*********
موضوع مذاکرات ایران و آمریکا حالا به نقطه مهمی رسیده است؛ به گونهای که تمام رسانههای داخلی و خارجی نه تنها اخبار مربوط به آن را دائماً مخابره میکنند بلکه تحلیلها و تفسیرهای گوناگونی در حال انتشار است تا بتوانند ماهیت این روند را واکاوی کنند.
روزنامههای اصلاحطلب نیز تمام و کنال به تحلیل مذاکرات پرداخته و با نشان دادن خطی به عنوان مسیر پیشرو، خواهان مذاکره مستقیم با ترامپ بوده و به واقع بخش فارسی ستاد جنگ روانی آمریکاییها را دارند. روزنامه سازندگی در سیر همین تحیل نوشته است:
ظاهراً مذاکرات زیر یک سقف انجام خواهد شد تا نظر دونالد ترامپ مبنی بر مستقیم بودن مذاکرات نادرست از کار در نیاید اما در عین حال، صندلی مذاکرهکنندگان مقدار غیرمتعارفی از هم فاصله خواهد داشت تا نظر طرف ایرانی در مورد غیرمستقیم بودن مذاکرات هم تامین شود!
در بخش دیگری از این گزارش آمده است:
مذاکرات روز شنبه در عمان، بیش از آنکه نقطه پایان باشد، آغاز مسیری پرفرازونشیب و نامشخص است. ایران و آمریکا با کولهباری از تاریخ پرتنش و منافع متعارض، بار دیگر درحال برداشتن گامی محتاطانه در تاریکی دیپلماسی هستند. موفقیت یا شکست این دور از گفتوگوها نه تنها بر سرنوشت دو کشور بلکه بر آینده منطقه خاورمیانه و شاید نظم جهانی تاثیرگذار خواهد بود. چشمها به مسقط دوخته شده است، جایی که دیپلماتها تلاش خواهند کرد تا شاید راهی برای خروج از بنبست کنونی بیابند، درحالی که جهان نفس خود را در سینه حبس کرده و منتظر نتیجه این رویارویی سرنوشتساز است.

روزنامه اعتماد نیز مذاکرات شنبه را مقطع حساس خوانده و مینویسد:
در مورد اینکه مذاکره مستقیم است یا غیر مستقیم به نظر لازم نیست حساسیتی نشان داده شود. اصرار بر این مساله هم به نظرم فاقد موضوعیت است. بحث مهم این است که ایران و امریکا برای نخستینبار بدون حضور 4یا 5کشور دیگر در حال گفتوگو هستند. همگان میدانند که معادله اصلی میان ایران و امریکاست. اروپاییها به محض اینکه مشکلات ایران و امریکا حل و فصل شود، سر و دست میشکنند تا با ایران ارتباط داشته باشند. در واقع، موانع امریکایی که برداشته شود، جهان با ایران ارتباط میگیرد. اختلاف اصلی بین ایران و امریکاست.

روزنامه هممیهن ارگان خبری اصلاحطلبان ساختاری نیز پیرامون مذاکرات با لفظی آخر الزمانی نوشته است:
اگر این تجدیدنظر و آمادگی ذهنی وجود نداشته باشد و از طرفی، نگرانی از رویارویی نظامی، مذاکرهکنندگان ایرانی را به سمت هدف سطح دوم آمریکا از مذاکرات میل دهد، در آن صورت، ماجرا مصداق «آش نخورده و دهان سوخته» میشود چراکه در آن وضعیت، کشور برای اجتناب از خطر بروز جنگ، پارهای امتیازات را به طرف مقابل واگذار میکند بدون آنکه امتیازات لازم برای کمک به سرمایهگذاری و توسعۀ اقتصادی کشور را به دست آورد!

سخنان «دونالد ترامپ» درباره مذاکره مستقیم با ایران آن هم در سطح عالی در اتاق معروف به بیضی در کاخ سفید که «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی را در کنار خود داشت، بسیاری را متعجب کرد و برخی به عنوان بمب خبری از آن یاد کردند اما بعد از مدتی معلوم شد که این موضوع بیشتر به یک شوآف از مردی که همیشه به دنبال دیده شدن است، بوده است. این نمایش در این هوادارانی دارد.
تحرک رسانهای ترامپ را باید در چارچوب جنگ روایتها در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده تحلیل کرد. ترامپ میکوشد با طرح ادعای مذاکره مستقیم، نهتنها ابتکار عمل دیپلماتیک را به نام خود ثبت کند، بلکه ایران را نیز در موضع انفعال قرار دهد؛ موضعی که در آن جمهوری اسلامی بهعنوان بازیگری غیرمنعطف و مخالف گفتوگو معرفی میشود.