مرگ یکی از عزیزان یا درواقع هر انسانی چیزی است که اغلب باعث برانگیخته شدن واکنش عاطفی قوی در بیشتر انسانها میشود. باوجود تمام احساساتی که در ما برانگیخته میشود، کاری نیست که بتوان برای متوقف کردن یا تغییر آن انجام دهیم. بااینحال اگر میتوانستیم چه میشد؟
ما همه لحظاتی را در زندگی خود تجربه کردیم که آرزو داشتیم میتوانستیم چیزی را درگذشته خود تغییر دهیم؛ اما چه میشد اگر چیزی را که میتوانستیم تغییر دهیم نه زندگی خود ما بلکه زندگی شخص دیگری بود؟ کسی که خیلی کم او را میشناختیم؟ برای نجات جان یک غریبه تا چه حد پیش میرفتید؟
این افکار و سؤالات چیزی است که ایده کلی انیمه
«شهری که تنها من در آن گمشدهام» Boku dake ga Inai Mach را تشکیل میدهد.

ساتورو فوجینوما 29 ساله یک طراحِ مانگا (مانگاکا) است که در یک پیتزافروشی کار میکند و تواناییِ برگشت در زمان دقایقی قبل از رخ دادن حوادثی همچون قتل و پیشگیری از آن را دارد که خودش آن را “تجدید ” مینامد. بااینحال هنگامیکه مادر خود او به قتل میرسد و او به اشتباه متهم به قتل میشود، ساتورو دوباره در زمان به عقب فرستاده میشود اما این بار به سال 1988 یعنی هجده سال قبل، زمانی که او به مدرسه ابتدایی میرفت. به زودی او متوجه میشود که قتل مادرش ممکن است به ربوده شدن و کشته شدن یکی از همکلاسیهایش به نام کایو هینازوکی که در کودکی او رخداده مرتبط باشد. این فرصتی برای اوست تا همهچیز را درست کند.
«شهری که تنها من در آن گمشدهام» یا
«پاک شده» Erased سریال انیمهاییِ 12 قسمتی در ژانر فانتزی/ تریلر/ معمایی است که از رویِ مانگایی (کمیک بوک) به همین نام، اثر
کِی سانبه Kei Sanbe در سال 2016 توسط استودیوی “ای-1 پیکچرز ” A-1 Pictures ساختهشده است. کارگردانی این سریال به عهده
توموهیکو ایتو Tomohiko Itō بوده است، کسی که کارگردانی آثار شناخته شدهای چون
«دفترچه مرگ» Death Note،
«آکادمیِ سری» Occult Academy،
«هنر شمشیرزنی آنلاین» Sword Art Online،
«آنوهانا» Anohana: The Flower We Saw That Day و
«بلو اگزورسیست» Blue Exorcist را در کارنامه کاری خود دارد. انیمه
«شهری که تنها من در آن گمشدهام» اولین انیمهای است که در سال 2016 به بازار آمد و تبدیل به یکی از بهترین سریالهایِ انیمهایی این سال شد. از نقاط قوت این انیمه طرح اصلی داستان و کاراکتر پردازی قوی آن است که از همان قسمت اول مخاطب را جذب کرده و درگیر داستان میکند؛ از همان جمله ابتدای که از زبان شخصیت اصلی بیان میشود:
” من میترسم که به اعماق ذهن خودم برم “. این جمله همزمان عجیب و در عین حال شاعرانه است؛ اما همچنین مسیر داستان را مشخص میکند. از همانجا به بعد، داستان شیرجه عمقی میزند به آنچه ساتورو میخواهد و مهمتر از آن، آنچه او نیاز دارد. او کسی است که به دنبال مسیر و هویتش میگردد و این داستان درباره جستجو برای این دو در بعیدترین مکان است؛ کشف دوباره پرونده آدمربایی که 18 سال پیش در شهر زادگاهش رخداده.
معرفی کارکترهای اصلی داستان:
ـ ساتورو فوجینوما: ساتورو کاراکتری است که در میانه زندگی گمشده است. او 29 ساله است در یک پیتزافروشی کار میکند و تلاش میکند که طراح و نویسنده مانگا شود اما تاکنون موفق نشده است. او یک خلأ در زندگیاش دارد و نمیداند چگونه آن را پر کند و بااینحال ما میدانیم که آدم خوبی است؛ وقتی ما برای اولین بار او را در حال استفاده از قدرتش میبینیم (که خود آن را تجدید مینامد)، او زندگی خود را به خطر میاندازد تا زندگی شخص دیگری را نجات دهد. او هنوز موفق به رسیدن به اهدافش نشده و نمیداند از زندگی چه میخواهد؛ اما هنگامیکه اتفاقات پرونده یک آدمربایی و قتل قدیمی را سر راهش قرار میدهد، همه اینها تغیر میکند. داستان این انیمه درباره این است که چگونه داشتن یک “مأموریت ” برای ساتورو بینش و تحقق به بار میآورد. در عین حال به این مسئله میپردازد که چگونه جستجو درگذشته مسائلی که او مدتهاست فراموش کرده را دوباره به او یادآور میشود. درواقع به گونهای گذشته پاسخ سؤالات حال را در خود دارد.
ـ آیری کاتاگیری: آیری یک دانشآموز دبیرستانی و همکار ساتورو در پیتزافروشی است. او زمانی با ساتورو بیشتر دوست و آشنا شد که شاهد نجات یک کودک توسط ساتورو شد. زمانی که ساتورو به قتل مادرش محکوم میشود آیری جزو معدود کسانی است که تصمیم گرفت به ساتورو اعتماد کند و به خاطر او زندگیاش را به خطر بی اندازد.
ـ کایو هینازوکی: کایو یکی از همکلاسیهای ساتورو در مدرسه و یکی از قربانیان اصلی آدمربائیهای سریالی در پرونده 18 سال قبل بود. او کسی است که ساتورو سعی در نجاتش بعد از “تجدید ” و بازگشت به 18 سال قبل دارد.
ـ ساچیکو فوجینوما: ساچیکو مادر ساتورو و خبرنگار سابق است. او چشمانی تیز و سریع برای دیدن هر بیقاعدگی دارد. او درباره پرونده قدیمی مربوط به آدمرباییِ زنجیرهای در شهرش میداند اما به خاطر امنیت فرزندش ترجیح میدهد ساکت بماند؛ اما بعد تماس چشمی با مجرم در آخرین تلاشش برای آدمربایی، او توسط آدمربا به قتل میرسد تا ساکت بماند. این اتفاق باعث “تجدید ” و برگشت ساتورو به 18 سال قبل میشود.
ـ کِنیا کوبایاشی: کِنیا یکی دیگر از همکلاسیهای ساتورو در دوران مدرسه است که حس عدالتخواهی قویی دارد و نسبت به سنش بسیار بالغتر است. کِنیا برای جلوگیری از آدمرباییها به ساتورو کمک میکند.
ـ جون شیراتوری: جون یک پیک غذا است که لکنت زبان دارد و در شهر ساتورو زندگی میکند و معمولاً به دانشآموزان تنها در نزدیک خانهاش نزدیک میشود. او و ساتورو با یک هواپیمای کاغذی باهم بازی میکردند. چون او همیشه به ساتورو نصیحت میکند که “شجاع ” باشد و دوستهای بیشتری برای خود پیدا کند، ساتورو به او لقب “یوکی ” داده بود (یوکی به معنایِ شجاعت است). او کسی بود که به آدمربایی و قتل در 188 سال پیش محکوم شد.
این انیمه جذاب، پرهیجان، رازآلود و زیبا را میتوانید در نماوا ببینید و طبق معمول از شما میخواهم که حتماً نظرات خود را درباره آن با ما به اشتراک بگزارید.
Post Views:
1