اکثر افرادی که در شبکه های اجتماعی فعالیت دارند به دنبال متن و جملات ناب هستند که می توانید از جملات ناب در رمان ها استفاده کنید که پرطرفدار هستند، و یکی از رمان های محبوب، رمان آنا کارنینا می باشد که دارای متن و جملات دلنشین است. از این رو، اگر شما نیز به دنبال جملات کتاب آنا کارنینا هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.
جملات ناب کتاب آنا کارنینا اثر لئون تالیستوی
کتاب آنا کارنینا جزو یکی از کتاب های خاص و پرطرفدار است که دارای متن های ناب و دلنشین است و به عنوان یکی از ده کتاب های برتر تاریخ می باشد که از متن های آن می توانید در قالب کپشن یا استوری استفاده نمایید. در ادامه مطلب، متن های ناب رمان آنا کارنینا را در اختیارتان گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن متن های دلنشینی را انتخاب کنید.

متن ناب رمان آنا کارنینا
چرا ریشهکنکردن گذشته اینقدر مشکل است؟ بله اما من میتوانم سعی کنم که به فکرش نباشم؛ باید این کار را بکنم.»
******
و جایی که عشق تمام شود نفرت شروع میشود.
******
متن کتاب آنا کارنینا با مفاهیم ناب
خانوادههای خوشبخت شبیه همند؛ اما گرفتاریهای یک خانواده بداقبال، خاص خودش است.
******
هیچ وضعی نیست که راه گریزی نداشته باشد
******
متن دلنشین رمان آنا کارنینا
دالی محجوبانه جملهای از کتاب مقدس را برای او نقل کرد: «به آنانی که از شما نفرت دارند، احسان کنید…» «آنان را که از شما نفرت دارند دوست بدارید. اما نمیتوانید کسی را دوست بدارید که از او نفرت دارید.
*******
«هر قلبی اسرار خودش را دارد.»
******

متن های کوتاه رمان آنا کارنینا
ما خلق شدهایم تا زجر بکشیم و همهمان این را میدانیم و سعی میکنیم وسایلی اختراع کنیم تا خودمان را گول بزنیم
******
«من هر چیزی را که از پدرانم از راه عرق جبینریختن به من رسیده باشد را باارزش قلمداد میکنم؛ اشراف یعنی ما نه آنهایی که زیر سایه صاحبان قدرت زندگی میکنند و خودشان را به کوچکترین مبلغی میفروشند.»
******
«و اینطور میشود که آدمها به خودشان شلیک میکنند… برای فرار از حقارت.»
******
متن کوتاه و ناب کتاب آنا کارنینا
قلب تو سرشار از خوبی و خلوص است.» آنا گفت: «هر قلبی اسرار خودش را دارد.»
******
چرا ریشهکنکردن گذشته اینقدر مشکل است؟
******
خانوادههای خوشبخت شبیه همند؛ اما گرفتاریهای یک خانواده بداقبال، خاص خودش است.
******
متن رمان کتاب آنا کارنینا با مفاهیم دلنشین
«در این دنیا نمیشود به چیزی دلخوش بود.»
******
با اینحال میبایست تا زمان فرارسیدن مرگ بهنحوی زندگی کند.
******
هیچ وضعی وجود ندارد که آدمی نتواند خود را به آن عادت دهد
******

متن های مفهومی رمان آنا کارنینا
«ما در ده سعی میکنیم غذا را تا جایی که ممکن است تند بخوریم تا بتوانیم به کارهایمان برسیم و حال در اینجا من و شما داریم سعی میکنیم تا جایی که ممکن است شامخوردنمان طولانی بشود…» «البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه لذت تبدیل کند.»
******
زندگی برای روح، بهخاطر خدا. من چیزی کشف نکردهام. فقط چشمهایم را باز کردهام. آن قدرتی را شناختهام که نهتنها در گذشته به من جان داده است بلکه حالا هم به من زندگی میدهد. من از نادانی نجات پیدا کردهام و حق متعال را شناختهام.
******
خانوادههای خوشبخت شبیه همند؛ اما گرفتاریهای یک خانواده بداقبال، خاص خودش است
******
متن مفهومی کتاب آنا کارنینا
نزدیک بود گریه کند؛ دو دختر خندان گذشتند. با خود گفت: «نمیدانم چطور میتوانند بخندند! به احتمال قوی، از عشق، خبر ندارند که چه چیز وحشتناک و مصیبتباری است…
******
«البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه لذت تبدیل کند.»
******
هیچیک از آنها آزردهخاطر بودن خود را آشکار نمیکردند، اما هر یک، آن دیگری را مقصر میدانست و از هر فرصتی برای اثبات این مدعا بهره میگرفت.
******

متن های طولانی کتاب آنا کارنینا
اما خوشحالم که مرا همانگونه که هستم میبینی. ورای هرچیز، هرگز نمیخواهم مردم فکر کنند که تصمیم دارم چیزی را به آنها اثبات کنم. من نمیخواهم هیچچیزی را اثبات کنم، فقط میخواهم زندگی کنم؛ که هیچ اسیبی به کسی جز خودم نرسانم. این حق را دارم، ندارم؟!
******
تمام دخترهای دنیا به دو دسته تقسیم شده بودند: دستهی اول شامل تمام دخترهای جهان بهجز او، و آنها تمام عواطف معمولی انسانی را داشتند و دخترانی عادی بودند؛ درحالیکه دستهی دوم -فقط خودِ او- هیچ ضعفی نداشتند و از تمام بشریت برتر بودند.
*******
جملات طولانی رمان آنا کارنینا
بعضی اوقات او (آنا) نمیدانست از چیزی که آرزو میکرد، میترسید: چه اینکه آنچه بوده، یا میتوانست باشد را، آرزو میکرد یا از آن میترسید، و مخصوصاً چیزی که آرزویش را میکرد؛ او نمیدانست.
******
اما هرچه بزرگتر شد و خواست با صمیمیت بیشتری برادرش را بشناسد، بیشتر این فکر به ذهنش خطور کرد که قدرت کار کردن برای رفاه عمومی -قدرتی که خودش را خالی از آن میدید- نه مزیّت، بلکه نبودِ چیزی بود: نه اینکه نبودِ نیازهای والا باشد، بلکه نبودِ قدرتِ زندگی بود، چیزی که قلب نامیده میشود – رویایی که یک انسان را وادار میکند تا یکی از بیشمار راه زندگیاش را انتخاب کند که معرّف اوست، فقط و فقط آرزو.
او اضافه کرد «میبخشید»، عینک اپرا را از دستش گرفت و از بالای شانهی برهنهاش به ردیف جعبههای مقابلهم نگاه کرد «متاسفانه دارم مسخرهبازی درمیاورم.»
******

شما همراهان عزیز در صورت تمایل با کلیک بر روی جملات کتاب پنج زبان عشق و جملات کتاب همزاد می توانید متن های نابی را مطالعه نمایید و همچنین، می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده نمایید.