بیشتر افرادی که در شبکه های اجتماعی فعالیت می کنند به دنبال متن و جملات ناب هستند که می توانید از جملات نابی که در رمان های معروف و مشهور نیز وجود دارند استفاده کنند که یکی از این رمان های محبوب، کتاب اعترافات است. از این رو، اگر شما نیز از آن دسته افرادی هستید که تمایل به مطالعه کتاب دارید بهتر است تا پایان مطلب جملات کتاب اعترافات همراه ما باشید.
جملات زیبا کتاب اعترافات ژان ژاک روسو
رمان اعترافات دارای متن های نابی است که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها در قالب کپشن یا استوری استفاده نمایید. در ادامه مطلب جملات ناب کتاب اعترافات را در اختیار شما عزیزان گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن ها، متن های نابی را انتخاب نمایید.

متن دلنشین رمان اعترافات
ارزش ما توسط محیطی که در آن بزرگ شدهایم مشخص میشود و ما یاد میگیریم که براساس معیارهای قرار داده شده توسط اولین فردی که با او مواجه میشویم، درمورد دیگران قضاوت کنیم-که در بیشتر مواقع این فرد مادرمان است.
******
پرسیده بود که آیا خوشحال است؟ زمانی که مانامی گفت خوشحال است، آن مرد هم لبخندی زده و گفته بود: «منم بههمینخاطر خوشحالم.»
******
متن رمان اعترافات با مفاهیم ناب
میگویند انسان فقط تا زمانی میتواند گریه کند که اشکهایش خشک شوند؛ اما انگار برای ما اینطوری نبود. بیهوده امیدوار بودیم که اشکهایمان بالاخره پایانی داشته باشد و با ناراحتی بسیار از این پشیمان بودیم که هیچوقت هر سه نفرمان نتوانستیم اوقاتی را باهم سپری کنیم.
******
فکر میکردم اگر در تاریکی جستجو کنم، شاید حقیقت را بیابم و این حقیقت به من کمک کند روزنهای به روشنایی و آغاز راهی برای رهایی پیدا کنم؛ اما حالا که خواندن خاطرات مادرم را به اتمام رساندم، چیزی شبیه به این ندیدهام-من حتی نمیتوانم راهی را که پیش رویم قرار گرفته است، ببینم.
******

متن کوتاه کتاب اعترافات
پشیمان شدم. بازهم بهسراغم آمدند-پشیمانیهای بیشتر.
******
من فکر میکنم که ما مردم معمولی، ممکن است یک حقیقت اساسی را فراموش کرده باشیم-اینکه واقعاً حق نداریم درمورد کسی دیگر قضاوت کنیم.
******
متن دلنشین رمان اعترافات
اگر همیشه نگران این باشی که دیگران درموردت چی میگن، هیچوقت نمیتونی قویتر بشی. پس به کارت ادامه بده.
******
محکومکردن کسانیکه کار اشتباهی را انجام میدهند، بسیار راحتتر از این است که خودت کار درستی را انجام بدهی؛
******

متن طولانی رمان اعترافات
افراد ضعیف، افرادی ضعیفتری را برای قربانی کردن پیدا میکنند و کسانیکه قربانی میشوند اغلب احساس میکنند تنها دو انتخاب دارند؛ با درد کنار بیایند یا با مرگ به رنج خود پایان دهند؛ اما آنها اشتباه میکنند. دنیایی که در آن زندگی میکنی، بسیار بزرگتر از این است. من میگویم اگر جاییکه در آن زندگی میکنی بسیار دردناک باشد، باید آزاد باشی تا جای دیگری را جستجو کنی. مکانی کمتر دردناک برای پناهگرفتن. جستجوی مکانی امنتر، شرمآور نیست. میخواهم باور داشته باشی که در این دنیای پهناور مکانی برای تو وجود دارد، پناهگاهی امن.
******
این حقیقت که جامعه در سن بیستسالگی اجازهٔ مصرف الکل را میدهد، بدان معنی نیست که به افراد جامعه توصیه کنند الکل بنوشند-یا مست کنند. بااینحال بدون شک محدودیت سن قانونی برای نوشیدن الکل نقشی مهم را در رواج پارهای از تصورات بازی میکند، مثلاً اینکه اگر به سن قانونی رسیدهاید و یکبار الکل ننوشیدهاید، چیزی را از دست دادهاید-حتی اگر میلی به نوشیدن الکل نداشته باشید.
******
متن ناب و طولانی رمان اعترافات
انجامدادن یک کار خوب یا مهم، آسان نیست. محکومکردن کسانیکه کار اشتباهی را انجام میدهند، بسیار راحتتر از این است که خودت کار درستی را انجام بدهی؛ اما حتی پس از آن، شهامت زیادی میخواهد اولین کسی باشی که خودت را نشان بدهی و آن شخص را سرزنش کنی. اگر دیگر کسی به تو ملحق نشد چه؟ اگر کسی نایستد و گناهکار را محکوم کند چه
******
آن شب که حمام کردم، شامپو تمام شده بود. زندگی هم تقریباً شبیه همین است؛ اما وقتی کمی آب را در بطری خالی ریختم و آن را تکان دادم، بطری با حبابهای کوچک پر شد. در همین زمان بود که چیزی را فهمیدم؛ این من بودم. آب، آخرین ذرات باقیماندهٔ خوشبختی را در خود شست و به حبابهایی که از خلأ پر شدهاند، تبدیل کرد. شاید این، چیزی بیش از یک توهم نباشد؛ اما بازهم از پوچی بهتر است.
******

متن مفهومی کتاب اعترافات
بهنظر میرسد که در این لجنزار بسیار میگریم؛ اما نه بهاینخاطر که غمگینم. وقتی صبح از خواب بیدار میشوم و میفهمم که زندهام، اولین کاری که میکنم این است که برای خوشیوشادی میگریهام.
******
حالا درک میکنم که باید یک جلسهٔ محاکمهای وجود داشته باشد. مهم نیست که آن جرم چقدر وحشتناک باشد. نه بهخاطر مجرم بلکه بهخاطر مردم عادی. تا آنها متوجه شوند چه اتفاقی افتاده و از این امر که خودشان بهجای پلیس و قانون وارد عمل شده و مجرم را مجازات کنند، جلوگیری بشود.
******
متن رمان اعترافات با مفاهیم دلنشین
من اعتقاد دارم که ما حس ثبات و جایگاهمان در جهان را با شرکت در جامعه پیدا میکنیم، بهواسطهٔ اینکه به جایی تعلق داشته باشیم و جایگاهها و عنوانهایی را در زندگی بگیریم-مادر، معلم و پزشک. نداشتن عنوان بههرنحوی به این معنی است که درواقع بخشی از اجتماع نیستیم
******
همیشه یک مسئله وجود دارد و آن این است که بزرگسالان همیشه تو را پند و اندرز میدهند؛ اما دنیا را فقط با شرایط خودشان درک میکنند-آنها نمیتوانند بهیاد بیاورند که کودکبودن، چگونه است.
******
مادر دستان مرا در دست داشت؛ دستی که میتوانست شگفتانگیزترین کارها را با پیچگوشتی انجام دهد، همبرگرهای خوشمزه درست کند یا بیرحمانه به صورتم سیلی بزند-و بعد با مهربانی نوازشم کند. تا به آن لحظه هرگز نفهمیده بودم که از طریق دستها، میتوان اینقدر ارتباط برقرار کرد
******
متن دلنشین رمان اعترافات
بسیاری از مردم زندگیشان را تلف میکنند و از این گلایه دارند که هرگز نتوانستهاند بفهمند ندای درونشان به آنها چه میگوید ولی واقعیت این است که بیشتر ما احتمالاً در وجود خود چنین چیزی نداریم. پس آنموقع چه اشکالی دارد درمورد مسئلهای که مقابلتان قرار گرفته، تصمیم بگیرید و آن را از صمیم قلبتان انجام دهید؟
******
مردی است که صد گوسفند دارد. حالا اگر یک گوسفند گم شود، مرد نودونهتای دیگر را در کوهستان رها میکند و بهدنبال آن یک گوسفند میرود؛ اگر پیدایش کند از یافتن آن گوسفند بیشتر از داشتن بقیهٔ گوسفندان که گمراه نشدهاند شاد میشود.
******

شما همراهان عزیز با کلیک بر روی جملات کتاب اثر مرکب و جملات کتاب معجزه شکرگزاری می توانید متن های نابی را مطالعه نمایید.