به گزارش مشرق، در شماره بهار فصلنامه فرهنگی و اجتماعی و تخصصی آشپزی تنور پروندهای با عنوان «غذا و جنگ» پرداخته شده است که مطالب متنوعی در این پرونده قرار دارد.
از جمله مطلب این پرونده «طعم جنگ» به قلم مریم صادقیان است. او در این مطلب مروری به وضعیت غذا در جنگ دارد: «کوپنی بودن بعضی از اقلام غذایی سهم و اندازه هر وعدهای را به متغیر نامعلومی بدل میکرد که در خاطره طعم همان وعده تعریف تعریف میشد سهمیهبندی مواد اصلی مهمی مثل روغن و شکر و پنیر دانمارکی جلد قرمز میتوانست تعریف مزه غذا را به کلی تغییر دهد و فقدان مزه غذا را به روایت تازهای از دستور پخت بدل کند.
همه اینها به کنار، همان طور که آب و برق گهگاهی و نوبتی قطع میشد. توزیع کپسولهای گاز هم کمبود و بینظمی خودش را داشت و آنها هم که لولهکشی گاز داشتند از قطعی بینصیب نبودند. بنابراین امکان پخش خورشهای ایرانی که به زمان وقت بیشتر و جاافتادن نیاز داشت محدود و پختن غذاهای زودپز مرسوم بود.
شهرام مقدم مروری به رستوانداری در جنگ دارد در گزارشی به بررسی مصائب رستوانداری در دوران جنگ ایران و عراق با تیتر «رستوران زیر آزیر قرمز» پرداخته است. او با اشاره به مصائب جنگ مینویسد: «این جنگ برای بخشی جامعه به معنای هجوم جبهه استکبار به انقلابی مردمی و نوپا بود. برای بخش دیگر به معنای تصرف میهن، برای برخی حتی یادآور نبرد قادسیه و اشغال ایران از سوی اعراب. هر چه بود جنگ همه ایران را درگیر کرد و همه چیز را تحتالشعاع آن قرار گرفت.
خاموشیهای شبانه کسب و کار رستوارنها را کساد کرد…» در بخش دیگری سراغ دلایل کسادی رستورانها میرود: «پس از سپری شدن سالهای اول جنگ و خوابیدن ترس و هیجان اولیه آن، رفتن به رستوران نوعی راه فرار تبدیل شد؛ فرار از روزمرگی، فرار از اضطراب جنگ، فرار از… مردم دریافتند که گویا جنگ به این زودهای تمام نمیشود و آنها باید زندگیشان را بکنند.
قطعی برق کمتر شده بود و با رسیدن گاز شهری پدیده تازهای پا به خانهها و مغازهها گذاشته بود؛ چراغ گازی دیواری برای وقت خاموشی! سیاست اقتصادی دولت تورم را کم کرده بود و نوعی آرامش نسبی در جامعه برقرار بود که میتوانست دوباره رستورانها را رونق بدهد...

عباس دوران و آخرین شاماش با عنوان «چای آخر» به قلم مهدی یزدانیخرم صفحاتی از این پرونده را به خود اختصاص داده است: «ما میدانیم در آن صبح تابستانی که دو اف 4 ایرانی بعد از عبور از سه لایه دفاعی روسیساز، بغداد را فتح کردند فرصتی برای نوشیدن و خوردن نبوده. اگر هم بوده در حد یا دو نخ سیگار خلبانهای اف 4 عاشق سیگار هستند. عباس نیز سیگار میکشیده و گاهی و میتوان فرض کرد در فاصله رسیدن به پایگاه و پوشیدن لباس مخصوص و مرور عملیات کمتر از یک ساعت زمان برده احتمالاً به آن چای به معده رسیده کمی هم نیکوتین اضافه کرده و شاید آب.
عباس دوران بر گزارشهای از کمبود مواد خوراکی مغذی برای خلبانان شکوه کرده بود. مخصوصا مرکبات که برای آنها از نان شب واجب تر بوده خلبان برجسته شیرازی که در آمریکا و ایالت می سی سی پی دوره خلبانی دیده و از دهه پنجاه خلبان اف 4 بوده و میدانسته که خوراک ابزار مهمی برای جنگیدن تن و روح است. اما کار جنگ چنان بالا گرفته بوده که در آخرین پرواز خود فرصت نکرده بود یک صبحانه کامل بخورد.
لیلا الحداد، در «آشپزی در محاصره» سراغ وضعیت آشپزی و رسم و رسوم فلسطینیها رفته است. او ما را به خانه و مطبخ زنان فلسطینی میبرد. غذاهایی که در تاریخ میماند: «از هر فلسطینی که بپرسید برگرداندن قابلمه مقلوبه را چطور یاد گرفته، احتمالاً خواهد گفت که حاصل آموزش صبورانه بزرگتری بوده نه کتاب آشپزی یا ویدیوی یوتیوب و ایست بازرسیها، دیوارهای جداکننده و راهبندهای اسرائیل ممکن است خانوادههای ما را به ظاهراً از هم جدا بکند، اما نمیتواند فرهنگ ما را نابود کند.
به قول سامی تمیمی، سرآشپز فلسطینی متولد اورشلیم، «دستور غذا چیزی بیش از یک دستورالعمل آشپزی است. اینها داستان و خاطره در دلشان را دارند و گواه شکیبایی کسانیاند که آنها را از نسلی به نسل دیگر منتقل کردهاند.»آموزش نسل بعدی فلسطینیها برای پختن خورش مراسم ممکن است بیاهمیت و حتی بیربط به نظر برسد به ویژه با توجه به قحطی عامدانه و خطر نسلکشی عامدانه و خطر نسلکشی محتملی که ساکنان غزه با آن روبهرو بودند، اما غذا نیز به اندازه مراکز فرهنگی نظیر کتابخانه و مرکز اسناد و تئاتر و مدرسه که البته به آن نیز حمله شده است. جز جدایی ناپذیر هویت و ریشه ما در فلسطین است. حملات اسرائیل اکنون دارد چندین نسل فلسطینی و تمامی دانش و خاطراتشان را نابود میکند.»