجش نابرابری درآمد در جامعه است. این ضریب عددی است بین صفر و یک که در آن صفر به معنی توزیع کاملا برابر درآمد یا ثروت و یک به معنای نابرابری مطلق در توزیع درآمدهاست. در این میان، سیستانوبلوچستان و هرمزگان بالاترین سطح نابرابری را تجربه میکنند.
پس از میناب به بندر سیریک میرسید. وضعیت در شهرستان 45 هزار نفری سیریک با میناب چندان متفاوت نیست. هرچند بندر سیریک نزدیکترین بندر ایران به بندر خصب عمان با فاصله 52 مایل دریایی است، اما تا امروز هیچکدام از این مزیتها به کار مردم نوار ساحلی مکران نیامده است و تصویر مکران فقر است و توسعهنیافتگی.
پس از سیریک به جاسک میرسید؛ جادهها ناهموار و تاریک است و بیابانهای اطراف جاده هیچ ردی از زندگی ندارد. آنتن موبایل پایدار نیست و دسترسی به اینترنت کند و دشوار است. مردم جاسک میگویند برای رسیدن به بیمارستان و ویزیت پزشک متخصص ناچار هستند کیلومترها از منطقه دور شوند و نبود مدرسه مناسب سبب شده است دختران زیادی ترک تحصیل کنند. برخی اهالی از زنان بارداری میگویند که به دلیل نبود پزشک، ناچار شدهاند از جادههای ناهموار و کوههای صعبالعبور بگذرند و گاهی در تصادفات جادهای کشته شوند.
شاید مهمترین رخدادی که سالهای گذشته جاسک را به سرخط اخبار آورد، احداث خط لوله انتقال نفت ترش گوره-جاسک بود که در سال 1398 به سر زبانها افتاد. خط لولهای که درواقع تنها یک جایگزین برای انتقال نفت از خشکی بود؛ آنهم با این نگاه که اگر تنگه استراتژیک هرمز بسته شود، یک مسیر خشکی برای انتقال نفت ایران آنهم در حجم نسبتا پایین موجود باشد.
در اخبار نوشتند که بناست ظرفیت انتقال یک میلیون بشکه نفت خام در روز، ذخیرهسازی و صادرات آن از طریق پایانه جدید جاسک فراهم شود؛ آنهم از طریق ساخت هزار کیلومتر خط لوله 42 اینچ سازگار با نفت ترش، احداث پنج تلنبهخانه و سه ایستگاه بین راهی خط لوله و برقرسانی به آنها، احداث ایستگاههای دریافت و ارسال توپک و ترمینال پایانی، احداث مخازن ذخیرهسازی به ظرفیت 10 میلیون بشکه در منطقه جاسک و احداث تأسیسات دریایی شامل سه گوی شناور، حوضچه آرامش و تأسیسات جانبی آن در سواحل مکران. هرچند خط لوله گوره-جاسک هنوز افتتاح نشده است، اما وعده افتتاح و بهرهبرداری آن، آخرین بار در شهریور 1403 رسانهای شد.
جاسک در مرز بین هرمزگان و سیستانوبلوچستان واقع شده است. منطقه بعدی در نوار ساحلی مکران، کنارک است. از کنارک کمکم زیباییهای خیرهکننده سواحل سیستانوبلوچستان رخنمایی میکند. شاید اولین نقطه تماشایی کنارک، روستای درک باشد. همان روستای فقیری که با تکنخل زیبای ساحل کویری خود معروف بود، اما همان را هم تاب نیاورده و در نیمهشبی از اسفند سال 1400 تکنخل ساحل کویری درک را سر بریدند.
حالا تنها دارایی مردم کنارک، غروب صورتی دریا در ساحل کویری است که به رخ میهمانان خود میکشند و با افسوس از نخل زیبای سربریده خود میگویند. در روستای درک تکوتوک خانههای بومگردی به چشم میآید، اما هرآنچه زیبایی است، محصول ساخت طبیعت است و هیچ نشانی از سرمایهگذاری و ایجاد زیرساخت در منطقه وجود ندارد.
بااینحال، برای تماشای چشمانداز زیبای ساحل کنارک هم محدودیت گذاشتهاند. در خط ساحلی دیوارهای بتونی بلندی کشیدهاند و دریا را محصور کردهاند. اهالی میگویند این دیوارها را ارگانها و نهادهای مختلفی کشیدهاند تا زمینخواری و ساحلخواری کنند و فعالان محیط زیست توضیح میدهند که از حدود سه سال پیش، شهرداری کنارک اقدام به سنگریزی و خاکریزی در حریم 60متری دریای عمان در منطقه کنارک و استحصال اراضی ساحلی کرد و ساخت یک دیواره ساحلی به طول سه هزار متر و عرض حدود 80 متر در ساحل شهر بندری کنارک در استان سیستانوبلوچستان را در دستور کار خود قرار داد.
آنها میگویند ارگانها و نهادهای مختلف مدعی هستند که هدف از ساخت این دیواره، «جلوگیری از سیلاب، توفان، سونامی و همچنین مبارزه با قاچاق» است، اما ساخت این دیواره آسیب جبرانناپذیری را به اکوسیستم دریایی کنارک وارد میکند و هیچیک از ادعاهای مطرحشده برای ساخت دیواره، دلیل موجهی برای تخریب زیستبوم دریایی کنارک نیستند و بهانهای برای زمینخواری است.
عباس محمدی، فعال محیط زیست و مدیر گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران، هدف و انگیزه از ساخت این دیواره را اینگونه بیان میکند: «یک دلیل آن تصاحب زمین است که در این مورد خاص، نه در حریم دریا بلکه در داخل دریا پیشروی کردهاند. بدیهی است که این مساحت متصرفه، به زمینهای تحت تملک شهرداری اضافه میشود؛ آنهم با یک روش غیرقانونی و درواقع با تجاوز به طبیعت.
توجیه دیگر برای ساخت این دیواره، جلوگیری از سیل و سونامی است. اتفاقا اگر جایی در خطر سونامی است، باید در ساختوساز عقبنشینی صورت بگیرد نه اینکه شما به دل خطر بروید. این همان دروغی است که وزارت نیرو هم خیلی مواقع راجع به رودخانهها میگوید که مثلا هدف از سدسازی یا بتنریزی کناره رودخانهها، این است که اگر سیل آمد، خسارات آن کاهش یابد. درصورتیکه این حرف اصلا منطقی نیست. دستاندازی به سرمایههای بیننسلی، یک عارضه بیمارگونه است و هیچ توجیهی هم ندارد.
همچنین گفته میشود این اقدام با انگیزه رونق گردشگری صورت گرفته، اما این پروژه ناسالم، ضمن نابودی ساحل زیبای منطقه عملا فعالیتهای گردشگری و صیادی را مختل کرده است». زندگی بیشتر مردم کنارک با صیادی میگذرد؛ ماهیگیرانی فقیر با قایقهای کوچک که این روزها نهتنها نتوانستهاند از مواهب توسعه بهرهمند شوند، بلکه با طرحهای غیرکارشناسی به دلیل کاهش ذخایر دریا مجبور شدهاند به آبهای عمیق بروند و گاهی اسیر دزدان دریایی سومالی شوند.
چابهار نقطه بعدی است که در امتداد نوار ساحلی مکران به آن میرسید. همان جایی که بیشترین جمعیت حاشیهنشین کشور را در دل خود جای داده است. بر اساس اعلام استانداری سیستانوبلوچستان، شهرستان چابهار بیش از 200 هزار نفر جمعیت دارد که در 14 نقطه چابهار بیش از 70 هزار نفر حاشیهنشین هستند.
در چابهار نه جاده درستوحسابی وجود دارد و نه فرودگاه و پرواز مناسبی برقرار است. انتهای نوار ساحلی مکران به دشتیاری میرسد. منطقهای که شاید بتوان آن را اوج محرومیت سیستانوبلوچستان نامید. دشتیاری نزدیک مرز پاکستان است؛ جایی که بسیاری از کودکان زبان فارسی نمیدانند؛ کودکانی که فقر، نبود جاده و مدرسه سبب شده است از آموزش دور بمانند و نتوانند بخوانند که پایتختشدن زادگاه آنها، بحث داغ رسانههای ایران است.