به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، یکی از آثار گستردگی ارتباطات در عصر فعلی آن است که مفاهیم تازهای به مفاهیم اسلامی اضافه میشود. این مفاهیم هم در زمینه ایدئولوژیک و هم در بُعد عملی مطرح میشوند. اثر افزودن مفاهیم غیر اسلامی به معارف اسلامی آن است که به آنچه که اسلامی نیست رنگ اسلام میدهد. نمونه عینی چنین نگرشی در آداب متداول اداری است که رفتارهایی رواج یافته که رنگ دین و مذهب به خود گرفتهاند. آنچه که مهم است تمییز اندیشههای غیر اسلامی و شبهاسلامی از اندیشههای اسلامی در فکر و عمل است و ضرورت دارد که آنچه که اسلامی نیست مورد تبیین واقع شود؛ تا از پیامدهای سویی که معارف اسلامی را در نگاهی غیر واقعی نشان میدهد اجتناب شود و بسترها برای سوءتفاهمها نسبت به معارف اسلامی فراهم نشود.
در تحلیل علمی از چنین موضوعی با عنوان «التقاط» یاد میشود. در نگاه شهید مطهری، «التقاط» یکی از علل انحطاط مسلمانان است و نمادهای التقاط شامل «علمگرایی افراطی»، «بینشهای مادی نسبت به جامعه و تاریخ و معارف قرآن»، «اجتهاد آزاد در مقابل اجتهاد فقاهتی»، «انتقال رهبری از روحانیت به روشنفکران» و «کمارزش شدن علم در جوامع اسلامی» است.
یکی از موارد حائز اهمیت درباره التقاط، نفوذ و اثرگذاری آن در عرصه سبک زندگی اسلامی است و خطر آن را باید در سبک زندگی جدی گرفت؛ چرا که سبک زندگی بهنحوی دچار تحول شده که یا یک مفهوم غیر اسلامی به معارف اسلامی افزوده میشود و شکل دینی مییابد بیآنکه ریشه و مبنایی دقیق در اسلام داشته باشد یا اینکه آن مفهوم با مفاهیم اسلامی ترکیب میشود بهطوری که شناسایی آنها از یکدیگر امری مشکل به نظر میآید. افراد بسیاری در دام التقاط میافتند. حال سؤال آن است که برای پالایش سبک زندگی از مفاهیم التقاطی چه اقداماتی لازم است که انجام شود؟
در این راستا، به سراغ حامد پوررستمی، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران و نویسنده کتابهای «سبک زندگی در آموزههای نهج البلاغه» و «مبانی فهم و تفسیر قرآن؛ با تکیه بر آموزههای نهجالبلاغه» رفتیم و در این خصوص به گفتوگو پرداختیم. مشروح گفتوگوی ایکنا با وی را در ادامه بخوانید:معنای لغوی و اصطلاحی و پیشینه التقاطپوررستمی در ابتدا به تبیین معنای لغوی و اصطلاحی التقاط پرداخت و گفت: معنای لغوی التقاط برچیدن و گرفتن چیزی از زمین است و در اصطلاح به مجموعه نظریاتی گفته میشود که شخص برای خودش ایجاد میکند که آن نظریات بر گرفته از نظریاتی غیر از نظریات اسلامی است. به بیان دیگر، آمیختهای از نظریات حق و باطل است و روشی انتخاب میشود که هم مبانی خدامحوری و هم مبانی انسانمحوری [اومانیسم] باشد. مکتبی شکل بگیرد که دربرگیرنده مبانی یکتاگرایی و مبانی چندخدایی و پلورالیزم باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره ریشه التقاط تشریح کرد: ریشه اولیه التقاط به فلسفه بر میگردد و التقاط شامل آن دسته از نظریات فلسفی بود که علاوه بر مبانی اسلامی از مبانی غیر اسلامی هم بهره میبرد و با هم ترکیب میشد و در مرتبه بعد به نقشه راه معرفتی که شامل اندیشههای اسلامی و کمونیستی بود توسعه پیدا کرد. در این زمینه چنین گفته میشد که ترکیب آموختههای کمونیستی و اسلامی هیچ اشکالی ندارد و چنین ترکیبی میتواند ما را به راه بهتری برساند. در طرف دیگر، مبانی لیبرالی با مبانی اسلامی نیز آمیخته شد و چنین بیان میشد که این دو با هم تضاد ندارند و در زمانی به بحثهای اسلامی نیاز بود و در حال حاضر اشکال ندارد که با پیشرفت علم از مبانی لیبرالیسم برای دستیابی به اهدافمان استفاده کنیم.
وی ادامه داد: همه این موارد نوعی التقاط است به این صورت که اگر به باور ما اسلام یک دین کامل باشد و آن را برنامه جامع سعادت تلقی کنیم چنین برنامهای نیازی به غیر خودش ندارد هر چند که از تجربیات میتوان استفاده کرد ولی به اندیشهها و مبانی غیر اسلامی نیازی نداریم که بخواهیم برای رسیدن به اهدافمان به آنها تمسک بجوئیم.
ارتباط التقاط با سبک زندگیمؤلف کتاب «سبک زندگی در آموزههای نهج البلاغه» در ادامه به تبیین ارتباط التقاط با سبک زندگی پرداخت و گفت: سازمان بهداشت جهانی در تعریف سبک زندگی آورده است: مجموعه عادات و الگوهای رفتاری که شخص در مجموعهای آنها را در مواجهه با صحنههای زندگی دارا است. الگوهای رفتاری و عاداتی که در غذا، بهداشت، آداب رسوم، خواب، بازی، سرگرمی و حتی طرز فکر و احساسات در مقوله سبک زندگی جای میگیرد.
پوررستمی با تأکید بر اینکه التقاط مباحث نظری است تصریح کرد: دوگانگی رفتاری که در جامعه دیده میشود غالبا ناشی از خطاهای فکری است؛ به این معنا که اگر نقشه معرفتی بدی ترسیم شود به تبع آن، رفتارها و هنجارهای نامناسب هم در جامعه دیده میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران سه مبنا برای سبک زندگی بر شمرد و گفت: «یکتایی» نخستین مبنا است به این معنا که نوع نگاه انسان به مبدأ آفرینش در زندگی تأثیرگذار است. «بازگشت» مبنای دیگری است و انسان باید باور داشته باشد که نمیپوسد و از پوست به در میآید و بر میگردد و نهایتا «حلقههای وصل آسمانی» سومین مبنا است با این توضیح که انسان یک مبدأ و مقطعی دارد و کسانی باید باشد که ما را از این مبدأ به آن مقطع برسانند و نام آن را حلقههای وصل آسمانی میگذاریم که شامل نبوت و امامت است.
خطا در مدیریت نفس و مدیریت جامعه؛ موجب انحراف در سبک زندگیمؤلف کتاب «سبک زندگی در آموزههای نهج البلاغه» تشریح کرد: بخش دیگری از سبک زندگی که ظهور و بروز بسیاری دارد بحثهای میدانی و عملی است. بحث عملی سبک زندگی دو بخش «مدریت نفس» و «مدیریت جامعه» را در بردارد. اگر به جامعه امروزی نگاه شود در دو حوزه هنجارها و ناهنجاریهایی وجود دارد که یکی از آنها به خود فرد بر میگردد که شخص چه تعاملی با خدا، خودش، همنوع و محیطزیست خودش دارد.
پوررستمی ادامه داد: یک حوزه میدانی مدیریت نفس است که فرد تا خودش را مدیریت نکند نمیتواند تعامل خوبی با خدا، همنوع و شخص خودش داشته باشد. اگر در این عرصه التقاط به وجود آید طبیعتا ترکشهای این التقاط فکری به بحثهای عملی نیز وارد میشود. اگر در حوزه مدیریت نفس دچار خطا شویم این آثار خودش را در حوزههای تعامل فرد با خدا و همنوع و خود شخص و محیطزیست نشان میدهد.
نویسنده کتاب «مبانی فهم و تفسیر قرآن؛ با تکیه بر آموزههای نهجالبلاغه» درباره مدیریت جامعه بهعنوان بخش دوم حوزه عملی سبک زندگی تصریح کرد: حاکمان و مسئولانی وجود دارد که مدیریت جامعه را بر عهده میگیرد. اگر آن دستگاه و حکومت نتوانند الگوهای خوبی باشند و در حوزههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کارایی نداشته باشند خلأهایی ایجاد خواهد شد و مسیرهایی به وجود میآید که زمینههای التقاط را در جامعه به وجود میآورد و موجب انحراف در سبک زندگی در حوزههای فردی و اجتماعی از مسیر خودش میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: در نهجالبلاغه در اهمیت نقشه راه معرفتی چنین آمده است: مرگ انسان دین دان دیندار، مرگ شهادتگونه است و خداوند پاداش او را میدهد یعنی دینداری صحیح دیندانی مطلوب را میطلبد.
بیتوجهی به احکام اسلامی زمینهساز التقاطپوررستمی درباره نقش التقاط در منظومه فکری و معرفتی سبک زندگی گفت: یک مثال ملموس در این زمینه آن است که گفته میشود خداوند وجود دارد اما دیگر نمیتواند بسیاری از نیازها را برطرف کند. در یک زمانی علم و عقل پیشرفت نکرده بود ولی در حاضر با دو بال علم و عقل انسان میتواند به همه چیزهایی که میخواهد دست یابد. چنین نگاهی، التقاطی است که در بسیاری از جوامع اسلامی و حتی کشور خودمان وجود دارد. فردی که اینگونه فکر میکند به بسیاری از احکام اسلام عمل نمیکند و فرد سبک زندگی خاص خودش را انتخاب میکند.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در قرآن آمده است که «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا: چیزى نمانده است که آسمانها از این [سخن] بشکافند و زمین چاک خورد و کوهها به شدت فرو ریزند» (مریم: 90) شکافتن آسمان و زمین در جایی مطرح میشود که «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا: از اینکه براى [خداى] رحمان فرزندى قایل شدند» (مریم: 91) چنین رفتاری به دلیل بدکاری نیست بلکه ناشی از بیمعرفتی و کممعرفتی است و خداوند نسبت به شکلگیری التقاط در حوزه معرفت و اندیشههای بنیادین به خشم میآید.
هواپرستی و ایجاد بدعت؛ زمینهساز التقاطمؤلف کتاب «سبک زندگی در آموزههای نهج البلاغه» به تبیین منشأ، راهکار و آثار التقاط بر اساس خطبه 50 نهجالبلاغه پرداخت و تصریح کرد: از این خطبه نکات بسیاری در حوزه التقاط معرفتی در سبک زندگی قابل برداشت است. چه میشود که در سبک زندگی التقاط پیش میآید؟ آمیختهای از حق و باطل شکل گیرد که خود شخص هم متوجه آن نیست دچار چه التقاطی شده است و ممکن است اثرات سوء آن به زودی وجودش را فرا گیرد.
پوررستمی درباره سرآغاز شکلگیری جریانها عنوان کرد: «اِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ»؛ آغاز پیدایش فتنهها و آغاز شروع خطاهای جریانهای فردی و اجتماعی با دو عنصر رقم میخورد: نخستین عنصر «هواپرستی، انسانمداری بی دلیل به جای خدامحوری» و «بدعتهایی که در حوزه احکام و قوانین گذاشته میشود» دومین عنصر است.
بیتوجهی به قرآن و استیلای افراد غیر دینی؛ آثار سوء التقاطوی ادامه داد: این دو عنصر فتنهها را به وجود میآورد سؤال آن است که چه آثاری به دنبال دارد؟ نخستین پیامد آن است که «یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ»؛ کتاب و نقشه راه خداوند مورد بیاعتنایی و کمتوجهی واقع میشود. وقتی که احکام خودپرستی و هواپرستی درونی شکل گیرد اولین چیزی که از بین میرود احکام کتاب الهی است. دومین اثر وقوع فتنهها «یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ»؛ عدهای بر عده دیگری حکومت میکنند و گروهی نیز از برخی دیگر تبعیت میکنند و به جای اراده خداوند، اراده شیطان حکومت دارد.
ترکیب حق و باطل راهی برای التقاطنویسنده کتاب «مبانی فهم و تفسیر قرآن؛ با تکیه بر آموزههای نهجالبلاغه» در خصوص زمینه ایجاد التقاط گفت: دشمنان برونی و درونی برای اینکه بتوانند فضا، اهداف و پیامدهای التقاط را به سبک زندگی تزریق کنند راهکارشان چیست؟ «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ»؛ اگر باطل از حق جدا شود و اجازه داده نشود که فضا غبارآلود شود هیچ حقگویی دچار التقاط نمیشد و سپس امام اشاره میکند که «وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ»؛ اگر حق هم از باطل بیرون نمیآمد دهان کجگویان و کجروان بسته میشد و راهی برای زیادهگویی نداشتند.
پوررستمی ادامه داد: حال سؤالی که مطرح میشود آن است که چه زمینهای برای شکلگیری التقاط وجود دارد؟ امام علی(ع) دقیقا به همان چیزی اشاره میکند که که امروز در باب التقاط مطرح میشود و در 1400 سال پیش راهکار و پیامدهای اندیشههای التقاطی در آموزههای نهجالبلاغه تبیین شده است به این صورت که «وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ»؛ برای اینکه وارد سبک زندگی شوند در حوزههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی برای رسیدن به اهداف خودشان حق و باطل را ترکیب میکردند و راهکارشان آن است که مقداری از حق و مقداری از باطل میگیرند و ترکیب میکنند و این جاست که شیطان مستولی مییابد و برنده اصلی بازی التقاط، شیطان است نه کفار.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در پایان تأکید کرد: در جای دیگری از نهجالبلاغه آمده است: «و إنّما سمّیت الشبهة لأنها تشبه الحق»؛ شبهه را به این دلیل شبهه مینامند که شبیه حق است. ترکیب حق و باطل موجب غبار آلود شدن فضا بر افرادی میشود و در واقع انحراف به وجود میآید و امام در پایان اشاره میکند که در همین فضایی که حق و باطل ترکیب شده است «یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنىٰ»؛ کسانی که مشمول رحمت خداوند قرار گیرند نجات مییابند و گمراه نمیشوند.