«زردشت » و «اوستا»

در کشور ما اقلیتی زندگی (۱) می کنند که به نام «زردشتی » خوانده می شود. اینان هموطنان ما هستند که از قدیم الایام به کیش و آیین باستانی ایران وفادار مانده و به شرایع آن عمل می کنند و به اصول آن معتقدند.

در کشور ما اقلیتی زندگی (1) می کنند که به نام «زردشتی » خوانده می شود. اینان هموطنان ما هستند که از قدیم الایام به کیش و آیین باستانی ایران وفادار مانده و به شرایع آن عمل می کنند و به اصول آن معتقدند.

شمار این اقلیت در سراسر ایران بسیار اندک است. البته مرکز ثقل زردشتیان از لحاظ نفرات در هند است که هم اکنون در آن سامان زندگی می کنند. آنها به نبوت «زردشت » اعتقاد دارند وکتاب «اوستا» را از او می دانند. بنابر روایات و اخبار خودشان، زردشت در قرن ششم پیش از میلاد مسیح، در شرق یا در غرب ایران تولد یافته و در 30 سالگی از جانب «اهورا مزدا» به پیغمبری برگزیده شده و آیین خود را در ایران آن عصر انتشار داده است.

در اوایل قرن هفتم میلادی، اسلام ظهور کرد و با طلوع خورشید اسلام، بسیاری از ملل و اقوام، آیین اسلام را پذیرفته و مسلمان شدند از جمله این ملل و کشورها، ملت ایران و سرزمین کهن ما بود که اسلام را پذیرفت و از آیین نیاکان خود دست کشید و یکی از بزرگترین و وفادارترین پیروان این آیین گردید و قدر گوهر اسلام و آیین نوین را به درستی شناخت.

طبیعی است که عده ای از مردم ایران به علل و عناوین گوناگون که مهمتر از همه، و اصطکاک منافع بود، حاضر به پذیرفتن اسلام نشدند وبه کیشهای قدیم ایران همچنان وفادار ماندند.

آیین نوخاسته اسلام، مبشر سادات وعدالت و برابری و برادری بود و به شدت با سرمایه داری غلط و نظام طبقاتی مبارزه می کرد آیین های طرفدار نظام طبقاتی را مردود می شمرد. وبا استثمار افراد انسانی و نظام منفور بردگی مخالف بود و....

اما اشراف، نجبا، فئودالها، تیولداران، اسپهبدان و مؤبدان و روحانیان ایران عصر ساسانی که می دیدند همه ی بناها و شالوده ها و معیارهای اشرافی رو به انهدام است مسلما به خاطر حفظ باقیمانده ی سلطه ی رو به زوال خویش، در برابر اسلام مقاومت کردند و به همان نظام پیشین باقی ماندند تا منافعشان حفظ شود.

این عده از ایرانیان پس از ورود اسلام به ایران به دو دسته تقسیم شدند: عده ای مهاجرت کردند و اکثر آنها به هندوستان رفتند. و عده ای دیگر در ایران باقی ماندند و جزیه دادند و در حمایت اسلام زندگی کردند.

غرض، زردشتیان امروز ایران و هند، بازمانده ی آن دسته از ایرانیان هستند که آیین خود را عوض نکردند و آیین و رسوم خویش را حفظ نمودند و کتابهای دینی خود را نگاه داشتند و با تعصب و سخت کوشی، آن شرایع و سنن و رسوم و کتب را تا به امروز نگاهداری نمودند.

اما این آداب و رسوم و زبان و سنن و فرهنگ و خط به موجب دشواریها و شگفتی ها و جنبه های ناباور و افسانه مانند و خداشناسی غیر قبولی که داشت کم کم فراموش و متروک شد، تا جایی که خود زردشتیان هر چند طوطی وار جملات سنتی را تکرار می کردند ولی بیش از چند نفری از راز و رمز خواندن خط اوستا آگاهی نداشتند تا این که در غرب سده ی هجدهم میلادی، روی نقشه های خائنانه ی استعمارگران غرب نهضت خاورشناسی اوج گرفت، شخصی به نام «انکتیل دوپرون » Anquetil duperon از فرانسه به هند رفت و با زحمت فراوان زبان و خط اوستا و پهلوی را آموخت و کتب مذهبی زردشتیان را جمع آوری کرد و در پانزدهم ماه مارس 1761 میلادی از «سورت » آمد و آهنگ اروپا کرد. در اروپا به آکسفورد رفت و نسخه های خطی اوستا و پهلوی خود را که در هند فراهم کرده بود با نسخه های اوستایی و پهلوی کتابخانه ی «بودلیان » مقابله کرد و پس از آن در 14 ماه مه 1762 رهسپار پاریس شد و صد و هشتاد نسخه خطی اوستا و پهلوی و فارسی «سنسکریت » خود را به کتابخانه ی شاهی سپرد پس از آن به مدت ده سال به یادداشتهای خود پرداخت تا این که در سال 1771 ترجمه اوستای خود را که نخستین ترجمه است به یکی اززبانهای زنده ی اروپایی به نام «زند اوستا» در دو جلد در پاریس انتشار داد و خود در سال 1805 میلادی درگذشت. (2)

پس از آن اوستاشناسی رشته ای به شمار آمد و محققان و متتبعانی بزرگ در این راه کار کردند و تحقیق نمودند و ترجمه هایی محققانه از کتب زردشتی در جهان در دسترس قرار گرفت. در هند نیز کم کم این گروه کهن از خوابی دراز بیدار شده و جانی تازه یافتند و خود شروع به تحقیق و ترجمه کردند.

در این زمان است که پس از گذشت بیش از یک قرن از کار «انکتیل دوپرون » و ترجمه های مستند و درست از کتب زردشتی، زردشتیان هند که تازه واقف به مطالب اوستا و نکوهیدگی مراسم و شرایع آن شده بودند، به فکر افتادند که این ترجمه ها مغرضانه و نادرست است و از روی یک ترجمه سنتی پهلوی از اوستا انجام گرفته است و ترجمه ی «اوستا» ی «انکتیل دوپرون » هم چیزی جز همین معنی سنتی نبود، که از موبدان «سورت » شنیده بود و بایستی چنین و چنان باشد. از آن پس مکتب خاصی برای خود به وجود آوردند که در واقع مکتب توجیه و تفسیر نکات فراوان زننده ی اوستایی و جنبه های غیر عقلانی و غیر اخلاقی آن بود.

آنگاه این مکتب به سوی ایران گسترش یافت، در حدود 70 سال پیش ثروتمندان زردشتی هند، ابراهیم پور داوود را زیر نظر مؤبدان زردشتی به ترجمه اوستا مامورکردند که این، داستان بس دراز دارد که این مقام گنجایش آن را ندارد.

پس ترجمه های فارسی اوستا که این چنین در هند و زیر نظر و با هزینه ی زردشتیان هند فراهم شده بود به ایران آمد و مدتی بعد پور داوود مترجم اوستا به عنوان تدریس زبان و فرهنگ ایران باستان، در دانشگاه تهران مشغول کار شد.زردشتیان ایران نیز به تقویت این هدف پرداختند.کم کم قسمت اعظم ترجمه ی اوستا به فارسی فراهم گشت و اما این ترجمه ای درست و مطابق با اصل و متن نبود و دستخوردگی های فراوان داشت.

همین ترجمه ها در دانشگاه، مورد تدریس قرار گرفت و زردشتیان در طی نیم قرن اخیر در هند و ایران با انتشار مجلات و کتب و رسالات، راه حقیقت جویی و دریافت واقعیت دین ایران باستان را به روی توده مردم و به ویژه دانشجویان بستند.

یکی از محققان، بعد از نقل این مطالب، اضافه می کند: با کمال تاسف از طرف دانشمندان علوم اسلامی در این زمینه سکوت شد و جامعه ی اسلامی در صدد بر نیامد تا خود به تحقیقات و تتبعات بپردازد. اما در گوشه و کنار فریاد عده ای از دانشمندان بلند شدکه به این تبلیغات نادرستی که اذهان جوانان ما را از راه راست منحرف می کرد بر ملا نمود. اما این صداها بسیار زود خاموش شد. (3)

لذا ما وظیفه خود دانستیم در مجله «مکتب اسلام » طی یک سلسله مقالات تحقیقی و مستند و مستدل و دور از تعصب درباره «زردشت » و «اوستا» و آیین او تحقیقی به عمل آوریم و این مباحث صرفا بر اساس تحقیق و استدلال و اسناد متکی می باشد. البته از درج قسمتی از این مقالات در آن مجله مانع شدند. (4)

اینک همان مطالب را با تحقیق بیشتر در اینجا می آوریم. ما خواهان اشاعه ی حقیقت هستیم. هرگاه هموطنان زردشتی ما لغزشی در این مقالات ملاحظه کردند متذکر گردند و اگر مقالاتی در پاسخ داشتند که دور از تعصب و بر پایه ی تحقیق و اسناد استوار بود برای ما ارسال دارند.

عصر ما عصر ترقی و تعالی فکری بشر است، هر انسان فهمیده، بایستی راه بهتر و برتر را برای خود انتخاب کند.

مطالبی که طی بحثهای آینده بدانها خواهیم پرداخت عبارتند از:

1. زردشت کیست؟ آیا وی یک پیغمبر است؟ چرا در قرآن از وی به عنوان یک پیغمبر یاد نشده، آیا «مجوس » که در قرآن آمده، با زردشت تطبیق می کند؟ آیا زردشت، موجودیت تاریخی دارد ویا شخصیت افسانه ای است و....

2. اوستا چگونه کتابی است؟ تاریخ اوستا، زبان و خط اوستا، قسمت های مختلف اوستا. خداشناسی در اوستا، شرایع، قربانی و آیین های دینی، پرستش ارباب انواع، خدایان بزرگ و کوچک، ازدواج و شبکه های ازدواج با محارم و مطالب دیگر....

3. آیین زردشت در عصر ساسانیان، عصر انحطاط بزرگ; طلوع دین اسلام غروب و افول آیین زردشتی.

4. آیین زردشتی پس از اسلام، علل شکست آیین زردشتی و دیگر آیین های ایرانی در برابر آیین اسلام، زردشتیان در حمایت اسلام. ایران اسلامی، کتب و رسالات زردشتی در عصر ساسانی پس از اسلام.

×××

چهره معمایی زردشت در تاریخ

در میان چهره های تاریخی کمتر کسی را می توان یافت که مانند زردشت چهره معمایی داشته و تا این حد درباره ی او مطالب ضد و نقیض گفته شده باشد.

تاریخ زندگی زردشت بسیار مبهم و تاریک است حتی جمعی از محققان و متتبعان در تاریخی بودن شخصیت وی شک و تردید کرده اند و شخصیت او را مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانه ای دانسته اند. (5)

ولی اغلب محققان و دانشمندان معتقدند که زردشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه ویا زاییده اندیشه ساسانی نیست. (6)

کسانی او را یک شخصیت تاریخی وواقعی می دانند; در خصوصیات زندگی او دچار اشکالات زیادی شده اند و با تمام سعی و کوشش نتوانسته اند وحدت نظری حاصل نمایند و خصوصیات زندگی او را با دلایل تاریخی ثابت و این معما و مشکل بزرگ را حل کنند. (7)

درباره زمان زردشت، اختلاف آرا، و روایات تاریخی به قدری شدید است که ابدا صلح و سازش میان آنها نمی توان داد این اقوال از 600 ق. م مسیح تا 6000 پیش از میلاد دور می زند.

مورخان یونانی عصر او را در زمانی بسیار قدیم نشان داده اند به طوری که به کلی از دایره تاریخ خارج است. قدیمترین مورخی که از زردشت نام برده «خانتوس: Xumlos » (500-450ق.م) می باشد و مورخان دیگر (به نقل از او) نوشته اند پیغمبر ایرانی 6000 سال (بنا به نسخ دیگر 600 سال) پیش از لشکرکشی خشایار شاه هخامنشی به یونان (481ق.م) می زیسته است. (8)

اگر تاریخ مذکور 6000 سال باشد، زمان زندگی زردشت در سال 6481ق.م می شود و اگر آن را 600 بدانیم آن وقت تاریخ حیات او در سال 1081 پیش از میلاد خواهد بود.

افلاطون فیلسوف معروف یونانی (429-437ق.م) صریحا از زردشت نام برده و او را مؤسس آیین مزدیسنا دانسته است (9) پس از وی شاگردان او از آن جمله: ارسطو و ادکسون نوشته اند که زردشت شش هزار سال پیش از وفات افلاطون (مرگ سال 347م) می زیسته است (10) بنابراین زمان «زردشت » 6100پیش از مسیح می شود.

«بروسوس » مورخ «کلده » (قرن سوم میلادی) زردشت را سرسلسله پادشاهان ماد می داند که از سال 2400 تا 2000 پیش از میلاد در «کلده » سلطنت می کردند «فرفوریوس » (مرگ بسال 304ق. م) زردشت را استاد و آموزگار «فیثاغورث » (572-500ق.م) فیلسوف یونانی می داند (11) بنابراین قول، وی در نیمه قرن ششم پیش از میلاد می زیسته است.

مورخان اسلامی مانند مسعودی (12) ، دینوری (13) ، حمزه اصفهانی (14) ، طبری (15) ، ابن اثیر (16) ، ابن ندیم (17) ، ابن بلخی (18) ، شهرستانی (19) ، میرخواند (20) و مؤلف نظام التواریخ (21) و نفایس الفنون (22) زردشت را معاصر گشتاسب دانسته اند.

بیرونی هم فاصله ظهور او را تا آغاز تاریخ اسکندر 258 سال دانسته است و آغاز تاریخ اسکندر هم از استیلای او بر ایران و قتل دارا (داریوش سوم) (330-331ق.م) بوده است. (23)

مطابق این تواریخ باید تولد زردشت را در سالهای 588 یا 618 و یا 630 قبل از میلاد دانست.

موافق روایات عامیانه «زردشتیان » تاریخ زندگانی او بدین شرح است: در حدود 660ق. م به دنیا آمد و در سال 583م در سن 70 سالگی به هنگام هجوم لشکر «ارجاسب » تورانی در آتشکده ی بلخ کشته شد (24) ، غالب خاورشناسان هم همین تاریخ را پذیرفته اند.

عده ای از خاورشناسان که در این باره تحقیقاتی کرده اند وجود زردشت را در تاریخ حتمی و انکار ناپذیر می دانند ولی آنها نیز نتوانسته اند محققا معلوم کنند که وی در چه زمانی می زیسته است.

«جکسن Gackson » به جهت تحقیق و تتبعات عمیقی که درباره آیین زردشت انجام داده، متخصص آیین زرتشت شناخته شده است. وی کتابی (25) محققانه در این باره نوشته و سالهای زندگی او را معلوم کرده است. مطابق تحقیقات وی «زردشت » در نیمه قرن هفتم پیش از میلاد متولد شده و در سال 584 قبل از میلاد از دنیا رفته است. (26)

آتور کریستن سن دانشمند دانمارکی، عصر زردشت را هزار سال پیش از میلاد مسیح می داند. (27)

ریچاردن فرای می نویسد: مشکلات زیادی درباره زردشت در برابر دیدگان ما جلوه می کند به راستی مایه ی نومیدی است که پس از سالیان درازی که بررسیهایی در این باره کرده اند باز نمی دانیم «زردشت » در چه زمانی زیسته و تعلیمات او دقیقا چه بوده است. از شواهد چنین بر می آید که او یک تن نبوده و در یک زمان نزیسته است... بسیار احتمال دارد زردشت حاصل تخیل نباشد، بلکه وی به راستی زیسته باشد... سرانجام نتیجه می گیرد: برای تعیین دوران زندگی زردشت، هیچ آگاهی تاریخی در دست نداریم تنها می توان به حدس گفت که شاید وی پیش از هخامنشیان زیسته باشد. (28)

جان ناس یکی دیگر از خاورشناسان می گوید:

تاریخ حقیقی تولد زردشت بسیار مجهول است. روایات ایرانی تولد او را در حدود 660 ق. م نشان می دهد که با وجود تمام احتمالات بعیده، اغلب محققان جدید آن را پذیرفته اند ولی بعضی دیگر با قراین و دلایل موجه بر آنند که زمان ظهور این شخصیت ایرانی قدیمی تر از آن تاریخ بوده است و در حدود 1000 ق. م می زیسته. (29)

ویل دورانت بعد از نقل اقوال مختلف، می گوید: «اما آن دسته از مورخان جدید که به وجود او عقیده دارند، تاریخ حیات وی را میان قرنهای دهم و ششم قبل از میلاد می دانند» . (30)

«المستد» پرفسور رشته تاریخ خاور زمین در دانشگاه شیکاکو می نویسد:

«زردشت پیام آسمانی خود را در اواسط قرن ششم (قبل از میلاد) در شمال غربی ایران آغاز کرد» . (31)

«دست » مستشرق معروف دانمارکی، زمان زردشت را از 660 تا 583 سال پیش از میلاد دانسته است. (32)

حال ببینیم بعضی ازمحققان معاصر که عمری در این باره زحمت کشیده اند آیا به جایی رسیده اند؟ ابراهیم پور داوود زنده کننده زبانهای ایران باستان نیز نتوانسته است این معما را حل کند. او در مقدمه «گاتها» می نویسد: برای آن که خوانندگان این نامه را فورا از انتظار بیرون آوریم، باید در سرمقاله اقرار کنیم که تحقیقا نمی دانیم محل ولادت و زمان زندگی زردشت کجا و کی بود، چرا؟ برای آن که زردشت متعلق به یک زمان بسیار قدیم است که دست تاریخ به آستان بلند آن نمی رسد (33) وی پس از یک سلسله تحقیقات می گوید: «از آنچه گذشت، می توان خلاصه نمود که زمان زردشت را پیش از تشکیل ماد، یعنی از قرن هشتم پیش از مسیح به بالاتر احتمال داد، عجالتا باید با این احتمال ساخت تا روزگاران آینده، مساله را روشنتر سازد» . (34)

دکتر محمد معین در کتاب تحقیقی خود «مزدیسنا و تاثیر آن در ادب پارسی » بعد از یک سلسله تحقیقات چنین نوشته است: «چون در مورد زمان زردشت دلیلی مثبت در دست نیست، باید به دلایل منفی توسل جست از آن جمله سکوت «هردوتس » در باره زردشت است، چه اگر وی فقط یک صد سال پس از «زردشت » می زیسته لااقل در جزو شرح وقایع یکی از چهار پادشاه ماد، اسمی ازپیغمبر ایرانی می برد... همین سکوت وی دلیل است که وی پیغمبر را متعلق به زمان بسیار قدیم می دانسته است. سپس نتیجه می گیرد: با در نظر گرفتن دلایل مذکور و دقت در زبان «گاتها سرودهای زردشت » و بسیاری از قراین دیگر نظر دانشمندان محقق این است که زمان زندگی او از 1100 سال پیش ازمسیح، پایین تر نیست » . (35)

سید حسن تقی زاده راجع به زمان زردشت تحقیقات عمیقی کرده و نتیجه تحقیقات خود را این چنین بیان داشته است: «ظن قوی می رود که زردشت 258 سال قبل از استیلای اسکندر بر ایران و قتل دارا (330-331 قبل از میلاد) بوده یا 272 سال قبل از وفات اسکندر (323ق. م) و لذا موضوع قابل بحث عبارت از آن خواهد بود که این فاصله چنان که گفته شد تا تولد زردشت است یا بعثت او یا ایمان گشتاسب، بنابراین باید تولد زردشت را در سنه ی (588) قبل از مسیح یا (618) و یا (630) قبل از مسیح دانست و اگر فاصله (272) تا وفات اسکندر را حقیقی فرض کنیم اعداد فوق (595 و 625 و 637) می شود.

«دستور هالد» مؤبدان موبد اسبق پاکستان، چقدر منصفانه گفته است، آنجا که گفته:

«ما همه چیز درباره ی زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می دانیم و چیزهایی درباره زندگانی بودا و حضرت عیسی می دانیم ولی اگر راستش را بخواهید ماهیچ آگاهی از زندگانی زردشت نداریم » . (36)

مؤلف کتاب «تاریخ وتعالیم زردشت » در مقدمه ی کتاب خود می نویسد:

«تاریخ حقیقی زردشت بر ما مجهول است زیرا وی به عنوان یک قهرمان افسانه ای در داستانهای مذهبی معرفی گردیده، به حدی که بعضی در وجود او شک و تردید نموده اند. وچون این دیانت دستخوش تهاجمات زیادی گردیده کتاب، معارف و تاریخ خود را از دست داده و تحت نفوذ و عقاید ملل دیگر واقع شده و حقایق آن در لابه لای موهومات مخفی و مستور گردیده است و کمتر دیانتی است که تا این حد درباره افکار و تاریخ آن مطالب ضد و نقیض بیان شده باشد. مستشرقان نیز با تمام زحمات خود نتوانسته اند وحدت نظری حاصل کنند و هر یک به نحوی تاریخ و عقاید این دیانت را نگاشته اند» . (37)

زادگاه زردشت

در این که زادگاه زردشت کجا بوده است؟ آذربایجان (ارومیه، اردبیل، سبلان ، شیر یا گزن) یا فارس یا ری یا بلخ یا مرو یا هرات و یا فلسطین؟ باز همین گونه اختلاف نظر وجود دارد; عده ی زیادی از مورخان وجغرافی دانان اسلامی مانند ابن خزداذبه (38) (211-300ه) ابن الفقیه (39) مسعودی (م 346) حمزه اصفهانی (فوت بین 350-360) یاقوت حموی و قزوینی، زردشت را از آذربایجان به ویژه ارومیه دانسته اند; ولی بنا به نقل طبری و ابن اثیر و میر خواند محل تولد او فلسطین بوده و از آنجا به آذربایجان مهاجرت کرده است، (40) شهرستانی هم پدر زردشت «پوروشسب » را از آذربایجان و مادرش «دوغدوا» را از ری دانسته است. (41)

مؤلف «تبصرة العوام » نیزنوشته: زردشت، نبی مجوس از آذربایجان بوده و در ری اقامت داشت. (42) بعضی از خاورشناسان «بلخ «را زادگاه او دانسته اند و برخی دیگر او را از مغرب ایران می دانند و بیش از همه به آذربایجان نسبت می دهند (43) امروزه گروهی از خاورشناسان می خواهند او را از مشرق ایران بشمارند. (44) «جان ناس » درباره زادگاه او می نویسد: همچنین محل تولد او نیز مجهول مانده، بعضی گویند: در ناحیه ی ماد (آذربایجان) شمال غرب ایران و بعضی گویند در باکتریا (بلخ) به وجود آمده، ولی از قرار معلوم وی در غرب ایران زاییده شده و اما در شرق ایران به کار دعوت پرداخته است. (45)

روایات باستانی زردشتیان نیز با هم اختلاف دارند بعضی از روایات باستانی زادگاه او را در مغرب ایران به ویژه آذربایجان شمرده اند (46) و بنا به نقل دیگری (ری) محل ولادت پیغمبر ایرانی است (47) بالاخره به قول دکتر معین، زادگاه زردشت هم موضوع اختلاف بسیار است که همچنان لا ینحل مانده است. (48)

اینها قسمتی از مجهولات فراوان است که در تاریخ «زردشت » شخصیت ایرانی وجود دارد، آرای متضاد دیگر فراوان است و تضاد داوریها نیز فراوانتر.

پر واضح است شخصی که خصوصیات زندگی او این قدر تاریک و مبهم باشد، مسلما حقیقت مسلک او نیز در لابلای موهومات و مجهولات مخفی و مستور خواهد بود در این صورت چگونه می تواند راهنمای یک عقیده معنوی در مردم باشد؟

اگر وجود تاریخی «زردشت » را بپذیریم، برای رهایی از تناقضات و انحرافات و اختلافات شدیدی که درباره شخصیت او هست چه باید کرد؟

زردشت اختلافی ترین چهره ی تاریخ

برای پژوهنده ی تاریخ باستانی ایران که تمام ادوار آن پر از ابهام است، تاریخ زردشت از همه پیچیده تر و تاریکتر می باشد، چرا که در میان این همه اساطیر و افسانه ها به دشواری می توان به آنچه واقعیت دارد، دست یافت. درباره ی شخصیت او روایات تاریخی، بسیار مختلف است و از میان آن داستانها و افسانه های گوناگون و اقوال متضاد، هنوز حقیقت تاریخی به دست نیامده، حتی اسم او در هاله ی ابهام قرار دارد (49) و آنچه که گفته اند به طور قطعی نیست. نام مؤسس آیین ایران باستان در کتاب اوستا «زرتشتر» (50) یا «زرتوشتره » (51) ثبت شده و پیش از آن کلمه ی «اسپی تمه » یا «سپتیمه » آورده اند. در معنی این لفظ احتمالات زیادی داده اند به قول پور داوود از بیشتر از دو هزار سال تا به امروز هر کس به خیال خود معنایی برای این کلمه تصور کرده است.

«دینون » یونانی (Dunon) آن را ستایشگر ستاره ترجمه کرده است «ویندشمنن » (Vindishman) و «فرارش مولر» (F.R Muller) آن را پر ستاره تصور کرده است. هارلز Harlez به معنی رخشان مثل طلا نوشته است بارتولومه دارنده شتر پیر معنی کرده است که شاید هیچ کدام درست نباشد. (52) واژه زردشت ضبط معینی ندارد، در فارسی به 16 وجه ذکر شده است: زردشت و زرتشت و زرهشت. این سه بر وزن «انگشت » می باشد. زاردشت، زراتشت و زراهشت این سه بر وزن «چرا کشت » ، زره دشت و زره تشت و زره هشت این سه بر وزن «اره پشت » آمده . زردهشت، زرتهشت و زاردهشت و زار تهشت در این چهار لغت به دال مهمله و تای فوقانی... همه اینها نام زرتشت معروف است. (53)

درباره شخصیت «زردشت » نیز اختلاف عجیبی به چشم می خورد. اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری، بلعمی، ابن اثیر و میرخواند، زردشت را پیغمبر نخوانده و او را شاگرد شاگرد ارمیای نبی و یا عزیز نبی دانسته اند. (54)

طبری در تاریخ خود از شخصی به نام هشام چنین نقل کرده است: «ظهور زردشت که مجوس اورا پیغمبر می دانند در زمان گشتاسب واقع شد و گروهی از دانشمندان اهل کتاب (یهود و نصاری) معتقدند که او شاگرد وخدمتگزار یکی از شاگردان ارمیای نبی بوده و از یاران و خواص او به شمار می رفت، ولی نسبت به او خیانت کرد و استادش او را نفرین نمود. وی به مرض برص مبتلا گردید وبه شهرهای آذربایجان رفته، آیین مجوس را بنا نهاد. (55)

طبری در جای دیگر از کتابش می نویسد: یکی از انبیای بنی اسرائیل که او را «سمی » می گفتند به سوی گشتاسب مبعوث گردید و برای ملاقات با او به بلخ آمد، زرتشت پیشوای مجوس و جاماسب فرزند «فحد» که از علمای آن زمان بود، با او اجتماع کردند «سمی » به زبان عبری سخن می گفت و سخنان او را برای زرتشت به فارسی ترجمه می کردند و بدین ترتیب «سمی » مطالبی به عبرانی می گفت و زرتشت آنها را به فارسی می نوشت (56) طبق این نقل هم «زرتشت » شاگرد یکی از انبیای بنی اسرائیل بوده است.

ابن اثیر بعد از نقل اجمالی از تاریخ «زرتشت » از کتابهای او سخن به میان آورده و نوشته است: زردشت در کتاب خود به مجوس امر کرده که : چنگ زنید به آنچه من برای شما آورده ام تا آن روزی که صاحب شتر سرخ قیام کند (یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شود) تاریخ قیام آن حضرت بعد از گذشت 1600 سال است، از این رو بعد از آمدن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم میان مجوس و عرب اختلاف به وجود آمده. (57)

بلعمی در تاریخ خود که ترجمه تاریخ طبری است (58) و مؤلف «مجمل التواریخ » می نویسند: «زرتشت شاگرد عزیز علیه السلام بوده است » (59) پس این دو مورخ که عزیز را به جای «سمی » طبری ثبت کرده اند لابد از ماخذ دیگر گرفته اند.

میر خواند در «روضة الصفا» گوید: «زرتشت حکیم در زمان گشتاسب ظاهر شد و در ابتدا شاگردی یکی از شاگردان ارمیای نبی می نمود، تا علوم غریبه بیاموخت وگویند ممارست علم نجوم نموده و از اوضاع کواکب معلوم کردکه شخصی مانند موسی پیدا می شود... و این معنی سبب دعوت اوگردید. وی سپس اضافه می کند: مخاطبات ابلیس را جمع کرده زند و پازند نام نهاد و خود را پیغمبر پنداشت » . (60)

آذر طوسی در جواهر الاسرار در شرح قصیده ی حبسیه ی معروف می نویسد:

در زمان گشتاسب دو برادر بودند یکی را صاحب البحر می گفتند و دیگری را زردهشت که سی سال دعوت زحل کردند تا چنان شدند در خوارق عادات که هر چه می خواستند کردندی، دوکتاب ساختند در جادوی وجمله سحرها در او نوشتند و آن را «زند» و «اوستا» نام کردند و زردهشت دعوی پیغمبری کرد وگشتاسب به او ایمان آورد و خلق بدان کتابها کار می کردند تا زمان مزدک. (61)

ابن ندیم در فهرست، در مقاله ای که از کتابهای آسمانی و پیامبران صاحب شریعت بحث کرده، اسمی از زردشت به میان نیاورده است ولی آنجا که از انواع و اقسام قلم فارسی بحث می کند درباره ی او چنین نوشته است: در زمان گشتاسب، خط و کتابت توسعه پیدا کرد و در همین موقع زرتشت صاحب شریعت مجوس ظهور نمود و کتاب عجیب و غریبی با خود آورد که تمام لغات را دربرداشت. (62) ابن بخلی نیز زرتشت را حکیمی دانسته که در عهد گشتاسب ظهور نموده و کیش گبر آورد. (63)

بعضی از مورخان اسلامی مانند: مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، بیرونی و مؤلف تبصرة العوام را عقیده بر این است که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است. (64)

ابوالمعالی محمد بن الحسن العلوی در کتاب بیان الادیان می نویسد: مغان گوید ما را پیامبر بوده است زرتشت نام که این شرایع آورده است و سه کتاب آورد که آن «زند» و «پازند» و «اوستا» خوانند و در آن کتابها الفاظی است نامفهوم، لیکن گروهی از ایشان آن را تفسیر وتاویل نهاده اند. (65)

شهاب الدین سهروردی می گوید: زرتشتیان پیروان زرتشت باشند، او مردی بود از اهالی آذربایجان که در عهد گشتاسب پسر لهراسب ظهور و دعوی پیامبری کرد و گشتاسب به او ایمان آورد.

تعجب از مؤلف برهان قاطع است که در ذیل یک کلمه چندین نوع اظهار نظر کرده است. نخست آن که نوشته: زردشت حکیمی بود از نسل منوچهر و شاگردی افلادوس حکیم کرد و چون علم بیاموخت در حدود سبلان در کوهی منزوی شد و به ریاضت مشغول گشت و کتابی ساخته آن را «زند» نام نهاد و چون سی سال از پادشاهی گشتاسب بگذشت دعوی پیغمبری کرد. دوم نوشته: او خادم یکی از ملاحده بود. سوم نگاشته: شاگردی یکی از پیغمبران کرده بود. در جای دیگر گفته: او اهل فلسطین بود به سبب دروغ وخیانتی که از او ظاهر شده بود او را اخراج کردند و او مبروص (مبتلا به پیسی) نیز بود، عاقبت به آذربایجان آمد و دین مجوس را احداث کرد. (66)

مؤلف تاریخ فارسی «جنات الخلود» نیز در جایی که از ملوک کیانیه سخن به میان آورده، نوشته است: در عهد گشتاسب ابراهیم زرتشت ملت خود را رواج داد. بدین ترتیب نویسنده کتاب مزبور چهار پیغمبر مذکور را معاصر یکدیگر و هم عصر گشتاسب دانسته است ولی ذکری از شاگردی زرتشت نزد ارمیا به میان نیاورده است.

بعضی از مورخان وی را پیغمبر دانسته و از نواده های ابراهیم خلیل محسوب داشته اند.

مؤلف «مجمل التواریخ والقصص » ضمن ذکر پیامبران معاصر پادشاهان ایران می نویسد: اندر عهد گشتاسب، زرتشت بیرون آمد و گشتاسب دین وی را پذیرفت و گویند: «نهم پسر از آن ابراهیم خلیل بوده است » . (67)

بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی «زردشت » را همان ابراهیم خلیل دانسته اند.

اسدی در لغت فرس در واژه «وستا» می نویسد: تفسیر زندست زند صحف ابراهیم بود. (68) در برهان قاطع آمده: نام اصلی او «زردشت » ابراهیم است و بعد از چند سطر می گوید: زردشت به زبان سریانی نام ابراهیم پیغمبر است و به روایت دیگر زرتشت و مؤلف «فرهنگ انجمن آرای ناصری » همین قول را تکرار کرده است. (70)

بعضی از شعرا نیز در اشعار خود بدین موضوع اشاره کرده اند فی المثل «حافظ » در غزلی گفته:

به باغ تازه کن آیین دین زردشتی کنون که لاله برافروخت آتش نمرود (71)

در این بیت حافظ «زردشت » را ابراهیم خلیل دانسته که در آتش نمرود خواستند بسوزانند.

«شهرستانی » درملل و نحل هر چند تصریح نکرده است بر این که «زرتشت » همان ابراهیم خلیل است ولی از آنجایی که پادشاهان ایران را پیرو دین ابراهیم شمرده است این سبب شده که نام این دو تن با هم خلط شود. (72)

البته علت این که این همه تناقض و تضاد در تاریخ «زردشت » می بینیم این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و هم چنین در کتب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زردشت و کتاب «اوستا» به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواسته اند از دیانت کهن ایران نامی به میان آورند تنها به لفظ «مجوس » اکتفا کرده اند.

با این که در قرآن کریم علاوه بر پیغمبران اولی العزم، نام عده ای از پیغمبران دیگر نیز آمده است (73) و حتی به نام برخی از آنان سوره مستقلی نازل شده است و علاوه بر پیغمبران به نام بعضی از بزرگان نیز سوره ای در قرآن دیده می شود. (74)

آری این باعث می شود که انسان درباره «زردشت » بیشتر شک کند که اگر او واقعا پیغمبر وحتی به ادعای زردشتیان پیامبر اولی العزم و صاحب شریعت بوده پس چرا در قرآن و انجیل و تورات نامی از او به میان نیامده است؟ معلوم است این موضوع بیشتر باعث نگرانی زردشتیان شده و لذا خواسته اند پیغمبر خود را با نام یکی از پیغمبران مسلم تطبیق بدهند.

دکتر معین می گوید: «موبدان کوشش داشتند مؤسس دین خود را با پیغمبران مورد قبول مسلمانان و نصاری و یهود تطبیق کنند تا هم اهل کتاب شمرده شوند و هم کمتر مورد طعن قرار بگیرند» . (75)

«کریستن سن » نوشته است: «در صدر اسلام زردشتیان برای افزودن نیروی کیش خویش زردشت و ابراهیم را یکی شمرده اند» .

با توجه به این دشواریها و با در نظر گرفتن این نکته که زردشت در روایات و داستانهای مذهبی زردشتیان نیز به عنوان یک قهرمان افسانه ای معرفی گردیده، پیداست که پژوهنده ی تاریخ وی در جستجوی واقعیت های تاریخی دچار چه مشکلاتی خواهد شد. کوتاه سخن آن که با این همه اختلافات عجیبی که در میان مورخان درباره شخصیت زردشت هست، هیچ گاه نمی توان پیامبر بودن او را به عنوان یک واقعیت مسلم تاریخی تصدیق کرد.

پی نوشت ها:

1. مقدمه پورداوود بر کتاب اوستا، ص 8.

2. مجله مکتب اسلام، شماره 11، سال 12، ص 875.

3. مدیر کل مطبوعات آن زمان تلفنی اخطار کرد که اگر این مقالات ادامه داشته باشد، مجله مکتب اسلام توقیف خواهد شد.

4. تاریخ و تعالیم زردشت، حسام نقبایی، مقدمه تاریخ ادیان، دکتر ترابی، ص 243 242; تاریخ ایران، عبدالله رازی همدانی، پاورقی، ص 119; فجر الاسلام، احمد امین مصری، ص 99، چاپ مصر; مجله وحید، شماره 11.

5. تاریخ ادیان، ص 242.

6. میراث باستانی ایران، ص 46 45 تالیف ریچارد فرای ترجمه رجب نیا.

7. گاتها، پورداوود، ص 27.

8. ترابی، تاریخ ادیان، ص 242.

9. مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی، ص 65.

10. همان مدرک، ص 8، التنبیه والاشراف، ص 81.

11. مروج الذهب: 1/229، چاپ مصر.

12. الاخبار الطوال، ص 28.

13. سنی ملوک الارض والانبیاء، ص 27.

14. تاریخ طبری: 1/561.

15. الکامل فی التاریخ: 1/146.

16. الفهرست، ابن الندیم، ص 25. 17. فارسنامه ابن بلخی، ص 75.

18. ملل و نحل: 1/124، چاپ بمبئی.

19. روضة الصفا، شرح حال گشتاسب.

20. نظام التواریخ، ص 18.

21. نفایس الفنون، ص 222. 22. ترجمه آثار الباقیة، ص 25.

23. مزدیستا و تاثیر آن در ادبیات پارسی، ص 65.

24. نام کتاب مزبور Ltle of Zaroutes 1... است.

25. تاریخ ادیان، ص 243; فجر الاسلام، ص 99.

26. مزدا پرستی در ایران قدیم، ص 30.

27. میراث باستانی ایران، ص 46 45.

28. تاریخ جامع ادیان، ص 302، ترجمه ی علی اصغر حکمت.

29.تاریخ تمدن: 1/527 536.

30. ایران از نظر خاورشناسان، ص 133، تالیف: رضا زاده شفق.

31. تاریخ تمدن اسلامی، ص 48.

32. گاتها و سرودها، مقدم.

33. گاتها، ص 42.

34. مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی، ص 67.

35. به نقل همان کتاب، ص 88.

36.مجله مهر، شماره 2، سال دهم، مقاله علی اکبر جعفری.

37. تاریخ و تعالیم زردشت، حسام نقبایی، مقدمه.

38. المسالک و الممالک، واژه آذربایجان.

39. البلدان، ص 33.

40.تاریخ طبری: 1/561; ابن اثیر، الکامل: 1/146; روضة الصفا در شرح حال گشتاسب.

41. ملل و نحل، جزء اول، ص 114، طبع بمبئی.

42. تبصرة العوام، چاپ نخست، ص 364.

43. گاتها، پور داوود، ص 24; المنجد فی الاعلام، ص 250.

44. سبک شناسی ملک الشعراء بهار: 1/14، پاورقی.

45. تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 303.

46. گاتها، ص 45; مزدیسنا و تاثیر آن، ص 50.

47. گاتها، ص 25، شهر «ری » به زبان اوستا «رغ » و به زبان پهلوی «رگا» نوشته شده است. به کتاب «فروع مزدیسنی » کیخسرو شاهرخ کرمانی، ص 36 مراجعه شود.

48. مزدیسنا و ادب پارسی، ص 50.

49. تاریخ تمدن ایران در عهد ساسانی، سعید نفیسی، ص 47.

50. گاتها، پور داوود، ص 23.

51. تاریخ تمدن در عهد ساسانی، ص 48.

52. لغتنامه دهخدا، در واژه «زردشت » فرهنگ انجمن آرای ناصری در واژه «زراتشت » .

53. تاریخ طبری: 1/282; بلعمی ، ص 206; کامل ابن اثیر: 1/145; روضة الصفا، شرح حال گشتاسب.

54. طبری، همانجا.

55. تاریخ طبری: 1/282.

56. کامل ابن اثیر: 1/146، چاپ مصر.

57. تاریخ بلعمی، چاپ کیانپور نسخه دهخدا، ص 206.

58. مجمل التواریخ و القصص، چاپ تهران، ص 92.

59. روضة الصفا، شرح حال گشتاسب.

60. مجموعه اشعار اللمعات، ص 388.

61. فهرست ابن الندیم، ص 25.

62. فارسنامه، ص 75.

63. مروج الذهب: 1/229; سنی ملوک الارض والانبیا، ص 27; ترجمه آثار الباقیة، ص 25; التنبیه والاشراف، ص 81; الاخبار الطوال دینوری، ص 28.

64.چهارده مقاله سهروردی، ترجمه سید باقر سبزواری، ص 139.

65. برهان قاطع، نسخه میرزا حسن کاشانی: 1/334.

66. مجمل التواریخ والقصص، ص 92، چاپ تهران.

67. لغت فرس، چاپ تهران، ص 7.

68. برهان قاطع، واژه زراتشت.

69. فرهنگ انجمن آرا امیر الشعرا، رضا قلی خانی، واژه زردشت.

70. در اشعار خاقانی و عطار و فردوسی نیز چنین اشاراتی به چشم می خورد. مراجعه شود به کتاب مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی، ص 96 94.

71. ملل و نحل شهرستانی، ص 111، چاپ بمبئی.

72.پیامبرانی که نامشان در قرآن ذکر شده 25 نفرند. آخر قصص قرآن.

73. لقمان حکیم.

74. مزدیسنا و تاثیر آن در ادب پارسی، ص 6.

75. به نقل «سلطنت قباد و ظهور مزدک » ترجمه فلسفی و بیرشک: 1/60.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان