عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در فصل سوم برنامۀ تلویزیونی "جماران" در شامگاه یکشنبه 14 بهمن 1403 که به بامداد دوشنبه 15 بهمن هم کشید به نامۀ مهم رهبر فقید انقلاب به حجتالاسلام سید حمید زیارتی (روحانی) پرداخته شد که در آن از او خواسته شده تاریخ انقلاب اسلامی را به گونهای روایت کند که "مستند به صدای تودههای رنجدیده باشد و پایههای آن را بر دوش پابرهنگان بنا کند" تا مردم بدانند " در مرگآبادِ تحجر و تقدسمآبی چگونه روحانیونی پاکباخته متهم بیدینی و جاسوسی شدند ولی خود را به توفان بلا زدند". هر چند ظاهر نامه خطاب به آقای زیارتی است ولی بیشتر درد دل امام است تا بگوید چه فضایی پیش از انقلاب حتی بر حوزه ها حاکم بوده و به تلاش های سیاسی چگونه انگ انگلیسی یا مارکسیستی وارد میشد.
امام خمینی در این نامه یا فرمان که در 5 ماه پایانی عمر ایشان ( 25 دی 1367) صادر شده از او و در واقع از تاریخنگاران رسمی بعدی میخواهد: نشان دهید در جمود حوزههای علمیه که هر حرکتی به انگلیسی یا مارکسیستی متهم میشد تنیچند از عالمان دینباور دستدردست مردم کوچه و بازار به آتش و خون زدند.
این عبارت کاملا روشن است: تنی چند، یعنی همه نبودند و برای دو گروه نقش اول را قایل است: اول همان چند عالم دین باور و دوم مردم کوچه و بازار. صدا و سیما اما به جای معرفی آن چند نفر یا مردم کوچه و بازار به تخطئه دیگران پرداخته و در پی تحمیل یک قرائت به کل تاریخ انقلاب است و تقریبا شبیه همان نگاه فداییان اسلام یا حسن آیت در اوایل انقلاب و البته این تفکر با این که با شریعتی و کودتای 28 مرداد تعارض دارد نتوانسته آن را به خوانش رسمی تحمیل کند.
دغدغۀ امام در این نامه این است که آیندگان بدانند تنها قلیلی از روحانیون، مبارز بودند و فضای حوزهها را شکستند و قیام مردم را هم علیه ظلم و بیداد و تحجرگرایی و واپسگرایی توصیف میکند تا اسلام ناب محمدی را جایگزین اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری و اسلام التقاط کنند.
با همۀ نقدها به داوری مخاطب نامه دربارۀ شریعتی انصاف این است اشاره شود که امام در متن نامه خطاب به سید حمید زیارتی (روحانی) تصریح میکند: خداوند به شما – که مورد علاقۀ من هستید و از ستمکشیدگان انقلاباید- توفیق بندگی دهد و بتوانید واقعیتها را برای نسل آینده ثبت کنید.
در این برنامه (جماران) اما سراغ آقای یعقوب توکلی رفته بودند و با اهدای عنوان دکترا به او از ایشان با عنوان "استادِ بنامِ تاریخ معاصر" یاد کردند و بخش اصلی برنامه هم افاضات حضرت آقای توکلی در قالب مثلا یک کلاس درس بود و عنوان دکتر در حالی زیرنویس شد که تحصیلات دانشگاهی او در مقطع فوق لیسانس متوقف شده و دکترا یا دکتری ندارد و در رشتۀ تاریخ هم نبوده است و اگر تازگیها اخذ کرده این نویسنده اطلاع ندارد و جز در شبکه ایتا و صدا وسیما ندیدم درباره او به کار ببرند.
البته وقتی محمد مهد عبدخدایی ضارب دکتر فاطمی هم در این تلویزیون درس تاریخ میدهد ایشان هم حق دارد چون به هر حال در این زمینه مطالعاتی دارد و کتبی هم نوشته است.
منتها نکتۀ مورد نقد این است که دغدغۀ امام این بود که آیندگان دربارۀ روحانیونی بدانند که در اکثریت نبودند و خود را به آب و آتش زدند و رنج دیدند و خواسته به تعبیر امام جمود حوزههای علمیه و "مرگآباد تحجر و تقدسمآبی" در آن دوران نشان داده شود.
آقای یعقوب توکلی اما به بهانۀ نامه یا فرمان امام از 11 روایت تاریخی دربارۀ انقلاب 57 گفت و ادعا کرد تنها یک روایت متعلق به جریان انقلاب است! همان که او و مراد و استاد او – سید حمید روحانی/ زیارتی- به آن تعلق دارند. اما روشن نمیکند با توجه به نقش بارز دکتر علی شریعتی در روشن کردن موتور انقلاب آیا باید روایت آقای زیارتی را بپذیریم که ادعا کرده بود شریعتی با ساواک ارتباط دارد و حتی نقل است که به خاطر همین ادعا در نشستی مورد عتاب مستقیم و صریح رهبری قرار گرفت و این که گفتند: این وصلهها به دکتر نمیچسبد و بعد از آن بود که تا مدتها زیارتی/ روحانی به حاشیه رفت و کتاب تاریخ نهضت امام خمینی که قرار بود در مجلدات بسیار منتشر شود گویا ادامه نیافته است.
آقای توکلی در این برنامه با نام بردن از پرفسور یرواند آبراهامیان و دکتر حسین بشیریه تاریخی را که آنان نقل میکنند از جریان انقلاب بیرون میگذارد و حتی از تدریس آنها در دهههای گذشته به عنوان منابع اصلی ابراز تأسف می کند و شگفتا که نقد او به خود افراد است نه آثارشان!
چندان که از دکتر آبراهامیان که کتاب او (ایران بین دو انقلاب) از بهترین و معتبرترین منابع است با انگ "تودهای" یاد میکند و البته فراموش کرد به دکتر بشیریه انگ "لیبرال" وارد کند و این دون شأن کسی است که در برنامه تلویزیونی "دکتر" خوانده شد. اگرچه گویا در عالم واقع دکترا ندارد یا حسب اطلاعات ثبت شده ندارد و شاید به خاطر تحصیلات یا تدریس خارج فقه معادل دکتر خوانده شده منتها این معادلسازیها برای استخدام و حقوق و مزایاست نه ذکر عنوان در برنامه تلویزیونی.
نکته جالب توجه این که وقتی یکی از حاضران از آقای توکلی میپرسد چرا امام در این نامه این همه بر تاریخنویسی با اتکای به مردم تأکید می کند پاسخ پرت و بیربطی میدهد در حالی که "تاریخ مردم" در مقابل تاریخ رسمی قرار میگیرد و منظور امام این است و خوشبختانه جناب دکتر داریوش رحمانیان استاد شاخص دانشگاه تهران -که واقعاً دکتر تاریخ است- در فصلنامۀ بسیار وزین "مطالعات تاریخ مردم" تمام همت خود را صرف روایت تاریخ بر اساس مردم و نه شاهان یا فاتحان کرده است.
به زبان ساده:
1. جناب یعقوب توکلی در بهترین حالت تاریخپژوه است نه مورخ چون مورخ تعریف کلاسیک و دقیق خود را دارد.
2. ایشان دکتر تاریخ نیست. دکتر در رشته دیگری هم نیست. تلویزیون باید در این زمینهها دقت کند و مثل نُقل و نبات به این و آن عنوان دکتری ندهد.
3. نامه یا فرمان امام به صراحت از یک روحانی تاریخپژوه و در واقع از تاریخنگاران خواسته نقش هملباسان سیاسی و ستمکشیده خود را پررنگ کنند و بگویند فضای حوزهها چه بوده و طعنهای به دیگران ندارد اعم از تودهای و لیبرال تا دنبال مصداق باشند.
4. اگر از 11 روایت درباره تاریخ انقلاب فقط یکی صادق و درست است دیدگاه آقای حمید روحانی دربارۀ دکتر شریعتی را باید در کجا قرار داد؟ چون در جریان متبوع ایشان قرار نمیگیرد و اگر جای دیگر باشد نقض سخنان ایشان است.
5. آیا برای دکتر آبراهامیان و دکتر بشیریه و هر دو ایراندوست دیگر این حق را قایلاند که از خود دفاع کنند؟ هر چند که شأن دانشگاهی و علمی آن دو فرسنگها بالاتر از جناب توکلی است تا بخواهند پاسخ دهند.
6. این نقدها به معنی آن نیست که بخشهای دیگر صحبتهای او هم نامربوط بوده است. البته سخنان مفیدی هم شنیدیم مثلا این که چند بار از روسها هم انتقاد کرد جالب بود و با رویۀ صدا وسیما متفاوت بود و نشان داد کاملاً هماهنگ نیست.
7. آنچه رهبری دربارۀ روایت گفتند به بحث رسانه مربوط است و آنچه امام گفته تاریخ است و به نظر میرسد مجری "جماران" این دو را با هم مخلوط کرده است. چون در نقل تاریخ باید دقیق بود و روایت سازی نمی توان کرد.
8. در تیتراژ پایانی برنامه از آقای محسن قرائتی مشهور تشکر شده در حالی که ایشان مدرس و مفسر قرآن است و تخصصی در تاریخ ندارد. قرآن هم کتاب تاریخ نیست و صراحتاً آمده ما بهترین قصهگویی را داریم. (قَصَص یعنی قصهگویی و نه قِصص به معنی قصهها). ضمن این که خود آقای قرائتی مدعی مبارزات پیش از انقلاب نیست و در مستند "شیخ شوخ" که نام آن به "شیخ کاشی" تغییر یافت تصریح میکند و نهایت این بوده که جایی منبر رفته و در اسناد ساواک آمده که او بالای منبر رفته اما حرف سیاسی هم نزده یا جایی مأموران یورش آوردند و او در جوی آب پنهان شده. همین!
امام هم او را نمی شناخته و مرحوم مطهری بعد انقلاب به امام معرفی میکند. خود ایشان هم با صداقت تمام این موارد را میگوید و نه مدعی مبارزه است نه تسلط بر تاریخ انقلاب. نام دیگری که از او تشکر شده وزیر اقتصاد دولت مرحوم رییسی است که نمیدانیم اسپانسر برنامه بوده یا به تاریخ ربط دارد در حالی که دو سال بعد انقلاب متولد شده و نه شاهد وقایع بوده و نه تخصصی در این بحث دارد.
جالب تر از همه این که امام خواسته تاریخی را که نقل میکنند مستند به صدا و تصویر انقلاب کردهها کنند یعنی بروند سراغ همان مردمی که سال 57 بیرون آمدند و هزینه دادند و تنها کاری که در برنامه "جماران" انجام ندادهاند همین است و به جای آنها سراغ آقای توکلی رفتهاند البته میدانیم چرا سراغ او رفته اند. جناب ایشان کتابی درباره مرحوم عبدالحمید دیالمه نماینده مشهد در مجلس اول نوشته و قبلا نوشته بودم امیر حسین ثابتی جوان او را الگوی خود قرار داده بی آنکه دیده باشد و لابد از روی کتاب همین آقای توکلی با او آشنا شده است.
با این اوصاف به نظر می رسد برنامه "جماران" یک هدف را تعقیب میکند و آن هم تقلیل تاریخ انقلاب به همان یک روایت مورد نظر آقای زیارتی/روحانی است حال آن که امام دغدغۀ دیگری داشت و خواسته بود نشان دهند چگونه "روحانیون پاکباخته در مرگآباد تحجر و تقدس مآبی خود را به توفان بلا زدند".
آقای روحانی یا زیارتی یا توکلی یا برنامه جماران اگر میخواهد به توصیه امام عمل کنند باید آن روحانیون پاکباخته را معرفی کنند. برخی نامها را همچون منتظری و طالقانی و در نسل بعدتر آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی یا لاهوتی را میشناسیم و بعضی را هم نه و آنچه امام خواسته این است نه بد وبیراه به این یا آن مورخ و انگ تودهای و لیبرال به آنها. ضمن این که اولا همه روحانیون نبودند و ثانیا تنها روحانیون نبودند.