ماهان شبکه ایرانیان

تاریخ اسلامی

قرنها بر انسان گذشت و از تدوین تاریخ بی بهره بود،چه انسان آن دوران خواندن و نوشتن نمیدانست و تمام سعیش صرف آن میگشت که لوازم ضروری زندگی خود را فراهم سازد بعلاوه وضع ساده بدوی انسان آنروز به تدوین تاریخ احتیاج نداشت،فقط چیزهائی که در زندگی ساده انسان مؤثر میشد در خاطرش باقی میماند،یعنی اگر مردم بدوی آن روزگار گرفتار قحطی و جنگ و یا طوفانی میشدند ش ...

قرنها بر انسان گذشت و از تدوین تاریخ بی بهره بود،چه انسان آن دوران خواندن و نوشتن نمیدانست و تمام سعیش صرف آن میگشت که لوازم ضروری زندگی خود را فراهم سازد بعلاوه وضع ساده بدوی انسان آنروز به تدوین تاریخ احتیاج نداشت،فقط چیزهائی که در زندگی ساده انسان مؤثر میشد در خاطرش باقی میماند،یعنی اگر مردم بدوی آن روزگار گرفتار قحطی و جنگ و یا طوفانی میشدند شرح آن حوادث در نظرشان میماند و برای آیندگان نقل میکردند و چون بشر طبعا از شنیدن اخبار عجیب و غریب لذت میبرد حوادث مزبور بتدریج با افسانه و اغراق آمیخته میگشت و همینکه مدتی از وقوع آن میگذشت،حوادث با شاخ و برگ های زیادی نقل میشد و از آنرو می بینیم که داستانهای باستانی غالبا بصورت اوهام و خرافات در آمده است و در اثر مقتضیات زمان و مکان پاره ای رنگ دینی بخود گرفته بعضی بصورت افسانه های رزمی در آمده و قسمتی هم مانند خیالات شاعرانه ظهور کرده است.نمونه این افسانه های تاریخی یکی ایلیاد یونانی و دیگر روایات شاهنامه ایرانی و مهابهاراته هندی و داستانهای اعراب بائده (ناپدید شده) میباشد که در اصطلاح امروز آن را میتولوژی یا افسانه و افسون میخوانند.مثلا داستانهائی که عربها از عاد و ثمود و طلسم و جدیس و سیل عرم و ملکه بلقیس و مانند آن میگویند یک سلسله حقایق تاریخی است که بمرورزمان افسانه هائی بر آن افزوده اند.

بعد از این اخبار مطالب دیگری مانند جنگ های قدیم عربها و مهاجرت آنان و هم چنین داستان عام الفیل و امثال آن در ضمن تاریخ عرب مذکور است که جنبه حقیقت آن بر افسانه های کهن می چربد و ما قسمتی از آنرا ضمن علوم جاهلیت اعراب یادآور شدیم.بهر حال هنگامی که اسلام ظهور کرد از علم تاریخ جز آن اخبار و افسانه هائی که گفتیم چیزی در میان اعراب نبود جز اینکه نسب های خود را تا حدی میدانستند و از ملت های مجاور آنان تا حدی که مربوط بخودشان بود مختصر اطلاعی داشتند و از پیشوایان دینی یهود و نصاری مطالب کوتاهی از حوادث توراة و تلمود شنیده بودند که البته صورت تاریخی نداشت بلکه اطلاعات کوتاهی بود که از پاره ای حوادث و وقایع حکایت میکرد.

از اینرو باید گفت عربهای جاهلیت از حیث دانستن تاریخ ناتوان ترین مردم دنیا بودند،اما همینکه اسلام آمد مسلمانان بجنگ رفتند و ممالک دیگران را فتح کردند و همینکه از کشورگشائی فارغ شدند به مملکت داری پرداختند و در علم تاریخ مانند سایر علوم اسلامی پیشرفت نمودند و اینکه تاریخ را جزء علوم اسلامی گفتیم نه برای آنست که مسلمانان واضع علم تاریخ شدند بلکه از آن نظر که اسلام تاریخ را برای اعراب (مسلمانان) آورد. پیش گفتیم (ضمن گفتگو از اینکه دانشمندان اسلام بیشتر ایرانی بودند) که عربها بیش از هر علمی بشنیدن اخبار گذشتگان علاقه داشتند و همینکه آن اخبار را می شنیدند با دقت حفظ کرده برای دیگران میگفتند و پیش از هر چیز بسر گذشت دلیران،سخنوران،شاعران و گویندگان علاقه مند بودند.چه که شنیدن اخبار آنان همت بر می انگیزد و روح انسانی را نیرو میبخشد.

اتفاقا هر یک از خلفاء که هشیارتر و سیاس تر بودند بیش از خلفای دیگر بشنیدن اخبار ابراز علاقه میکردند.مثلا معاویة بن ابوسفیان نابغه بنی امیه هر شب بعد از شام تا پاسی از نیمه شب گذشته (دو سوم شب) با داستان سرایان و اشخاص مطلع شب نشینی داشت و از آنان داستان جنگ عربها-ایرانیان و رومیان و غیره را میشنید و از شرح حال پادشاهان و طرز مملکت داری و سیاست آنان خبر میگرفت و از حیله ها و تدبیرهای آنان در اداره امور کشور آگاهی مییافت،آنگاه یک سوم شب را در بستر میگذراند و همینکه صبح نزدیک میشد عده ای از کتابخوانها که در موقع خواب او مشغول مطالعه کتب تاریخی بودند کنار بستر معاویه میآمدند و خلاصه آنچه را که راجع بجنگها و سیاستمداریها و غیره در کتاب خوانده بودند برای معاویه باز میگفتند.تصور میرود که کتب مزبور بزبان یونانی و لاتینی بوده و اخبار مربوط بتاریخ قهرمانان یونان و روم مانند اسکندر،ژولی سزار،هانیبال و غیره در آن کتب دیده میشده و کتابخوانها (غلامان) آنرا بعربی برای معاویه ترجمه میکرده اند و جز این هم نمیتواند بود،چه که اعراب پس از معاویه بتالیف کتاب دست زدند.

شکی نیست که شنیدن و خواندن اخبار و سرگذشت بزرگان همت اشخاص را بر می انگیزد و آنرا بکارهای مهم وادار میکند و از همین جهت سرکردگان و سیاستمداران بزرگ دنیا (چه عرب و چه غیر عرب) اخبار و سرگذشت پیشینیان را با اشتیاق تمام گوش میکردند و اگر بمشکلی دچار می شدند با شنیدن و خواندن سرگذشت گذشتگان راه چاره را پیدا کرده رفع محظور میساختند.

میگویند منصور عباسی چندی در قتل ابومسلم خراسانی مردد بود،از طرفی او را رقیب بزرگ خود میدید و از وی بیم داشت و از طرف دیگر نمیخواست مساعدت های فوق العاده ابو مسلم را در تاسیس دولت با قتل آن راد مرد پاداش دهد و بقدری در این اندیشه فرومانده بود که غالب شبها تا صبح بیدار میماند تا آنکه روزی از آن شب زنده داری ها خسته و ناتوان سر برآورد و اسحق بن مسلم عقیلی را خواسته گفت داستان آن پادشاه و قصه حیره را برای من بازگو کن.

اسحق گفت:

«شاپور پادشاه وزیر خود را بخراسان فرستاد تا مردم آنجا را باطاعت او (شاپور) دعوت کند،وزیر بخراسان رفت و با مردم خراسان بقدری خوشرفتاری کرد که اهالی او را (وزیر را) بیش از شاپور خواستار شدند،سپس با اعیان و بزرگان خراسان نزد شاپور بازگشت.شاپور که از ماجرا خبردار بود بطور ناگهان سر وزیر را بریده پیش پای بزرگان خراسان افکند و آنان از بیم جان مطیع شاپور گشتند.»منصور تا این داستان را شنید قدری بفکر فرو رفت و وضع خود و شاپور را با وزیر و ابومسلم یکسان دیده سر برآورد و این شعر را خواند:

لذی الحلم قبل الیوم ان تقرع العصا.

و ما علم الانسان الا لیعلمها.

و با خواندن آن شعر فایده شنیدن تجربیات گذشتگان را متذکر شد و سپس به قتل ابومسلم تصمیم گرفت و در مدت کوتاهی فکر خود را عملی ساخت.

بدر الدین لؤلؤ فرمانروای موصل تمام شب های ماه رمضان را بشنیدن داستانهای تاریخی میگذرانید و همینقسم سایر فرمانروایان و پادشاهان اسلام علاقه بسیاری بتاریخ پیدا کردند بقسمیکه در همان اوایل اسلام این مثل میان مسلمانان شایع بود:

«پادشاهان علم تاریخ میخواهند،جنگجویان داستانهای رزمی میپسندند و بازرگانان کتاب و حساب دوست دارند.»

همینکه خلفاء ناتوان شدند و قدرت بدست وزیران افتاد خلفاء را از مطالعه کتب تاریخی و سرگذشت پیشینیان منع کردند که مبادا از خواندن آن مطالب چیزی بفهمند و فهم آنان بضرر وزیران تمام شود.

میگویند مکتفی از وزیرش کتابهائی خواست تا خود را بدان مشغول دارد وزیر هم بملازمان خود گفت کتابهای لازم را تهیه کرده بنظر او برسانند و سپس بخلیفه بدهند.اتفاقا کتابهائی از تاریخ و شرح حال وزیران و طریقه جمع آوری مالیات و مانند آن برای خلیفه انتخاب شد و تا چشم وزیر بآن کتابهای افتاد فریادش برخاست که «واقعا شما دشمن من هستید»من گفتم کتابهایی باو بدهید تا از من و دیگران دست بردارد و با آن سرگرم شود.شما بر عکس کتابهائی آورده اید که طریقه جمع آوری اموال و آزار وزیران را باو میآموزد و کشور را از این خراب تر ساخته کار او را بسامان میرساند.فوری این کتابها را بردارید و چیزی باو بدهید که سرگرم باشد،آنها هم مطابق دستور وزیر عمل کردند.

منابع تاریخی اسلامی

منابع تاریخ اسلام متعدد است که بر حسب مقتضیات زمان و پیش آمدها تهیه شده است مثلا:

موقعیکه مسلمانان بجمع آوری قرآن و تفسیر و جمع آوری احادیث پرداختند محتاج بآن شدند که از محل (نزول) قرآن (مکه و مدینه) و صدور احادیث و اوضاع و احوال آنروز نیز اطلاعاتی بدست آورند،لذا بتدوین شرح حالات حضرت رسول اکرم (ص) پرداختند.چه که با جمع آوری آن مطالب تمام احتیاجات آنان بر طرف میشد.نخستین کسیکه سیره نبوی را جمع نمود بقول مشهور محمد بن اسحق متوفی بسال 151 هجری میباشد و کتاب مزبور برای منصور خلیفه عباسی تالیف شد ولی بطوریکه مادر کشف الظنون دیدیم محمد بن مسلم زهری متوفی بسال 124 نخستین کسی است که در باب غزوه های نبوی کتابی تالیف کرده است و این مؤلف تقریبا بیست و پنجسال قبل از ابن اسحق مرده است.اما از شرح حال آنانکه در وفیات الاعیان درج شده چنین بر میآید که این دو مؤلف همزمان بوده اند و بقول دیگر عروة بن زبیر متوفی بسال 93 هجری و یا وهب بن منبه متوفی بسال 114 هجری نخستین کتاب سیره نبوی و شرح غزوات را تالیف کرده اند و در هر حال هیچیک از آن کتابها فعلا موجود نمیباشد و قدیمترین کتابی راجع بآن موضوعات که اکنون در دست مانده سیره عبدالملک بن هشام متوفی بسال 213 است و بسیره ابن هشام مشهور شده است و ابن هشام هم کتاب خود را از ابن اسحق نقل کرده و در هر حال سیره ابن هشام چندین بار بطبع رسیده است.

چون مسلمانان بوضع مالیات (بر ممالک مسخر شده) مبادرت نمودند در طریقه تسخیر آن ممالک اختلاف پیدا کردند که آیا آن مملکت را بزور یا با مذاکره و یا با عهد و پیمان و یا بعنوان تحت الحمایه فتح کرده اند. (چه که مالیات هر یک از آن چند طریقه در شریعت اسلام متفاوت است) و از آنرو خواه ناخواه برای فتح هر کشوری کتابی تالیف کردند تا در آینده وضع مالیات گزاری بر آن مملکت معین باشد و بدان جهت کتاب فتوحات شام تالیف واقدی متوفی بسال 207 هجری و کتاب فتوحات مصر و مغرب تالیف ابن عبدالحکم متوفی بسال 257 هجری و کتاب فتوحات بیت المقدس و غیره پدید آمد آنگاه از مجموع آن کتابها کتابی بنام فتوح البلدان یا فتح الامصار بلاذری متوفی بسال 279 پیدا شد که از معتبرترین و جامع ترین و قدیمترین کتب مربوط بآن موضوع میباشد و فقط تاریخ واقدی بر آن مقدم است ولی این نکته را باید در نظر داشت که کتاب واقدی بیشتر بافسانه شبیه است و مبالغات زیادی دارد.

طبقات و غزوه ها

پیش گفتیم که مسلمانان برای فهم قرآن و حدیث و نحو و ادب و تحقیق در آن مسائل محتاج بدست آوردن سند و مدرک بودند تا میان روایات صحیح و سقیم و ضعیف و معتبر فرق بگذارند و این موضوع محتاج باطلاع از حالات راویان و ناقلان اخبار بود و خواه ناخواه یکی از شرایط اجتهاد در فقه این شد که مجتهد از حال راویان با خبر باشد و اوضاع و احوال زمان آنها را بداند تا بتواند اخبار راست و دروغ را از هم تشخیص بدهد،در نتیجه این پیش آمد دانشمندان مجبور شدند راویان را بطبقات مختلف ادیبان،فقیهان،نحودانها،علمای علوم طبیعی و غیره تقسیم بندی کنند و لذا طبقات شعراء،ادباء،فقهاء،پهلوانان،حدیث گویان،نحودان ها،لغت دانها،مفسران،متکلمان،قرآن خوانها،حفاظ،پزشکان،نسب شناسان حتی ندیمان و مغنیان پدید آمد و درباره هر یک از این طبقات کتابهای متعددی تالیف شد و از آنرو کتب مربوط بشرح حال اشخاص در میان مسلمانان بیش از هر ملت دیگر پیدا شد.

قدیمترین کتاب طبقات که فعلا در دست است کتاب صحابه تالیف محمد بن سعید معروف بواقدی متوفی بسال 230 هجری است که بیش از پانزده مجلد میشود و شرح حال صحابه و تابعین خلفاء تا زمان مؤلف در آن درج است.این کتاب در کتابخانه های مهم دنیا متفرق بود،و از آنجمله جلد دوم آن در کتابخانه خدیوی مصر دیده میشد و اکنون که ما این کتاب خود را مینویسیم عده ای از خاورشناسان آلمان شروع بجمع آوری و چاپ تمام مجلدات آن کتاب (واقدی) کرده اند و جلد اول آن از چاپ درآمده است.

سپس کتاب طبقات الشعراء تالیف ابن قتیبه متوفی بسال 276 هجری است که در سال 1904 میلادی با توجه پرفسور دیکویه خاورشناس نامی هلند در لیدن چاپ شده است،پس از این دو کتاب تالیفات بسیاری در طبقات رجال پدید آمد و از مجموعه آن کتابها کتابهای مبسوط تازه وفیات الاعیان،وافی فی الوفیات-فوات الوفیات و غیره پیدا شد که تفصیل آن خواهد آمد.علاوه بر کتب مربوط بطبقات،کتابهای دیگری راجع بتاریخ شهرها نیز تالیف شد مثل تاریخ دمشق تالیف ابن عساکر در هشتاد جلد و تاریخ بغداد تالیف خطیب بغدادی و غیره که در ضمن آن کتب نیز شرح حال رجال مربوط ذکر شده است و هم چنین طالبان علم و ادب برای جمع آوری اشعار و لغات عرب بصحرای عربستان مسافرت میکردند و از زبان صحرانشینان مطالبی میشنیدند و چنانکه گفتیم مجموع آن معلومات را بنام کتابهای ادبی تالیف مینمودند و البته مطالب مهم تاریخی از آن تالیف بدست می آمد چنانکه ابن یونس میگوید:«اگر شعر فرزدق نبود نصف اخبار و اطلاعات از بین میرفت.»

پس از اینکه امویان دست به بیداد زدند مردم بیاد خلفاء راشدین و نیکوکاری آنها افتادند و این خود بدیهی است که در بحبوبه ظلم بیشتر از عدل و داد یاد میشود از آنرو در آن دوره کتابهائی در حالات خلفاء راشدین و یا بطور کلی در حالات خلفاء تالیف شد و قدیمترین آن تاریخ دینوری متوفی بسال 281 میباشد.همین قسم کتابهائی مخصوص حالات وزیران-رؤسای شهربانی-مردمان باهوش-عاشقان-بخیلان و غیره تالیف شد.

تاریخ عمومی

تا نیمه قرن سوم هجری کتب تاریخی مسلمانان و طبقات و تاریخ جنگها و فتح ها محدود بود،از آن زمان ببعد بتدوین تاریخ عمومی ممالک و ملل قدیم و جدید مشغول شدند و قدیم ترین تاریخ عمومی اسلامی تاریخ ابن واضح معروف بیعقوبی در دو مجلد است که یک مجلد آن مربوط بتاریخ یهود و هند و یونان و روم و ایران و غیره و جلد دیگر راجع بتاریخ اسلام از آغاز تا زمان معتمد عباسی است که در سال 256 بخلافت رسید.پس از یعقوبی تاریخ ابن جریر طبری مفسر مشهور متوفی بسال 310 میباشد.تاریخ طبری تاریخ بزرگی است که بترتیب سال تنظیم شده و تا سال 302 میآید، فرغانی تکمله ای بر آن نگاشته که تا سال 312 میباشد و هر دو کتاب بچاپ رسیده است.

سپس تاریخ مسعودی متوفی بسال 346 هجری موسوم بمروج الذهب است که علاوه بر تاریخ،وضع شهرها و دریاها و حیوانات و غیره بترتیب در آن نگاشته شده و برای هر دولت و ملتی ابوابی جداگانه تدوین گشته است.مسعودی کتابی دیگر بنام اخبار الزمان داشته که در دست نیست و از قراریکه در مروج الذهب اشاره کرده کتاب مزبور نیز مفصل بوده است و بعد کتاب تاریخ سنی ملوک الارض تالیف حمزه اصفهانی است که در سال 350 هجری تالیف آنرا باتمام رسانیده است.

تا قرن هفتم هجری تاریخ عمومی و خصوصی مسلمانان کم و بیش در همین زمینه ها بوده است،در آن هنگام دولتهای عربی اسلامی (عباسیان عراق،فاطمیان مصر،امویان اندلس) منقرض شدند و حکومت های ترک و کرد و بربر پدید آمدند و مردم در صدد تالیف تاریخ گذشته شدند.لذا مختصر آن را مفصل ساختند و پراکنده ها را گرد آورده مرتب نمودند و چیزهائی بر آن افزودند و تاریخ های مبسوطی نگاشتند که جامع ترین و دقیق ترین و کامل ترین آن تاریخ کامل ابن اثیر متوفی بسال 630 هجری است،ابن اثیر تمام تاریخ طبری را بطور اختصار با حذف اسناد ذکر نموده و آنچه در زمان طبری در اندلس روی داده و طبری ننوشته در کتاب کامل آورده و آنچه بعد از طبری واقع شده نیز در کامل ابن اثیر موجود است،ابن اثیر هم مثل طبری کتاب خود را از روی تاریخ سال مرتب کرده است.کتاب مزبور دوازده جلد بزرگ و بطبع رسیده است.پس از ابن اثیر ابو الفداء فرمانروای حماة متوفی بسال 732 تاریخ دیگری نوشته که عبارت از مختصر کامل است و اضافاتی از شرح حال ادباء و علماء و اخبار جاهلیت دارد و بترتیب سال مرتب شده در سه جلد بطبع رسیده است.دیگر تاریخ عمرو بن وردی متوفی بسال 749 هجری است که تاریخ ابوالفداء را مختصر کرده است.

بعد از آنان ابن خلدون نابغه در موقعی پدید آمد که عرب و دولت عرب بکلی از بین رفته و تاریخ آنان عبرت اهل تاریخ شده بود.ابن خلدون که دانشمند با فکر و منطقی بود در آنموقع تاریخ مشهور خود را تالیف کرد و بجای اینکه آنرا از روی سال مرتب سازد بترتیب دولتها مرتب نمود و مطالب بسیاری که تا آنموقع تالیف نشده بود از تاریخ اندلس و مغرب در کتاب خود آورد.مزیت عمده تاریخ ابن خلدون از مقدمه ای است که بر اساس فلسفه تاریخ نوشته شده و پیش از وی نه یونانی ها و نه رومی ها هیچکدام چنان کتابی در فلسفه تاریخ ننگاشته بودند بقسمی که فعلا شهرت آنان محتاج بتوصیف ما نمیباشد.

پاره ای از تاریخ نویسان روش دیگری در تاریخ نویسی پیش گرفتند باین معنی که راجع بشهرها تاریخ نوشتند و در ضمن شرح و توصیف آن شهرها احوالات مردمان مهم آن بلاد را نیز نگاشتند.مفصل ترین این نوع کتابها کتاب تاریخ بغداد تالیف خطیب بغدادی متوفی بسال 463 هجری میباشد و دیگر تاریخ دمشق تالیف ابن عساکر در هشتاد جلد متوفی بسال 571 هجری میباشد.این هر دو کتاب بچاپ رسیده ولی تاریخ دمشق بیش از تاریخ بغداد یافت میشود.همین قسم کتاب خطط کندی-خطط قضاعی و خطط مقریزی درباره تاریخ مصر و اخبار مصر القاهره تالیف ابوالمحاسن و سیوطی از آن نوع کتابهائی است که شرح حال رجال را ضمن شرح شهرها در آن گنجانیده اند و کتاب خطط مقریزی از همه آن کتابها مشهورتر میباشد.

شرح حال رجال و قاموس اعلام

در قرن اول هجری شرح حال رجال را چنانکه گفتیم از روی طبقات و بمناسبت حرفه و دانش آنان مینوشتند و همینکه معارف اسلامی پیشرفت کرده توسعه یافت،مؤلفین بطبقه بندی تالیفات پرداختند و پاره ای تاریخ نویسان زبردست ظهور کرده از کتب طبقات و غیره بترتیب حرف هجاء شرح حال رجال را استخراج و تالیف نمودند.

مشهورترین آن کتابها (وفیات الاعیان) ابن خلکان متوفی بسال 681 میباشد.دیگر فوات الوفیات تالیف صلاح الدین کتبی متوفی بسال 764 که در واقع مستدرک ابن خلکان است و هر دوی این کتاب بچاپ رسیده است.پس از آن کتاب الوافی فی الوفیات تالیف صلاح الدین صفدی متوفی بسال 764 هجری میباشد،این کتاب که در چندین مجلد تالیف شده تاکنون بچاپ نرسیده و تمام مجلدات آن در یکجا دیده نشده بلکه در کتابخانه های اروپا پراکنده است.همینقسم کتاب مرآة الزمان تالیف سبط بن جوزی متوفی بسال 654 در چهل مجلد پراکنده است و طبع هم نشده است.راجع برجال اندلس کتابهای بسیاری نوشته اند که مشهورترین آن کتاب (الصله) تالیف ابن بشکوال متوفی بسال 578 هجری و کتاب (المعجم) تالیف ابن آبار و غیره است.

پاره ای از این تالیفات که بترتیب حروف هجاء جمع آوری شده (معجم ها) مخصوص به یک گروه و یا طبقه میباشد مانند اسد الغابه در اخبار صحابه تالیف ابن اثیر مؤلف تاریخ کامل در پنج جلد بچاپ رسیده است و دیگر تراجم الحکماء ابن قفطی که بچاپ نرسیده است.

اما بسیاری از مطالب تاریخی و شرح حال رجال در کتابهای ادبی درج شده مانند اغانی عقد الفرید-کشکول-مستظرف-بیان و التبیین و غیره که ضمن مطالب ادبی شرح حال و تاریخ هم در آن دیده میشود.گاه در کتابهای مربوط بعلوم طبیعی مطالب تاریخی یافت میشود مانند حیوة الحیوان دمیری که دارای مطالب مهم تاریخی میباشد بقسمیکه در سایر کتب تاریخی چنان مطالبی یافت نمیشود.

یکی از مزایای علم تاریخ عرب آنکه در تواریخ آنها شرح حال رجال،آن هم به ترتیب قاموس (فرهنگ) نگاشته شده و پیش از عربها کسی مانند آنها فرهنگ تاریخی تالیف نکرده و این ترتیب را سایرین از عربها اقتباس نمودند و عده ای از این قاموس ها (فرهنگ های منظم) واقعا گنجینه ای از علوم تاریخ و جغرافیا و ادبیات و سایر علوم محسوب میگردد.مثلا در وفیات الاعیان بیش از 820 شرح حال بترتیب حروف هجاء ذکر شده است.بعلاوه در طی صحبت از شرح حال عده ای از رجال شرح حال اشخاص جدیدی نوشته شده است.دیگر از مزیت های این کتاب آنکه نام اشخاص،تاریخ ولادت و وفات آنها و همچنین نام بلاد را بترتیب حروف هجاء ذکر کرده و دارای پاره ای فواید علمی و ادبی است که در سایر کتابهای مانند آن موجود نیست،همین قسم در فوات الوفیات بیش از 450 شرح حال ذکر شده که ابن خلکان هیچ یک از آنانرا شرح نداده است.کتاب الوافی فی الوفیات-اسد الغابه فی اخبار الصحابه-کتاب تراجم-الحکما از همان قاموسهای فرهنگی بسیار سودمند بشمار می آید،علاوه بر قاموسهای مزبور کتابهای دیگری در شرح حال رجال تدوین شده که بترتیب الفبا نمیباشد مانند طبقات الاطباء-طبقات الفقهاء-طبقات الشعراء و غیره که نیکوترین آن کتاب طبقات الاطباء ابن ابی صبیعه متوفی بسال 668 هجری است چه در کتاب مزبور تاریخ علم طب و شرح حال اطباء و علم علماء و فلسفه و فلاسفه یونان و ایران و هند و کلده و عرب و مسلمان بترتیب شهرها و قرنها ذکر شده است.

بعلاوه تالیفات آن دانشمندان و اوضاع اجتماعی زمان آنان و آداب و رسوم آن ایام تماما در این کتاب درج است.کتاب مزبور بطبع رسیده و در دسترس عموم میباشد.

شماره کتب تاریخی مسلمانان

مسلمانان بیش از هر ملت دیگر (باستثنای ملل عصر جدید) در تاریخ پیشرفت کرده و کتاب نوشتند بقسمیکه در کشف الظنون نام 1300 کتاب تاریخی ذکر شده است و این عدد بجز کتابهائی است که در شرح آن تواریخ نوشته شده است و یا کتابهائی که در تلخیص آن تواریخ تالیف شده و یا کتبی که در تاریخ تدوین شده بوده و از دست رفته که نام هیچ یک از آنها در کشف الظنون نیست و با رعایت این مراتب مسلم میگردد که کتابهای تاریخی مسلمانان بسیار بوده و قسمتی از آن مفقود گشته است.مثلا مسعودی در مقدمه کتاب مروج الذهب خود نام کتب تاریخی را برده که در زمان او موجود بوده و از آن کتابها ذکر شده است.با اینوصف اگر تمام کتابهای تاریخی عرب در دست بود از چندین هزار بیش میشد و قاعدتا پاره ای از آن کتب در هشتاد و پنجاه و چهل و یا لااقل پنج و ده جلد و یا بیش و کم بوده است.

پاره ای از این کتابهای تاریخی با بهترین طرزی بترتیب سنوات (مثل تاریخ طبری-ابن اثیر و ابوالفداء و غیره) و پاره ای بترتیب اسامی ملت ها و دولت ها (مثل تاریخ مسعودی-ابن خلدون-فخری) و پاره ای بترتیب اسامی شهرها و پادشاهان تدوین شده است و غالب آنان با انشای عالی تالیف گشته و علاوه بر مطالب تاریخی دارای نکات مهم سودمند میباشد و بیشتر مطالب آن کتب با حقیقت وفق میدهد.چه مورخین عرب بذکر سند و تحقیق در صحت اسناد تاریخی عادت داشتند.فقط در قرن اول هجری از روی طمع کاری و یا هوسهای سیاسی و غیره،دسته ای از تاریخ نویسان از سادگی عربها سوء استفاده کرده مطالب نادرستی در جزء تاریخ حقیقی قالب زده اند.

عیوب مورخین اسلام چه بوده است؟

با این حال ناچار باید برای کشف حقیقت پاره ای از عیوب مورخین اسلام را نیز یادآور شویم و آن اینکه آنان بذکر سند اکتفا کرده مطالب تاریخی را بدون قیاس و منطق و بررسی علمی ذکر نموده اند و از یک یا چند راوی شرح حال و جریان وقایع را همانطور که گفته درج کرده اند.در صورتیکه بنابر آنچه ذکر شد در قرن اول اسلام نظر بپاره ای جهات بعضی احادیث و اخبار نامربوط در آن زمینه ها جعل شده است.

دیگر از انتقادات و ایرادات وارد بر مورخین اسلام آنکه بذکر اخبار مربوط بجنگ و فتح و عزل و نصب و ولادت اکتفاء نموده و از شرح تاریخ علوم و ادبیات و اوضاع اجتماعی و پیشرفت تمدن و موجبات آن و نتایج آن و مقایسه اوضاع سیاسی خودداری نموده اند مگر در بعضی موارد که ضمن گفتگو از سایر مطالب (نه مستقلا) بآن مسائل نیز اشاره ای نموده اند و کمتر دیده شده که یک مورخ مسلمان نظر خود را درباره یک حادثه ای اظهار کند و یا ملاحظاتی راجع به یک موضوع تاریخی ذکر نماید و یا از خلیفه و امیری انتقاد نماید،اگر چه حتم داشته باشد که انتقاد او نه فقط خلیفه وقت را بخشم نمی آورد بلکه خلیفه را خشنود میسازد،مثلا پس از امویان،عباسیان بخلافت رسیدند و ریشه بنی امیه را درآوردند اما بجز پاره موارد استثنائی (و آنهم در ضمن سایر مطالب) دیده نشده است که مورخین دوره عباسی از خلفای اموی بد بنویسند و شاید این سکوت تاریخ نویسان مسلمانان مربوط بمسائل شرعی و دینی است که نخواسته اند از هم کیشان خویش انتقاد کنند.در نتیجه همینکه میان دو خلیفه یا امیر مسلمان جنگ و کشمکش روی میداده است تاریخ نویسان مسلمان بپاس احترام مذهب به هیچکدام بد نمیگفته اند و جریان قضایا را بسادگی نوشته اظهار نظر را بخواننده واگذار میکردند و همین رویه بیطرفانه و عدم نظر باعث شد که ما برای کشف حقایق از تواریخ اسلامی دچار رنج بسیار شده ایم.

و شاید علت دیگر سکوت مورخین از انتقاد آن بوده که از امیران و بزرگان استفاده کنند و بآنان نزدیک شوند،زیرا در غالب موارد خلفاء و سلاطین و امراء از دانشمندان میخواستند بنام آنها کتاب تالیف کنند و آنان هم برای گرفتن جایزه از انتقاد چشم پوشیده مطالبی بر خلاف حقیقت مینوشتند.از برجسته ترین نمونه این جریان یکی موضوع تاریخ نویسی ابو اسحق صابی نویسنده مشهور است که بخواهش عضد الدوله دیلمی تاریخی بنام (تاجی) راجع بآل بویه نگاشت و بطوریکه ابن خلکان میگوید یکی از دوستان صابی در موقع تالیف کتاب بروی وارد شده پرسید چه مینویسی؟صابی گفت:

«یک مشت دروغ و چرند و پرند بهم میبافم ».

گاه هم نویسنده بواسطه دشمنی با شخصی شرح حال او را بر خلاف واقع مینگاشت چنانکه فتح بن خاقان در نگاشتن شرح حال ابن باجه فیلسوف اندلسی همان رویه را گرفته است.

در هر حال مورخین اسلام بندرت چیز بدی از امیران و وزیران و سلاطین و خلفاء در تواریخ خود نگاشته اند باستثنای ابن خلدون و فخری مؤلف آداب السلطانیه که تا حدی حق انتقاد را اداء نموده اند.اما فخری چون شیعی مذهب بوده از خلفای عباسی بدگوئی کرده است.مثلا مورخ مزبور داستانی از هرون و ابو نواس ذکر میکند آنگاه یکی از اشعار ابو نواس را برای نمونه میگوید.

ترجمه شعر ابو نواس:

«ای خلیفه تو مرا ترساندی،سپس از ترس خدا مرا از ترس رها ساختی ».

فخری پس از ذکر این شعر میگوید واقعا ابونواس بی جا گفته که هرون ابدا از خدا ترس نداشت و اگر داشت به آل علی (ع) فرزندان دختر پیغمبر (ص) آن ستمها را روا نمیداشت... اینگونه آشکارگوئی و انتقاد در تاریخهای اسلامی یافت نمیشود مگر در موارد مخصوص که سنی ها از شیعه ها و شیعه ها از سنی ها انتقادهای تندی میکنند ولی ابن خلدون از هر دولت و یا فرمانروائی که انتقاد کرده با ادله منطقی و مقیاس فلسفی آن را تطبیق نموده است.

دیگر از عیوب تواریخ اسلامی آنکه در ذکر مطالب رعایت عفت قلم را نکرده اند و کلمات زشت و رکیک و یا حوادث و اتفاقات شرم آور را عینا نوشته و آنرا یکنوع شیرین کاری و خوشمزگی (احماض) خوانده اند و از آن جمله اشعار بی معنی هرزه ای است که در تواریخ اسلامی عینا نقل شده است و شاید هم که در زمان آنان ذکر آن قبیل مطالب بر خلاف ادب نبوده و مقتضیات زمان ذکر آنرا ایجاب میکرده است.اما باید انصاف داد که بعضی از آنان (تاریخ نویسان) مانند ابن خلکان از این عیب منزه هستند،مثلا مورخ مزبور شرح حال حسین محمد متخلص به بارع یکی از شعرای مشهور را مینویسد، سپس در ضمن حالات آن شاعر مینویسد که شخصی قصیده ای برای بارع گفته و بارع هم قصیده ای در پاسخ او سروده است و بیت اول آن قصیده را نیز ذکر نموده آنگاه میگوید اگر در آن قصیده فحش و کلمات رکیک نبود همه آنرا مینوشتیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان