کافه باز، یکی از سادهترین و دلنشینترین کافههایی است که تا به حال رفتهاید. صاحبان کافه، دو زوج هنرمند هستند که روح نرم و رنگارنگشان در تک تک وسایل و مبلمان کافه قابل مشاهده است. این کافه، در مرکز شهر با مبلهای جورواجور و صندلی ها و رومیزی های رنگی اش، به شما حس آرامشی می دهد که پیش از آن در خانه ی دوستتان تجربه کرده اید. دوستی که خلوت دلنشین شما را به هم نخواهد زد.
هرچه در کافه می بینید داستانی دارد. این را خود شما با اولین نگاه حس خواهید کرد. میز بزرگ و مستطیلی که روبروی بار است، میز تحریر پسرخالهای بوده که از اول دبستان تا روز آخری که درس میخوانده، پشت آن نشسته است. میز کوچک کنج دیوار، جهاز مادربزرگ است که بعد از رفتنش به نوهها رسیده. رادیوی بزرگ چوبی و قدیمی که نزدیک در است را عمه خانم به برادرزاده هدیه داده است. همه چیز در این کافه داستان دارد و آن چه بی داستان است را صاحبان کافه با دست خود ساختهاند که این هم خودش ماجرایی است.
منوی کافه، هشت صفحه است و به قهوهبازها، شیرینبازها، ساندویچبازها و ... تقسیم می شود. می توانید یکی از میزهای کنار پنجره را انتخاب کنید و با لیوان قهوه تان ساعت ها آنجا بشینید و با لپ تاپ تان کار کنید. یا می توانید سراغ کتابخانهی کافه بروید و داستان کوتاهی را انتخاب کنید و آرام بخوانیدش و لذت ببرید. اگر با دوستانتان به کافه باز رفتید، بازیهای سرگرم کنندهای هست که با هم بازی کنید و چند ساعتی خوش باشید. اگر گرسنهتان شد، پاستا آلفردو سفارش بدهید، همهی مواد پاستا تازه است و طعم خوشایندی دارد. میتوانید پاستا را با یک لیوان بزرگ ماالشعیر و لیموی تازه میل کنید.
نقاشیهای روی دیوار را نگاه کنید. کاری از منوچهر صفرزاده (مش صفر) روی دیوار است که کمتر نمایشگاه میگذارد و فرصت خوبی است تا کاری از او ببینید. آن نقاشی طبیعت بیجانِ آخر کافه را که مادر صاحب کافه در سالهای جوانیاش کشیده، طرح رنگ و روغن از چراغی است که کنار آن از دیوار آویزان است. چراغ نفتی را سالها بعد دخترها از انبار خانه پیدا کردهاند. این کافه با فضای آرام و پرخاطرهاش، شما را به گذشته خواهد برد. از کافهباز بخواهید تا شما را از برنامههای داستانخوانی که برگزار میکنند، مطلع کند. یادتان باشد، این کافه جای خوبی است برای اینکه در آن با هنر و ادبیات آشتی کنید.
سیگار کشیدن در انتهای کافه و کنار پنجره آزاد است. بهتر است برای رفتن به کافه باز از اتوبوس های بیآرتی ولیعصر و یا تاکسی استفاده کنید. اما اگر با ماشین شخصیتان رفتید، یادتان باشد که فتحیشقاقی یک طرفه است و باید از یوسفآباد خودتان را به کافه باز برسانید.
کافه باز را میتوانید دوست خودتان بدانید، دوستی هنرمند و صمیمی.