عصر ایران؛ لیلا احمدی- «توماس فریدمن»، تحلیلگر ارشد، روزنامهنگار و پژوهشگر سیاسی است. محور آثار و نوشتههای او جهانیشدن، تجارتخارجی، محیطزیست و بهویژه سیاستهایِ غرب آسیا و خاورمیانه است. مقالاتش بازتاب وسیعی در رسانههای جهان دارد و 3 بار برندۀ «جایزۀ پلیتزر» شده است. او نویسندۀ هفت کتاب از جمله «از بیروت تا اورشلیم» است که برندۀ جایزۀ ملی کتاب شده. فریدمن، ستوننویسِ افتخاریِ نیویورکتایمز است.
همانطور که مخاطبان مستحضرند، محتوای مقالات او تا پیش از انتخاب رئیسجمهور جدید، هشدار نسبت به مخاطراتِ رویکارآمدن ترامپ بود و میدانیم که سیاق تحلیلاش با جامعیت و همهجانبهنگری همراه است.
نویسنده، سناریوهای مختلف را در کنار هم قرار میدهد و تبعات هرکدام را بررسی میکند تا منطبقترین تصویر با واقعیت را ترسیم کند. اینک با ظهور مجددِ ترامپ، نگاهش به توانمندیها و کاستیهای او است و مسائل را در میدان جدید، با ابزارها و قابلیتهای ترامپیستی بررسی میکند.
فریدمن در این مقاله با اشاره به مقولۀ انرژی، اشتباهات مهم جمهوریخواهان و فقدان چشمانداز سیاسی را برجسته کرده است. او در این مقاله به ما میگوید که مهم است چهکسی از چهجناحی با چهرویکردی رئیسجمهور باشد و افسوس میخورد که گوش شنوایی وجود ندارد.
به عقیدۀ او باید در داوری عملکرد سیاسی رهبران نیز شکیبا باشیم و بدانیم که ارزش سیاستها و اقدامات افراد، میتواند با گذشت زمان هویدا شود. از سویی باید توجه داشت که مسائل سیاسی چندسویه و پیچیدهاند. تحلیلگر سیاسی بایددر ارزیابی عملکرد هر سیاستمدار، این پیچیدگیها را دخالت دهد و دریابد که نقد عملکرد بازیگران سیاسی بدون توجه به شرایط تاریخی و بررسی جامع اقداماتشان به بیراهه ختم خواهد شد.
شایان ذکر است که مقالات ترجمهشده در این بخش، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
برای قلمفرسایی در باب درگذشت «جیمی کارتر» (رئیسجمهور دموکرات ایالاتمتحده که چندی پیش درگذشت)، ذهنام به سریال تلویزیونیِ «برای بشریت» معطوف بود که سالها پیش از شبکۀ «اپلتیویپلاس» پخش میشد.
داستانِ این درام علمیتخیلی بر مبنای این فرض نوشته شده که در خلال رقابتهای فضایی جنگ سرد، شوروی بهجای آمریکا قدم به ماه میگذارد. من هم میخواهم با الهام از این داستان و برای گرامیداشت رئیسجمهور فقید این پرسش را مطرح کنم که اگر «رونالد ریگان»، پنلهای خورشیدیِ کارتر را از بین نمیبرد، حالا در چه شرایطی به سر میبردیم؟
کارتر در دهۀ 70، با نظر به انرژیهای پاک (تجدیدپذیر) و در پی بحرانِ سوختهای فسیلی، پنلهای خورشیدی را بهنحوی نمادین بر پشتبام کاخ سفید برافراشت. ایدۀ او بسیار فراتر از راهکارهایی مثل کمکردن درجۀ ترموستات یا پوشیدن ژاکت برای جلوگیری از هدررفت انرژی بود.
[م. سریال تلویزیونی «برای همۀ بشریت» (For All Mankind)، درامی به کارگردانی و نویسندگی رونالد مور، مت ولپرت و بن ندیوی است که بر مبنای جدال طوفانی شوروی و ایالاتمتحده در دورۀ جنگ سرد ساخته شده است. این سریال، فرض را بر این واقعیتِ جایگزین میگذارد که اتحاد جماهیر شوروی در فرود خدمه بر ماه پیشرو بوده است. این سریال، تحسین منتقدان را برانگیخت و نامزد جایزۀ تیسیای برای دستاورد هنری در حیطۀ درام شد.
داستان این است که در سال 1969، «الکسی لئونوف» (فضانورد روس) اولین انسانی است که بر سطح ماه فرود میآید. این اتفاق، سبب تخریب روحیۀ آمریکاییها و ناسا میشود، اما بر تلاش رقابتیشان برای رسیدن به ماه میافزاید. ماجرای فصل نخست در دهۀ 70، فصل دوم در دهۀ 80 و فصل سوم در دهۀ 90 اتفاق میافتد. در این سریال، شخصیتهای تاریخی از جمله نیل آرمسترانگ، باز آلدرین و مایکل کالینز (فضانوردان آپولو 11)، دیک اسلایتون (فضانورد مرکوری هفت)، ورنر فون براون (دانشمند آلمانیآمریکایی)، تد کندی (سناتور آمریکایی)، ریچارد نیکسون، رونالد ریگان و بیل کلینتون (3 رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا)، توماس پین (مدیر سابق ناسا) و جین کرانز (مدیر پرواز ناسا) حضور دارند.]
کارتر و خانوادهاش شخصاً از آن پنلهای خورشیدی بسیار ابتدایی استفاده میکردند که تقریباً سه یارد (هر یارد حدود 1 متر) طول و یک یارد عرض داشتند و انرژی خورشیدی را صرفِ تأمین سوخت آبگرمکن و کافهتریای کاخ سفید میکردند. بله، کارتر اشتباهاتی هم داشت، اما دیدگاهش بسیار مترقیتر از زمانۀ خود بود. نگاه او به اهمیت انرژی و نحوۀ استفاده از آن، ژرفتر و پیشروتر از دیگران بود. او خیلی زودتر از سایرین به اهمیت سرمایههای زیستی پی برد و چشماندازی آیندهنگرانه ترسیم کرد.
[م. تغییرات اقلیمی، لزوم استفاده از انرژیهای پاک و بهویژه پنلهای خورشیدی از مهمترین مقولات جهان امروز است. دموکراتهای آمریکایی گامهای ارزشمندی در این زمینه برداشتند و قوانین مهمی به تصویب رسید. ترامپ با بودجهگذاری در این بخش مخالف است و از آغاز به حذف قوانین زیستمحیطیِ بایدن و اوباما و خروج از پیمان پاریس مبادرت کرده است.
کشور ما هم با بحران انرژی دستوپنجه نرم میکند و متخصصان انرژی با وجود محدودیتهای فراوان، تلاشهای قابلتوجهی برای گذر از بحران و بهویژه افزایش نصب پنلهای خورشیدی کردهاند. میزان تابش خورشید در ایران بین 1800 تا 2200 کیلووات ساعت بر مترمربع در سال تخمین زده شده که بالاتر از میانگین جهانی است. ایران سالیانه بهطور میانگین، بیش از 280 روز آفتابی دارد که ظرفیت قابلتوجهی است. نیروگاههای تجدیدپذیر مختلفی در استانهای ایران احداث شدهاند که با بهرهگیری از انرژی باد، خورشید، زیستتوده و برق آبی به تولید برق مبادرت میکنند. بهرغم پتانسیل بالای کشور ما برای استفاده از انرژیهای پاک و بهویژه انرژی خورشیدی، سرعت سرمایهگذاری در این حوزه از کشورهای پیشرفته بسیار کمتر است.]
در واقعیت جایگزین به روایت من که با اجازۀ شما میخواهم آن را «به دام انداختنِ انرژی خورشیدی برای بشریت» Chasing the Sun for All Mankind)) بنامم، ریگان در سال 1986، دیگر دستور حذفِ پنلهای خورشیدی کارتر را صادر نمیکند. در عوض، انرژی خورشیدی را افزون میکند و به هر ساختمان دولتیِ ایالات متحده دستور میدهد تا پنلهای خورشیدیِ فتووُلتائیک پیشرفته را بر پشتباماش نصب کند. این پنلها در دهۀ 80، از نظر تجاری بسیار جدید و قابلتوجه بودند و میتوانستند پرتوهای خورشید را به جریان الکتریکی مبدل سازند. اگر این سناریو تحقق مییافت، ایالات متحده به عربستانِ پنلهای خورشیدی مبدل میشد.
خدای من! دنیا چهقدر میتوانست متفاوت باشد. میتوانستیم فناوری فتووُلتائیک را سریعتر بهبود ببخشیم و قیمت پنلهای خورشیدی را در نمودار حجم و هزینه پایین بیاوریم. میتوانستیم کاری کنیم که امروزه بیشتر ساختمانهای اداری و مسکونی آمریکا از انرژی خورشیدی بهرهمند باشند و هر کشور ضعیفتری برای دستیابی به انرژی خورشیدی به ما وابسته شود. فکرش را بکنید. دیگر لازم نبود برای خرید نفت به هزار و یک در بزنیم. تغییرات آب و هوایی به این شدت نبود. کارتر و ریگان هم «پدران مشترک استقلال انرژی آمریکا» محسوب میشدند و به شمایلهای سنگیِ کوه «راشمور» میپیوستند.
[م. کوه راشمور، پارک و بنای ملی در ایالت داکوتای جنوبی واقع در ایالات متحده است که بهخاطر مجسمههای حکاکیشدۀ 4 رئیسجمهور ایالات متحده شهرت دارد. مجسمهها، شمایل کاملی ندارند و بهنوعی سردیسِ رؤسایجمهور آمریکا، آبراهام لینکلن(1809–1865)، تئودور روزولت (1858–1919)، توماس جفرسون (1743–1826)، و جرج واشینگتن (1732–1799) محسوب میشوند. از کوه راشمور با عنوان «آرامگاه دموکراسی» یاد میشود و سالانه بیش از 2 میلیون نفر از نقاط مختلف جهان به بازدید این اثر میروند.]
چنین نشد؛ نه به این دلیل که کارتر همۀ تلاشاش را نکرد. «دیوید بیلو» در مقالهای دلنشین و خواندنی که در سال 2010 در نشریۀ «ساینتیفیک امریکن» منتشر شد، خاطرهای از پیشگامیِ صنعت خورشیدیِ کارتر نقل میکند و میگوید: «دولت کارتر در 20 ژوئن 1979، 32 پنل نصب کرد که برای جذب پرتوهای خورشید و گرمکردن آب طراحی شده بودند. پیشبینی کارتر در مراسم وقف به این صورت بود: «این آبگرمکن خورشیدی که پشت سر من میبینید و امروز میخواهیم آن را آزمایش کنیم، در سال 2000 هم همینجا خواهد بود تا انرژی ارزان و کارآمد را به ارمغان بیاورد. شاید این محصول جدید برای نسل بعد چالشبرانگیز باشد، شاید به موزه اهدا شود یا فقط بخشی از راهی باشد که آیندگان نپیمودهاند. پنل خورشیدی، قطرهای از دریای بیکرانِ ماجراجوییهای ملت آمریکا است.» از روزی که کارتر این حرفها را زد، چند نسل گذشته و آبگرمکن خورشیدی او را میتوان خیال خام رئیسجمهوری دموکرات، قطعهای گمشده در موزۀ آثار باستانی و بخشی از راهی پنداشت که هنوز طی نشده است.
البته همۀ پیشبینیهای کارتر غلط از آب درنیامد. حالا نسل جدیدِ نوآوریهای خورشیدی، مبتنی بر پنلهای خورشیدیِ فتوولتائیک، به یکی از ارزانترین اشکال انرژی پاک مبدل شده و البته دستیابی به آن، نه 20 سال که حدود 40 سال به طول انجامیده است. اگر جانشینان کارتر مواضع مشابه و پشتکار او را داشتند، شاید زودتر به آن نقطۀ عطف میرسیدیم. افسوس که چنین نکردند و همانطور که شاهدیم، امروزه پنلهای خورشیدی کارتر در کاخ سفید به نمادی از میراث او بدل گشتهاند. نمیتوان گفت که در مسیر بهینهسازی نبودهایم، ولی واضح است که سرعت مناسبی نداشتهایم. کارتر حق داشت که میگفت: شاید پنلها روزی سر از موزه درآورند، ولی هرگز فکرش را هم نمیکرد که این موزه در چین باشد؛ کشوری که بسیار سریعتر از ما قدم به عصر فناوریهای جدید گذاشته و به انرژیهای تجدیدپذیر نائل شده است.
همانطور که بیلو میگوید: «ریگان در سال 1986 بیشتر پنلها را از بین برد. فقط یکی از 32 پنل در موزۀ ملی تاریخ آمریکا یعنی «اسمیتسونین» قرار دارد. یکی هم در کتابخانۀ کارتر است و سومی به موزۀ علم و فناوریِ خورشیدی واقع در دژوی چین راه یافته. «هوانگ مینگ»، رئیس گروه تجاریِ انرژی خورشیدیِ «هیمین» که بزرگترین تولیدکنندۀ آبگرمکنهای خورشیدی در جهان است، نگهداری از این اثر تاریخی را تقبل کرده است.
[م. اسمیتسونین، بزرگترین موزۀ علمیفرهنگیتحقیقاتی جهان است و در ایالات متحده قرار دارد. برنامهها و فعالیتهای این مؤسسه، بیشباهت به سازمان میراث فرهنگی ایران نیست. این مؤسسه که از منابع خصوصی و دولت فدرال آمریکا بودجۀ خود را دریافت میکند، متشکل از 19 موزه و 9 مرکز علمیفرهنگی در چند ایالت آمریکا است. همچنین 156 موزه در آمریکا وابسته به این مؤسسه هستند. دفتر مرکزی اسمیتسونین در شهر واشینگتندیسی قرار دارد.]
ریگان توصیۀ کارتر را نپذیرفت، اما پکن از او حرفشنوی داشت؛ چون همانطور که میبینیم، پنلهای خورشیدیِ فتوولتائیکِ ساخت چین، امروزه در این کشور فراتر از یادگاریهای موزه هستند. چین در حال حاضر حدود 80 درصد از زنجیرۀ تأمین پنلهای خورشیدیِ فتوولتائیک جهان را در اختیار دارد و با چنین سرمایهای، تقریباً دو برابر ظرفیت اتحادیۀ اروپا و بیش از سه برابر ایالات متحده، انرژی خورشیدی تولید میکند.
چین برخلاف آمریکا، طی چندین دهه، متعهد شده با بودجۀ دولتی بر صنعت انرژی خورشیدی تسلط یابد. سیاست این کشور در قبال انرژیهای تجدیدپذیر مثل سیاست کشور ما، هر چهار یا هشت سال از این رو به آن رو نمیشود تا همانطور که در انتقال قدرت از کارتر به ریگان، اوباما به ترامپ و اکنون نیز از بایدن به ترامپ شاهدیم، چنین روند حماقتباری را بپیماید.
کارتر در سال 1979 هدفی رؤیایی داشت و مقرر کرده بود که آمریکا تا سال 2000 ، بیست درصد از انرژی مورد نیاز خود را از منابع تجدیدپذیر تأمین کند. واقعیت این است که با گذشت زمانی تقریباً دو برابر، انرژیهای تجدیدپذیر فقط 20 درصد از تولید برق آمریکا را به خود اختصاص دادهاند و بخش اعظم انرژیهای پاک هم از باد و آب حاصل میشود. انرژی خورشیدی فقط 4 درصد از کل تولید برق ایالات متحده را تأمین میکند.
یکی از دلایل این است که ریگان از صنعت انرژی خورشیدی کناره گرفت و [دقیقاً مثل ترامپ] به بهرهبرداری از سوختهای فسیلیِ ارزان روی آورد. بیلو میگوید: «دولت ریگان در سال 1986، بودجۀ تحقیق و توسعۀ وزارت انرژی ایالات متحده (D.O.E.) در باب انرژیهای تجدیدپذیر و معافیتهای مالیاتی برای استقرار توربینهای بادی و فناوریهای خورشیدی را حذف کرد و ملت را بار دیگر به سوختهای فسیلی ارزان و آلاینده که غالباً تأمینکنندۀ خارجی دارد، وابسته کرد.» تیم ریگان در همان سال، بهتدریج پنلهای خورشیدی کارتر را (که بر فراز کاخ سفید برافراشته شده بود)، پایین کشید.
برای مشاهدۀ میراث حقیقی هر رئیسجمهور باید صبر پیشه کرد. 20 سال از ریاستجمهوری کارتر گذشت و منتقدان بهخاطر پنلهای خورشیدیِ کاخ سفید، به او «فیل سفید» لقب دادند که نماد رئیسجمهوری سادهدل، کمالگرا و بیش از حد لیبرال است. 40 سال بعد، چشمانداز آیندهنگرانهاش که تجسم آمریکایی برخوردار از انرژیهای تجدیدپذیر بود، مبنایی ضروری برای کشوری ایمن بهلحاظ اقتصادی، زیستمحیطی و ژئوپلیتیکی شد.
[م. فریدمن اشاره میکند که اهمیت برنامههای کارتر در سالهای نخست، درک نشد و منتقدان به او لقبِ "فیل سفید" دادند که اصطلاحی در مدیریت است و به برنامه یا پروژهای اطلاق میشود که ظاهراً ارزشمند است اما در واقع، بار سنگینی بر دوش مالک یا مسئول پروژه میگذارد. این لقب به دلایل زیر به کارتر نسبت داده شد:
- تلاش برای توسعۀ انرژیهای تجدیدپذیر: یکی از سیاستهای اصلی کارتر، توسعۀ انرژیهای تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی بود. او در کاخ سفید پنلهای خورشیدی نصب کرد، اما با پایان دورۀ ریاست جمهوریاش، این پنلها حذف شدند و بسیاری از افراد این اقدام را نمادی از شکستِ سیاستهای انرژی کارتر قلمداد کردند.
2- بحران گروگانگیری در ایران: در دوران ریاستجمهوری کارتر، بحران گروگانگیری در ایران رخ داد که به مدت 444 روز ادامه داشت. ناتوانی کارتر در آزادسازی گروگانها، ضربۀ شدیدی به محبوبیت او وارد کرد و بسیاری او را ناتوان در حل مشکلات کشور دانستند.
3- رکود اقتصادی: در دوران ریاستجمهوری کارتر، ایالات متحده با رکود اقتصادی شدیدی روبرو شد. تورم بالا رفته بود و بیکاری افزایش یافته بود. مشکلات اقتصادی به انتقادها از کارتر دامن زد. بنابراین، به این دلیل به او لقب "فیل سفید" دادند که بسیاری از سیاستهای او، بهویژه در حوزۀ انرژی، نتایج مورد انتظار را به همراه نداشت و بار سنگینی بر دوش دولت و ملت گذاشت.
اما آیا انتساب چنین لقبی به رهبرانی نظیر کارتر و بایدن منصفانه است؟ فریدمن توضیح میدهد که با گذشت زمان، دیدگاهها نسبت به سیاستهای انرژیِ کارتر تغییر کرد و امروزه با شدتگرفتن بحرانهای آب و هوایی، بسیاری از کارشناسان معتقدند که سیاستهای کارتر در زمینۀ انرژی، پیشرو، ضروری و آیندهنگرانه بوده است. حتی در آن زمان هم چنین لقبی بیشتر به برچسبی سیاسی میمانست که در جریان رقابتهای انتخاباتی، برای تخریب وجهۀ او به کار گرفته شده باشد.]
میدانیم که میراث انرژی ریگان نیز با پیچیدگیهای فراوانی مواجه بود. ریگان با دو برابر کردن سوختهای فسیلی و تشویق عربستان به پمپاژ نفتِ بیشتر، به کاهش قیمت جهانی نفت خام تا مرز 20 دلار در هر بشکه در اواخر دهۀ 80 کمک کرد. این اقدام، بخشی از استراتژی عامدانه و پیشدستانۀ دولت برای فروپاشی اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی بود که بر صادرات نفت و گاز تکیه داشت. این سیاست به فرو ریختن دیوار برلین و آزادی اروپای شرقی کمک و راه را برای تحکیم و گسترش اتحادیۀ اروپا هموار کرد. این اتحادیه اکنون محرک بزرگ انرژیهای پاک است و مصر برای مقابله با تغییرات آب و هوایی است.
در این مقاله از ماجرای پنلهای خورشیدی کارتر سخن به میان آمد تا یادآوری شود که پنلهای خورشیدیِ کاخ سفید، مصداقی نمادین از استراتژیهای راهبردیِ فراموششدهاند.
یکی از دوستانم به نام «اندی کارسنر» که در زمان ریاستِ جورج بوش، دستیار وزیر انرژی در حوزۀ بهرهوری انرژی و انرژیهای تجدیدپذیر بود و ظاهراً به بوش کمک کرده بود تا درخت کریسمس کاخ سفید را با لامپهای الایدیِ کممصرف روشن کند، به من میگفت: «سمبولیسم در این عرصه بسیار مهم است، چون کمک میکند تا انتزاع سیاسی، عینیت یابد و مردم بهنحوی ملموس دریابند که آینده میتواند بهتر از این باشد. نمادها همیشه الهامبخشاند و به سختکوشی میانجامند. اینها همان چیزهایی هستند که ما را به پیش میرانند. شاید کارتر در مقام رئیسجمهور ایراداتی داشته باشد، اما بلندنظری و پافشاریاش در باب انرژیهای خورشیدی، از جنس روشنگری و اصرار بر صلح خاورمیانه است که کاش میشد با چیزی در مایۀ لامپ الایدیِ توانمند از انرژی خورشیدی، بر تاریکیهای زمانه تابانده شود.