ماهان شبکه ایرانیان

جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟ / انسان دیجیتالی سمبل انسان فیک خبرها / ترسناک‌ترین قسمت داستان؛ اکثر دروغ‌پردازی‌ها با قصد قبلی است

تد جُیا  در تاریخ ۷ نوامبر ۲۰۲۴ با عنوان «Is There a Crisis of Seriousness» در آنست بروکر مطلبی نوشته که محور اصلی آن مطلب شرح چگونگی اوج گیری دروغین ها، یعنی فیک ها قدم به مدد نظام دیجیتالی در زندگی انسان ها است، و این که آدمی به سبب آن چگونه از دنیای کنش، واقعیت و حقیقت و خویشتن خویش دور شده، و به عنوان انسان مصرفی از هر رویکردی به واقعیت و حق ...

جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟ / انسان دیجیتالی سمبل انسان فیک خبرها / ترسناک‌ترین قسمت داستان؛ اکثر دروغ‌پردازی‌ها با قصد قبلی است

 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین  این مطلب برای نخستین‌بار در تاریخ 13 بهمن 1403 این مقاله با عنوان «جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟» و با ترجمۀ عرفان قادری در وب‌سایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.نویسنده تاکید می کند که چگونه  مصرف گرایی و پیامد آن، پدیده غیرجدی شدن، آدمی را از خویشتن خویش، دور و به یک زندگی تصنعی و مصنوعی وارد کرده است. «این روی دیگر فرهنگ تصنع ماست. هر واقعیتی که دروغ فراگیر را تهدید کند موجب واکنشی شدید می‌شود. خواب‌بین نمی‌خواهد از خواب برخیزد.پس تعجب دارد اگر امروز همه‌چیزِ فرهنگ رنگ‌وبوی غیرواقعی داشته باشد؟ مثل پشمکی می‌ماند که تا در دهان می‌گذاریم آب می‌شود و از آن فقط نوعی مزۀ شیرینِ تهوع‌آور باقی می‌ماند.» با این همه معتقد است که این فرهنگ به زودی با واکنش های جدی آدمیان و انسان های جدی روبه رو خواهد شد. و رسانه هایی که سردمدار چنین جریانی هستند، طرد خواهند کرد. نوشته‌های تد جیا، در نشریاتی چون نیویورک تایمز، گاردین و لس‌آنجلس تایمز منتشر می‌شوند. از نظر تد جیا اما هشدار نسبت به این وضعیت توسط سوزان سانتاگ مطرح شده است. بر اساس معرفی ویکی پدیا، سانتاگ به نوشتن و صحبت کردن، یا سفر به مناطق درگیری علاقه وافری داشت، از جمله در طول جنگ ویتنام و محاصره سارایوو فعال بود. او در مورد عکاسی، فرهنگ و رسانه، ایدز و بیماری، حقوق بشر، و چپ‌گرایی مقالات متعددی نوشته‌است. مقالات و سخنرانی‌های او گاهی مورد انتقاد واقع می‌شدند. مجله نقد کتاب نیویورک وی را «یکی از با نفوذترین منقدان نسل خود» نامید.تد جیا در ابتدای مطلب خود با نقل قول کوتاهی از سوزان سانتاگ، به خوبی جایگاه این نویسنده زن را به عنوان آگاهی بخش بزرگ در آغاز تاریخ قرن جدید که همزمان با دیجیتالیسم و محصول آن یعنی از خوبیگانگی بزرگ است، نشان می دهد. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 

***

سوزان سانتاگ در سال 1996 هشدار داد که «جدیت»، در سایۀ مصرف‌گرایی، در حال نابودی است و می‌گفت: با غلبۀ فرهنگی که ارزش‌های اصلی‌اش از صنعت سرگرمی می‌آید، جدیت به پلۀ آخر رسیده است. او از دنیایی گفت که در آن همه‌چیز، حتی مفاهیم عمیقی چون دانش و شکوفایی انسانی، به کالاهایی قابل فروش و آسان‌فهم تبدیل خواهند شد. در این دنیای تازۀ «سبُک»، همه‌چیز باید خوشایند و ملایم باشد، و هر چیز جدی به‌عنوان مانعی برای کسب‌وکار کنار گذاشته می‌شود تا جایی که مردم دیگر به سختی می‌توانند چیزی را واقعی و اصیل بپندارند. به جامعۀ پشمکی خوش‌آمدید: جایی که در آن همه‌چیز سست و کم‌استحکام است و مثل پشمکی می‌ماند که تا در دهان می‌گذاریم آب می‌شود و از آن فقط نوعی مزۀ شیرین باقی می‌ماند.

کتاب «علیه تفسیر» نوشته سوزان سانتاگ؛ رساله‌ای ضد روشنفکری سنتی • دیجی‌کالا  مگ
سوزان سانتاگ

 تد جیا، آنست بروکر— سوزان سانتاگِ منتقد در سال 1996 هشدار داد که اکنون جدیت کم‌کم از جامعه رخت برمی‌بندد. وحشت او از کاهلی ذاتی مصرف‌گرایی بود که تدریجاً بر همه‌چیز سایه می‌افکند. هر چیزِ جدی یا پرزحمت برای کسب‌وکار زیان‌بار تلقی می‌شد. و همه‌چیز به کسب‌وکار تبدیل شده بود -حتی امور ناملموسی چون دانش و شکوفاییِ بشر. او گفت «با غلبۀ فرهنگی که ارزش‌های به‌غایت قابل‌فهم و ترغیب‌کنندۀ آن مأخوذ از صنایع سرگرمی است، اضمحلال هنجارهای جدیت به پلۀ آخر رسیده است». در این دنیای تازۀ سبُک، همه‌چیز باید خوشایند و ملایم باشد. همه‌چیز و همه‌کس چون محصولی جدید و هیجان‌انگیز عرضه می‌شود -حتی سیاست‌مداران پیر و چندش‌آور، یا بازیگران قدیمی، یا ستاره‌های هشتادسالۀ موسیقی راک.

همۀ آن‌ها به‌شکلی تازه ارائه می‌شوند -به‌لطف خدایگان دنیای دیجیتال که اپ‌هایشان به چیزهای قدیمی ظاهری نو می‌بخشند! اکنون همه‌چیز آسان درک می‌شود و مناسبِ مصرف عموم است. مردم این موضوع را امری طبیعی می‌دانند. امروزه آن‌ها ندرتاً چیزی را واقعی می‌پندارند. اجازه دهید لحظه‌ای بیشتر در سال 1996 بمانیم، چراکه این زمان نقطۀ عطف بود. تا پیش از آن، سوزان سانتاگ نسبت به فرهنگ عمومی -فیلم‌های سینمایی، موسیقی تجاری و هنر عجیبِ پاپ- موضعی پذیرا داشت. اما این‌ها در آغاز قرن جدید روزبه‌روز غیرقابل تشخیص‌تر می‌شدند. فیلم‌های سینمایی را در نظر بگیرید. ربع قرن پیش از ارزیابی سانتاگ، سینماها فیلم‌های بی‌پرده و جسورانه‌ای چون «پدرخوانده»، «محلۀ چینی‌ها»، «رانندۀ تاکسی»، «گاو خشمگین» و آن فیلم‌های هنری خارجی را که سانتاگ دوست می‌داشت نمایش دادند. اما در سال 1996 گویی هزار سال از آن روزها فاصله گرفتیم.

اینجا جدول فیلم‌های پرفروش آن سال را مشاهده می‌کنید.

جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟ / انسان دیجیتالی سمبل انسان فیک خبرها / ترسناک‌ترین قسمت داستان؛ اکثر دروغ‌پردازی‌ها با قصد قبلی است

در این فیلم‌ها چیزی نیست که جدی بگیریم.

این فیلم‌ها با هم فرق می‌کردند، ولی در یک چیز مشترک بودند: جلوه‌های ویژۀ نفس‌گیر. در سال‌های پایانی قرن بیستم، فناوری کامپیوتر در نمایش ملموس صحنه‌های ویرانی به جایی رسید که تا پیش از آن هرگز ممکن نبود. فناوری مسیر خلاقیت را مشخص می‌کرد. همۀ عوامل دیگر، ازجمله فیلم‌نامه، کارگردانی و بازی، فرعِ بر تصاویر کامپیوتری بودند. اما سال 1996 تازه آغاز سینما به‌مثابۀ نمایش دیجیتال بود. هر سال که گذشت، عنصر ساختگی دیجیتال افزایش و عنصر واقعی انسانی کاهش یافت. ظهور هوش مصنوعی بر سرعت این فرایند خواهد افزود. چیزی نمانده به مرحله‌ای برسیم که هرآنچه بر پرده نمایش می‌دهند ساختگی باشد.

آیا مهم است؟

یاد توماس کارلایل، منتقد فرهنگی، می‌افتم که رهبران فکری انقلاب فرانسه را تمسخر می‌کرد. آن زمان، آن‌ها 133 روزنامۀ مختلف را در پاریس منتشر می‌کردند که مملو از شایعه و هارت‌وپورت بود، ولی از حقایق خبری نبود. هر کدام از این 133 روزنامه، براساس رؤیاها و توهمات روزنامه‌نگاران، برنامه‌ای جداگانه داشت -که نادرستی‌شان به‌کرات اثبات شد. این روزنامه‌ها همان شبکه‌های اجتماعی سال 1795 بودند. و همان پیامدها را نیز داشتند: فریب، کشمکش، افسردگی و بالاخره ناامیدی. فرانسوی‌ها پیامد مخصوص خودشان را هم افزودند: گردن‌زنی.

کارلایل حق دارد فرانسوی‌ها را مسخره کند، که آن روزها بیش از حد به کاغذ اعتماد کردند -چه کاغذهای گمراه‌کنندۀ خبر چه پول‌های کاغذی بی‌اعتبار. روزگاری بشریتْ عصر حجر و مفرغ را پدید آورده بود -اما اکنون به استقبال عصر کاغذ می‌رفت. بالون‌های معروف کاغذیِ آن روزهای پاریس مظهر این نگرش جدید بودند -چند دقیقه در هوا می‌ماندند و بعد سقوط می‌کردند. مجلات و پول‌های کاغذی هم چندان بیشتر دوام نمی‌آوردند. ما امروز، تلویحاً، در عصر دیجیتال -یا عصر کمتر از کاغذ– زندگی می‌کنیم. تمرکز فراوان فناوری‌های دیجیتال بر دروغ اوضاع را بدتر می‌کند -تصاویر دورغین، فیلم‌های دروغین، صداهای دروغین، کتاب‌های دروغینِ نویسنده‌های دروغین، آهنگ‌های دروغین ساختۀ آهنگ‌سازان دروغین، اخبار دروغین، همه‌چیزِ دروغین.

تحلیل گوگل از کاربست لغت دروغین در 150 سال گذشته را مشاهده می‌کنید.

جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟ / انسان دیجیتالی سمبل انسان فیک خبرها / ترسناک‌ترین قسمت داستان؛ اکثر دروغ‌پردازی‌ها با قصد قبلی است

دروغین کاندید اصلی لغت قرن است و تقریباً همۀ چیزهای مربوط به امروز را در یک کلمه بیان می‌کند.از این نظر، سوزان سانتاگ شایستۀ تمجید است، چراکه دروغ‌پردازی تقریباً در همان زمانی رواج یافت که او در اواسط دهۀ 1990 نقد خود به اضمحلال جدیت را مطرح کرد. ترسناک‌ترین قسمت داستان اینجاست: اکثر این دروغ‌پردازی‌ها با قصد قبلی است. فرهنگ امروز ما آلودۀ دروغ و انحراف است -و دیگر این آلودگی منحصر به پردۀ سینما نیست. همه‌جا هست، از مهمانی‌های دوستانه با لباس‌های مبدل گرفته تا گروه‌های موسیقی که ماسک می‌زنند و شیفتگی بی‌جا به واقعیت مجازی.

سبک‌های زندگی روزبه‌روز متظاهرانه‌تر می‌شوند. خودِ واقعی در خفا می‌ماند، و خودِ دروغین به جذاب‌ترین شکل در رسانه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های دیجیتال دیگر ارائه می‌شود.وثاقت1در هیچ دورۀ تاریخی چنین کمیاب نبوده است. کار به جایی رسیده که خودِ واژۀ وثاقت تمسخر می‌شود (در این مورد بعداً بیشتر خواهم نوشت). آدم‌هایی را می‌شناسم که حتی از شنیدن کلمۀ وثاقت عصبانی می‌شوند. اصرار می‌کنند که چنین چیزی وجود ندارد. هرگز وجود نداشته. ممکن نیست وجود داشته باشد. و شاید هم در زندگی‌های دیجیتالی‌شان وجود نداشته باشد.

این روی دیگر فرهنگ تصنع ماست. هر واقعیتی که دروغ فراگیر را تهدید کند موجب واکنشی شدید می‌شود. خواب‌بین نمی‌خواهد از خواب برخیزد.پس تعجب دارد اگر امروز همه‌چیزِ فرهنگ رنگ‌وبوی غیرواقعی داشته باشد؟ مثل پشمکی می‌ماند که تا در دهان می‌گذاریم آب می‌شود و از آن فقط نوعی مزۀ شیرینِ تهوع‌آور باقی می‌ماند.

آیا می‌شود بر شالودۀ پشمک فرهنگ ساخت؟ کمی جلوتر خواهیم دید. در جامعۀ پشمکی همه‌چیز سست و کم‌استحکام است:

• مردم در اینترنت -در پست‌های سمی توئیتر- می‌جنگند، ولی این جنگ دروغین است و جنگجویان خشمگین آن عموماً پشت آواتارها پنهان می‌شوند.
• مردم در اینترنت دنبال عشق می‌گردند، اما حتی در این مورد نیز دروغین‌بودنْ سمی است -ازاین‌رو، بسیاری افراد در دام کلاهبردارانی می‌افتند که وانمود می‌کنند عاشق‌اند. 
• مردم نه‌تنها در اینترنت بازی و کار می‌کنند، بلکه خودهایشان را هم آنجا می‌سازند -همان‌جا که تدریجاً هویتشان ساکن می‌شود.

این‌ها همه نشان می‌دهند ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که از جدیت تهی می‌شود. و حتی وقتی درگیری به دنیای واقعی می‌کشد، باز هم جنگجویان فقدان جدیتشان را نشان می‌دهند. آنچه می‌گویم فراتر از عقیده‌ام دربارۀ مبارزه‌ای انتخاباتی است که با مهارت و ‌دقت بسیار در عکس‌ها، ویدئوها و چکیدۀ مصاحبه‌ها به تصویر درآمد (مفسران سیاسی برای انتخاب کاندیدای برتر در زمینۀ تولید میم خیلی به عذاب افتادند). حقیقت مهم‌تر این است که ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که همۀ مجادلات و درگیری‌ها همین کیفیت ساختگی را به خود می‌گیرند.

اقدام‌کنندگان، عوض کارهای مشخص، مؤثر یا حتی ترغیب‌کننده، میم می‌سازند -به‌عنوان مثال به پروژۀ پاشیدن سوپ گوجه‌فرنگی به نقاشی‌های معروف یا اعتراضات پرطمطراقی توجه کنید که بیشتر شبیه پرفورمنس آرت هستند. این اقدامات را با راهپیمایی‌های سلما به مونتگمری یا نبرد نورماندی یا نمونه‌های دیگرِ مقاومت‌های شجاعانه در گذشته مقایسه کنید. اگر هر دوره را به نبردهای آن بشناسیم، چیز زیادی نداریم که مایۀ افتخارمان شود. آیا این اقدامات یک نفر را هم تحت تأثیر قرار می‌دهند؟ یا فقط آبروی نهادهایی را می‌برند که آن‌ها را جایگزینی مطمئن برای کنش‌های فعالانه‌تر می‌دانند؟

آه، گفتم کنش. این کلمه هم از سر زبان‌ها افتاده -علامتی دیگر که ارزش توجه دارد. تحلیل گوگل از کاربست این کلمه از سال 1900 را مشاهده می‌کنید.

جامعۀ پشمکی چطور جایی است؟ / انسان دیجیتالی سمبل انسان فیک خبرها / ترسناک‌ترین قسمت داستان؛ اکثر دروغ‌پردازی‌ها با قصد قبلی است

کاهش استفاده از کلمۀ کنش در همان دوره‌ای جدی‌تر شد که شاهد افزایش کاربست کلمۀ دروغین بودیم (در نمودار بالا مشخص است). آن‌ها تصاویر برعکسِ یک دگرگونی فرهنگی واحد هستند. شرکت‌کنندگان نبرد نورماندی و راهپیمایی‌های سلما به مونتگمری کنش کردند. اما کسانی که سوپ گوجه‌فرنگی می‌پاشند عملی نمادین انجام می‌دهند -یا (راستش را بخواهید) کمتر از نمادین- چون این نقاشی‌ها هیچ ارتباط روشنی با موضوعات مورد اعتراض ندارند. نقاشی‌های مورد هدف نمادهای مناسبِ شری که قاعدتاً باید نمایندگی کنند نیستند. در حقیقت، آن‌ها درست نقطۀ مقابل آن شر را تجسم می‌بخشند.

روان‌کاوها می‌گویند در اینجا خصومت جابه‌جا می‌شود -مثل آدم‌هایی که از رئیسشان متنفرند، ولی سگ را لگد می‌زنند. اتفاقی نیست که خشم و خشونت متوجه اشیائی می‌شود که ناگزیر واقعی، ملموس، بی‌همتا، اصیل (باز هم از آن واژه‌ها!) و ساخته‌شده به‌دستِ انسان هستند. در عصر بدل‌سازی، آدم‌هایی که بدون جدیت اقدام می‌کنند ناچار به این اشیای عزیز و گرامی خصومت می‌ورزند. اکنون به شرکت اپل توجه کنید، که اخیراً ویدئویی تبلیغاتی منتشر کرد که نشان می‌داد ابزارهای خلاقۀ واقعی لِه می‌شوند و از بین می‌روند -تا اینکه به یک وسیلۀ دیجیتالی باریک تبدیل می‌شوند.

اپل به‌خیال خود کار خیلی هوشمندانه‌ای کرده بود، و وقتی با اعتراض جدی مردم مواجه شد، بسیار تعجب کرد. واکنش شدید بود. اپل قسمت نظرات ویدئو را بست و سریع عذرخواهی رسمی منتشر کرد. البته، نادانی اهالی کوپرتینو2 قابل درک است. واقعیت و جدیت -که مثل کریپتونایتِ3 صنعت دیجیتال عمل می‌کنند- شرکت‌های مطرح سیلیکون‌ولی را تهدید می‌کنند. پس گریزی از این اتفاقات ناجور نیست. امروزه بدل‌سازی نوعی الگوی کسب‌وکار است. واقعیت رقیب منفور آن است.

اما اتفاقات می‌چرخند و حتی همین بحران جدیت هم معکوس خواهد شد. هم‌اکنون زمزمه‌های نارضایتی مردم از همۀ آن چیزهای دروغینی را که در بالا فهرست کردم می‌شنوم. حقیقتاً بیش از زمزمه است. کم‌کم به غرش تبدیل می‌شود. بسیاری از مردم واقعاً از اخبار جعلی بدشان می‌آید. حالشان از ترانه‌های جعلیِ ساختۀ موسیقی‌دان‌های جعلی به هم می‌خورد. از جنگ‌های جعلی آنلاین خسته شده‌اند و قس‌علی‌هذا. حتی آن فیلم‌های جعلیِ پرزرق‌وبرق کامپیوتری هم از سکه افتاده‌اند.

و مهم‌ترین نکته این است: افرادی که روی زندگی‌شان تسلط دارند اکنون امور را بسیار جدی می‌گیرند. آن‌ها منتظر راهنمایی اپلیکیشن‌های اپل استور یا پُست‌های اینفلوئنسرها نیستند. آن‌ها خودشان ابتکار عمل را به دست می‌گیرند. این افراد را همه‌جا می‌بینم. و پس از دوران انتخابات -که همه‌چیز به منتهای درجه صحنه‌پردازی‌شده و انتخاب‌شده بود- انتظار دارم از این افراد بیشتر هم ببینم. این آدم‌های جدی اصل هستند و وقتشان را صرف چیزهای تقلبی نمی‌کنند. آن‌ها از کسب‌وکارها و نهادهایی که مبلغ فرهنگ پشمکی هستند فاصله می‌گیرند.آن‌ها اینفلوئنسرهای جدید خواهند بود -ولی انتظار نداشته باشید از این واژۀ دست‌مالی‌شده استفاده کنند. از منظر آن‌ها، فرهنگ اینفلوئنسر را با چیزی بسیار بسیار قوی‌تر جایگزین خواهند کرد. یا بهتر است آن‌ها را رهبر بنامیم -چون آن‌ها در نهایت همین خواهند شد. و رهبر کلمه‌ای بسیار بهتر از اینفلوئنسر است. دست‌آخر، همین افراد مصمم راه‌ورسم درگیری جدی‌تر جامعه را شکل خواهند داد. این موضوع گریزناپذیر است -و ادعای خلاف آن محکوم به شکست است.

هوش مصنوعی و واقعیت مجازیِ دروغین و حقه‌های دیجیتالی ظاهرفریب مانع از این حرکت نخواهد شد. در واقع، احساسم می‌گوید هرچه دنیای فناوری تصنع احمقانه‌اش را بیشتر عرضه کند، آن‌ها هم بازگشتشان به جدیت را بیشتر تسریع خواهند کرد. به همین دلیل است که مردم همیشه حسرت تعامل انسانی واقعی را می‌کشند، تعاملی که تجربیات دروغین نمی‌تواند فراهم کند. این آرزو، دیر یا زود، و شاید زود، برآورده خواهد شد. پنج سال دیگر، دورنمای فرهنگیْ بسیار متفاوت خواهد بود. من معتقدم حتی در 12 ماه آینده خیلی چیزها تغییر خواهد کرد. اگر مبتکران حوزۀ فناوری عاقل باشند، در ساختن عصر جدید جدیت به ما ملحق خواهند شد. اما چندان اهمیت ندارد، چون ما منتظر اجازۀ آن‌ها نخواهیم ماند.

** تد جُیا (Ted Gioia) منقد فرهنگی و تاریخ‌نگار موسیقی است. از او تاکنون 12 کتاب منتشر شده و آثارش به 11 زبان ترجمه شده‌ است. از جمله آثار مشهور او Music: A Subversive History است که در سال 2021 منتشر شد. نوشته‌های او در نشریاتی چون نیویورک تایمز، گاردین و لس‌آنجلس تایمز منتشر می‌شوند.

پاورقی

1-authenticity
2-شهرستان کوپرتینو، واقع در ایالت کالیفرنیا، محل استقرار دفتر مرکزی شرکت اپل است [مترجم].
3-Kryptonite: ماده‌ای خیالی با رنگ‌ها و اثرات مختلف است که عمدتاً در داستان‌های سوپرمن از آن یاد می‌شود و موجب ضعف این ابرقهرمان می‌گردد [مترجم].

بیشتر بخوانید: 
آیا من هم جزو ریاکاران و دروغگویان هستم؟ / چگونه ریاکار می شویم؟ / به محض این که بفهمیم می توانیم بپیچانیم، از فرصت استفاده می کنیم
رضا داوری: معلوم نیست جهان به کجا می رود / جنگ را صلح و بردگی را آزادی و … می خوانند / مکر عقل و فریب تاریخ
ایران دوستی پزشکیان درگرو عمل به این توصیه سریع القلم / عدم مشخص بودن اولویت های وفاق در نگاه رئیس جمهور / بزرگترین جراحی در دولت چهاردهم
افرادِ حیله‌گر را چگونه بشناسیم؟

216216

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان