*********
در روزهای اخیر ضدانقلاب با نمایش ذات خود پرده انداخته و نشان داده است که تا چه حد ضدایرانی، جنگ طلب و همراه با سیاستهای جنایتکارانی چون نتانیاهو است.
روزنامه هممیهن درباره مواضع این جریان خودفروش نوشته است:
زیست در فضای تحریم و جنگ مطلوب آنهاست، درحالیکه توجه ندارند در صورت وقوع درگیری و جنگ لزوماً منطق جنگطلبهایِ وطنی حاکم نمیشوند و ممکن است از جعبه جنگ «پل برمر» و فرستادههای ویژه خارج شود. تجربه زلمی خلیلزاد از خاطرمان نرفته است که چطور در نظم جدید افغانستان توسعه و حقوق بشر و حق زنان را نادیده گرفت. مثلاً جبهه 7 آبان در نامهای به رئیسجمهور آمریکا با اشاره به خواسته رضا پهلوی از دولت آمریکا و سخنان او آورده است: «سرنگونی جمهوری اسلامی تنها ضمانت واقعی برای روابط دوستانه با همه کشورهای جهان از جمله آمریکا خواهد بود...» و به نوعی بار دیگر به خواسته «مذاکره نکنید» رسیده است.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است:
در این بین سعید بشیرتاش، مسئول شورای مرکزی این جبهه که سابقاً ملیگرا بود و الان به جرگه سلطنتطلبان نزدیک شده است؛ پیگیر همین خواسته و ترویجکننده آن است. علاوه بر آن، فواد پاشایی، دبیرکل حزب مشروطه ایران، لیبرال دموکرات، که معمولاً کمتر موضعی متفاوت از سلطنتطلبان دارد، این بار هم به همان سیاق در حساب این حزب در شبکه اجتماعی ایکس در برنامه «تحلیل هفته» به موضوع توافق احتمالی جمهوری اسلامی و آمریکا پرداخته و از آن ابراز نارضایتی کرد و گفت: «مذاکرات اپوزیسیون با کشورهای مختلف برای فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی ادامه دارد و در همین رابطه گروهی از حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) برای گفتوگو و شرکت در کنفرانس، طی هفته آینده به اسرائیل سفر میکند.» به عبارتی این تشکیلات هم احتمالاً همسو با بخش عمده مخالفان مذاکره نگرانی از باب حمله به ایران و آسیبهای آن ندارد که به دنبال مشورت و مذاکره از جمله مقاصد اعلامیاش اسرائیل است. اینها برخی از دسته اول اپوزیسیون است که به آن اشاره شد.

البته شرح خیانت ضدانقلاب برای مردم ایران روشن بوده و نیزا به توضیح اضافه ندارد، اما چرا بخش رادیکال اصلاحات در بسیاری از مواضع شبیه به جریان ضدایرانی عمل کرده و نقش چرخ پنجم را برای آنها را بازی میکند؟
در واقع مخرج مشترک میان رادیکالهای جریان اصلاحات و ضدانقلاب علیه نظام نشان از توافق آشکاری برای آینده است.

در ادبیات رادیکالهای جناج چپ امر اجتماعی بر امر سیاسی مقدم است ازاینرو بحرانها باید ماهیتی اجتماعی داشته باشند. تجربه شکست فتنه 88 نشان داده است که اگر اعتراض سیاسی باشد مثلاً مدعی تقلب در انتخابات بود حضور ممتد مردم در خیابانها منتفی خواهد شد. فرهنگ، اقتصاد، محیطزیست و... همگی سوی اعتراضات و بحران نمایی فراگیر اجتماعی حرکت کنند.
تحلیل دادههای موجود حکایت از آن دارد که اراذل و اوباش به دلیل بافت کمی و محیط پیرامونی سوژههای خطرناکی بوده که میتوانند به ناهنجاریهای اجتماعی، فرهنگی و امنیتی دامن بزنند. ، روزنامه شرق درباره برخورد پلیس با اوباش نوشته است:
واقعیت آن است که بسیاری از مداخلات پلیس، در واکنش به ویدئوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد. آنچه در این بین مغفول مانده، نبود سامانهای پیشگیرانه برای شناسایی و مهار باندها و افراد خطرناک پیش از وقوع جرم است. در اسفند 1403، در محله ولنجک، فردی با قداره در خیابان قدرتنمایی کرد؛ فیلمی که پس از انتشار در فضای مجازی منجر به بازداشت او شد. چند روز پیش از آن، در درکه فردی با قمه به شهروندی حمله کرده بود. پلیس در هر دو مورد پس از انتشار کلیپ و شناسایی چهرهها وارد عمل شد. همه این اقدامات تحسینبرانگیز است، اما کافی نیست.
شرق در ادامه مینویسد:
امنیت، مطالبهای آنی و بنیادین است؛ اما نهفقط با حضور پلیس پس از وقوع جرم، بلکه با پیشگیری از آن معنا پیدا میکند. حوادثی مانند سرقت از منازل یا زورگیریهای خشن، معمولا توسط افراد یا باندهایی با سوابق مشخص رخ میدهد. چرا این افراد پیش از ارتکاب جنایت شناسایی و مهار نمیشوند؟ پاسخ را باید در نوع نگاه «امنیتی» جستوجو کرد که هنوز بهطور کامل به رویکرد «اطلاعاتمحور» و «هوشمند» تن نداده است.

توضیح اینکه با وجود فضای مجازی و شبکهای کردن فعالیت آنها توسط دستهای پشت پرده، اراذل و اوباش هر شهر و منطقه در کشور بعنوان مرجع و الگویی برای دیگر اراذل و اوباش مناطق دیگر کشور درآمده و به مانند یک زنجیر بهم متصل میشوند و از اخبار و فعالیتهای همدیگر اطلاع پیدا میکنند و متاسفانه بعضاً شاهد الگوبرداری برخی از اراذل و اوباش و نوچههای آنها درمناطق کوچکتر هستیم که این موضوع میتواند در بحرانهای احتمالی یک تهدید جدی برای امنیت و احساس امنیت در جامعه باشد.
کنترل این طیف از بزهکاران باید هدفمند و توأم با استفاده از دست آوردهای جرم شناسی باشد و در این مسیر نقش فراجا به عنوان متولی امر قابل توجه است، پلیس و دستگاه قضائی و سایرارگانهای دستاندرکاربا یک یک حرکت جمعی میتوانند در جلوگیری از بروز چنین جرائمی کارساز باشند.