ماهان شبکه ایرانیان

نهضت عاشورا و هدایت انسان معاصر

۱ـ آفرینش انسان و ترکیب وجودی او به گونه ای است که استعداد ترقی و تعالی در هر زمینه در نهاد وی بسان نعمتی پر بها به ودیعت نهاده شده است و می تواند از راه ها و شیوه های گوناگون ابعاد وجودی خویش را گسترش و تکامل بخشد و به تعالی دست یابد

انسان و تکامل

1ـ آفرینش انسان و ترکیب وجودی او به گونه ای است که استعداد ترقی و تعالی در هر زمینه در نهاد وی بسان نعمتی پر بها به ودیعت نهاده شده است و می تواند از راه ها و شیوه های گوناگون ابعاد وجودی خویش را گسترش و تکامل بخشد و به تعالی دست یابد. به عبارت دیگر: انسان با توجه به زمینه ها و استعدادهای خویش رو به سوی کمال مطلق دارد و همواره در صدد صعود به مدارج عالی انسانی است. زیرا میل به کمال مطلق و نیل به آن فطری هر انسانی است.

برای نیل به این مقصود انسانها راههایی را در پیش می گیرند و شیوه هایی را اتخاذ می کنند تا سیر خود را به سوی هدف و صعود به قله های کمال، آسان تر گرداند.

مشاهده سیر تکامل دیگران و نظاره صعود آنها به قلّه های کمال، انسان را به این اندیشه وامی دارد که چه نیکوست او نیز همانند او راه مورد نظر را به پیماید و در مسیر رشد و کمال گام بردارد.

روش الگویی مؤثرترین روش تربیت

2. یکی از مهمترین و مؤثرترین روشهای تربیت، روش مبتنی بر الگوسازی و اسوه سازی است الگوهایی که از متن جامعه برخاسته و به طور طبیعی نظر همگان را به خود جلب می کنند و افکار و احساسات و رفتار و زندگی را تحت تأثیر قرار می دهند. زیرا عملی ترین و پیروزمندانه ترین وسیله تربیت، تربیت با یک نمونه عینی و سرمشق زنده عملی است و لذا اسوه و الگو به انسانها عرضه می شود تا بتوانند صفاتی همانند صفات او را در خود تحقق بخشند و صبغه ای چون صبغه نمونه عینی را در خود بیابند.

نقش الگوها و اهمیت آن در کوششهای تربیتی

3. الگوها از جهات گوناگون در زندگی انسانها نقش ایفا کرده که با توجه به آن نقش، اهمیت و ضرورت آن تبیین می شود. نقشهایی که الگوها دارند عبارت است از:

الف: نقش الگوها در راهیابی و شناخت مسیرهای رشد و تکامل

ما برای ساختن انسان صالح و در نتیجه جامعه صالح نیازمند اسوه ای هستیم تا راه صلاح و فلاح را به طور عینی در زندگی او بیابیم و در نتیجه با شناخت راه، خود در آن مسیر گام برداریم.

ب: نقش الگوها در کمبودها و آگاهی از نارسایی ها و نواقص

انسانی که در مسیر تکامل، حرکتش را آغاز کرده و به سمت موفقیت پیش می رود برای اینکه بداند در مسیر رشد و تکامل در چه موقعیتی قرار دارد؟ و آیا پیشرفتی داشته است یا خیر؟ و آیا سرمایه ها را درست بکار انداخته و یا دچار خسارت شده به میزانی احتیاج دارد تا در پرتو آن خوب و بد رفتار و رسائی و نارسائی اندیشه ها را بسنجد و بازیابد. الگوها میزانهای سنجش صفات پاک و پلید انسانها هستند و اگر در امر تربیت و پرورش الگوها به عنوان میزان به کار گرفته نشوند. انسانها در زندگی عقلی و عملی خویش دچار سردرگمی خواهند شد.

ج: نقش الگوها به سان عامل تحرک

هنگامیکه انسان از همه استعدادها و توانایی های خود غافل باشد و از هرگونه تحرک و تلاش بازمانده باشد نمایش الگو یکی از عالیترین عواملی است که در او حرکت ایجاد و نیروهای نهفته او را بیدار می کنند و قوّه های خام و آرمیده درون او رابه فعلیت می آورند الگوها امید به پیروزی و رشد را در انسان احیاء نموده و زوایای یأس و نومیدی را می زدایند و از انسانهای منجمد و ساکن عناصری پویا و فعّال می سازند.

د: نقش الگوها در پیشگیری از انحرافات و مبارزه علیه فساد و لغزشهای اخلاقی

یکی از مناسب ترین و پرثمرترین راه مبارزه با انحرافات و کاهش آلودگیهای اجتماعی و افزایش محبتها و صداقتها و پاکی های اخلاقی و منش انسانی نمایش الگوهای صالح و مدلهای انسان کامل است. انسانی که در اجتماع خود از یک طرف شاهد عناصر پلید و ذلت و زشتی و زبونی اوست و از طرفی نظاره گر عناصر پاک و عزت و محبوبیت آنهاست سعی می کند عشق پاکان را به دل گیرد و آنها را الگوی رفتار خود قرار دهد و در نتیجه به صلاح و عزت و محبوبیت نائل شود و از پلیدی ها دوری گزیند.

خلاصه الگوها میزان سنجش صفات پاک و پلید انسانها هستند که در ارزیابی و اندازه گیری و بازبینی اخلاق و فضائل انسانی به کار گرفته می شوند. زیرا الگوهای انسانی افرادی هستند که مسیر کمال را تا حدودی که شایستگی الگو بودن را دارد پیموده و مراحلی از کمال را پشت سر نهاده و برازنده صفات نیکو شده است و انسانی که سالک کوی کمال است به لحاظ انگیزه های درونی و بیرونی پای در مسیر او نهاده و همچون او به سوی کمال رهسپار می گردد.

4. اسلام و معرفی الگوی مکتب با عنوان اسوه حسنه

هر مکتب و مرام فکری و دینی برای اینکه در پیروان خود اعتباری مستحکم و نفوذی خدشه ناپذیر کسب نماید هم باید محتوا و اصول آن از عمق بر خوردار باشد تا بتواند پاسخگوی نیاز فطری انسان باشد. و هم باید از نمونه های عینی که تبلور و عینیت خارجی آن اصول و ارزشها هستند. بهره مند باشد بطوریکه هر فرد بتواند مکتب را در چهره رفتار و شخصیت هر یک از آنها ببیند لذا اسلام به عنوان مکتبی که از جاهلیت و هماهنگی با فطرت برخوردار است بر الگو و الگوسازی تکیه و انسانهایی را به عنوان نمونه عینی فضائل و ارزشها معرفی می کند.

قرآن خطاب به مؤمنین می فرماید که نباید بین گفتار و عمل شما تناقض باشد «لم تقولون مالاتفعلون»(1) و ائمه معصومین(ع) فرمودند: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ مردم را به غیر زبانهاتان به حق دعوت کنید.» علاوه بر این با نگاه گذرا به قرآن به اسوه های متعددی برمی خوریم مثلاً حضرت ابراهیم(ع) اسوه برائت از باطل و باطل پرستان و بت شکنی و مبارزه با بتها و حضرت یوسف اسوه ایستادگی در برابر شهوات و حضرت نوح اسوه مقاومت و پایداری در دعوت به حق و حضرت یعقوب اسوه صبر و تحمّل و حضرت داوود اسوه شهامت و شجاعت و حضرت اسماعیل اسوه ایثار و اصحاب کهف اسوه مهاجرین فی سبیل اللّه در شرائط حاکمیت جهل و کفر و عدم امکان رهایی از آن جز با مهاجرت و بالآخره حضرت پیامبر خاتم(ص) اسوه حسنه معرفی شدند تا انسانها بدانند که این اسوه ها چراغهای فروزانی فرا راه انسانها هستند که آنها بدانند تا کجا می توان مبارزه کرد، مقاومت نمود، استقامت داشت و ایثار و فداکاری نمود و تقوای الهی را در خود حفظ کرد.

5. امامان معصوم الگوهای جاویدان و تجسّم عینی اسلام

امامت در اسلام موقعیتی رفیع دارد و هسته پایه ای تحقق حکومت اسلامی و هدایت گری مردم در زوایای گوناگون اخلاق و معنویت و سیاست و اجتماع و دیگر شئون بایسته صلاح و فلاح این جهانی و آن جهانی است. امامت عهده دار مسؤولیت حفظ و نگهبانی اصول اساسی دین و بیان حقایق اسلامی و حمایت از حقوق جامعه و کوشش در راه بیداری مردم است،«انّ الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المسلمین، انّ الامامة اسّ الاسلام النامی و فرعه السامی، بالامام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفی ء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف».(2)

امامت زمام دین و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مسلمین است، امام اساس رشد اصول اسلام و فروع آن است با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و جمع آوری اموال عمومی و امضاء حدود و احکام و جلوگیری از مرزها تمام می شود و تحقق پیدا می کند، امامت مسؤولیتی است که در راه ایفای آن عصمت و پرهیز از گناهان در همه موارد و مواقع ضرورت می یابد. امام شخصیتی است که همه گفتار و رفتار و همه حرکات و سکناتش در نگاه اسلام برای مردم سند است و مستند.

امام جامعه را اداره می کند و مسؤولیت رهبری جامعه بر دوش اوست و به لحاظ اخلاقی جامعه را تزکیه و تهذیب می نماید.

الامام المطهّر من الذنوب و المبرّا عن العیوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم نظام الدّین و عزّ المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الکافرین؛(3) امام از گناهان پاک و از عیبها مبرّی است، از علم برخوردار و موسوم به حلم و بردباری است، امام نظام دین و عزت بخش مسلمین است، امام موجب غیظ و کینه منافقان و خرابی و نابودی کافران است.

اسلام با طرح مسئله امامت به عنوان الگوی امت و نمونه عینی مکتب، عالی ترین قدم را در جاودانگی و تحقق آرمان و پیام خویش برداشته است. زیرا پیام و آرمان امام همچون آرمان اسلام منحصر به زمان و مکان و نسل خاص و معینی نمی باشد بلکه همیشگی و همگانی است بدین جهت است که امام الگوی جاویدان است و شیعه این امتیاز را دارد که در زندگی خویش قدم را در جایی می گذارد که امامان معصوم(ع) قدم را در آنجا گذاشته اند. نه از آنها سبقت می گیرد تا سقوط کند و نه از آنها عقب می افتد تا گرفتار خسارت گردد.

6. حسین(ع) از بزرگترین شخصیتهای اسلام

امام حسین(ع) از جمله امامان معصوم شیعه و تجسّم عینی اسلام و از شخصیتهای بزرگ مکتب است که از او به عنوان مصباح هدایت و کشتی نجات و علت تبعیه دین و سید و سرور جوانان بهشت و امام مطلق (چه قیام کند و چه قعود) و محبوب پیامبر و نمونه عینی مکتب یاد می شود، امامی که سنّت او یعنی گفتار و کردار و تقریر او حجتی است در برابر بشریت. تا انتخاب راه او خود در مسیر سعادت و تکامل گام بردارد. امامی که الگوی او پیامبر(ص) و علی(ع) و انبیاء(ع) و خود الگوی مسلمانان است.

7. عاشورا حادثه بزرگ تاریخ

نام حسین(ع) با نام عاشورا با هم عجین است که با یاد یکی دیگری تداعی می شود عاشورا بزرگترین حادثه تاریخ در راستای امامت برای تحقق اهداف امام تحقق پیدا کرد حادثه ای که از آغاز تا انجام آن درس آموز است. الگویی است جاودانه برای همه کسانی که اگر بخواهند انسان باشند و وظیفه شناس، از جهت فردی و اجتماعی باید چگونه باشند.

امام حسین(ع) در نهضت عاشورا برای اینکه اعلام کند که راه او ویژه او نیست بلکه راهی است جاودانه که گذشتگان همان راه را رفته اند و آیندگان باید همان راه را طی کنند ماهیت آن را امر به معروف و نهی از منکر می داند و امر به معروف و نهی از منکر هم راه انبیاء و روش صالحان است، چنانکه امام باقر(ع) فرمود: انّ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛(4) یعنی امر به معروف و نهی از منکر سبیل پیامبران و روش صالحان است، فریضه بزرگی است که فرائض و واجبات با آن اقامه می شود و راهها امن می گردد و درآمدها حلال می شود و ستم ها بر طرف می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها مستقیم می گردد. لذا امام در وصیتش به محمد بن حنفیه بر این استراتژی تکیه می کند و می نویسد: ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی وابی علی ابن ابیطالب.(5)

می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب سیر نمایم. یعنی من با سلاح امر به معروف و نهی از منکر که سلاح همه انبیاء و صلحاء است از جمله سلاح پیامبر(ص) و علی(ع) با دشمن می جنگم و بعد هم وقتی با اصحاب حرّ روبرو می شود و برای آنها سخنرانی می کند در ضمن سخنرانی با استناد به سخن پیامبر(ص) و تطبیق آن بر شرائط موجود و لزوم تغییر وضع موجود می فرماید: و لکم فیّ اسوة(6) من برای شما اسوه و الگو هستم. امام حسین(ع) از آن جهت که امام معصوم است و سنت او برای امت حجت، خود را الگو معرفی می کند و از دیگران می خواهد از این الگو پیروی نمایند، بنابراین نهضت عاشورا که به فعل و گفتار و تقریر معصوم بر می گردد از آغاز تا انجام آن درس آموز است و الگو، که برای انسانها لازم است با مطالعه این رویداد الگوهایی را استنباط کرده و در صورتیکه شرائط همان شرائط باشد این درسها را به کار بندند و به فلاح فردی و اجتماعی نایل شوند. بویژه بر ما که شیعه هستیم و ولایت ائمه معصومین را پذیرا شده ایم.

زیرا بر ما لازم است در رابطه با امامان

اولاً: هدفهای آنان را بشناسیم و ثانیاً: با روش زندگی آنان آشنا شویم و ثالثاً: دستورهای آنها را درباره زندگی فرا گیریم و در موارد لازم به کار ببندیم و رابعاً: راه آنان را که راه خدا و راه معنی بخشی به زندگی است راه زندگی خود قرار دهیم و خامساً: در دوراهیهای زندگی راهی را که شایسته یک انسان مسلمان آگاه و آزاده است انتخاب کنیم و به سهم خود به هدفهای آنها تحقق بخشیم.

8. الگوهای قابل استنباط

الف: امام حسین(ع) الگوی سازش ناپذیری لزوم مبارزه با ظلم و باطل و سازش ناپذیری با آن.

سراسر زندگی امام حسین(ع) حکایت از امتناع و خودداری از سازش با ستم و باطل است تا آنجا که آن حضرت در تاریخ به ابوضیم(7) (پدر مقاومت و ایستادگی) ملقب شده است. امامی که در مقام دعا و نیایش خدا را سپاس می گوید که در دولت ائمه کفر که عهد الهی را شکستند و پیامبران خدا را تکذیب کردند به دنیا نیامده است و در شرایطی به دنیا آمد که با بعثت پیامبر اسلام توحید حاکم و هدایت الهی محقق شد.(8)

اوج این خصلت را در امام حسین علیه السلام زمانی نظاره گر هستیم که خبر مرگ معاویه به او می رسد و از آن حضرت درخواست بیعت با یزید می شود و امام از بیعت کردن امتناع می کند و برای این امتناع منطق دارد و آن اینکه مانند منی که از اهلبیت نبوت و معدن رسالت است می خواهید با یزیدی که مردی فاسق و شراب خوار قاتل نفوس محترمه و متجاوز آشکار است بیعت کند در حالیکه «و مثلی لایبایع مثله»(9) شخصی چون من با مردی چون یزید بیعت نمی کند. در این بیان نمی گوید حسین با یزید بیعت نمی کند بلکه هر انسانی که شخصیتی چون من دارد یعنی موحّد صالح وارسته آزاده، عزیز به کمال رسیده ای با شخصیتی چون یزید که به انواع آلودگیها آلوده است سازش نمی کند و دست بیعت به او نمی دهد و در برخورد دیگری که ولید با امام دارد حضرت می فرماید: «و علی الاسلام السلام اذبلیت الامة براع مثل یزید»(10) مرگ اسلام فرا می رسد وقتی که امت گرفتار سرپرستی چون یزید باشند.

امام در همه مراحل عاشورا از تسلیم ناپذیری و ذلیل نشدن سخن می گوید حتی در روز عاشورا با اینکه دشمن در برابر امام صف کشیده اند بازهم بر این موضع خود پافشاری می کند و می فرماید: الا انّ الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلّه و الذلّة و هیهات منا الذلّة؛(11) بهوش باشید که این پدر ناشناخته فرزند پدر ناشناخته مرا بر سر دو راهی قرار داده است میان نابودی و خواری، هرگز مباد که ذلت را اختیار کنم. خداوند و پیامبرش و مؤمنان و پاکان و پاک دامنان که ما را پروریده اند و انبوه پرهیزگاران و مردمانی که به جان آمده اند ما را بر

آن میدارند که کشته شدن شرافتمندانه را بر پیروی لئیمان برگزینیم و بدانید که ما این خاندانیم با آنکه شمار آنان اندک است و چندان یاوری نداریم با ستم خواهیم جنگید.

از سخنان امام و رفتار آن حضرت استفاده می شود که اگر در شرایطی باطل و جاهلیت در تمام ارکان جامعه رسوخ کرد... بر آنان که آگاهی دارند نه تنها نباید حاکمیت باطل و ستم را بپذیرند بلکه حتی با قلّت عدد و کمی پیروان باید به جنگند گرچه سرانجام آن شهادت باشد.

امام خمینی(ره) در بسیاری از سخنانش در زمینه عاشورا و زنده نگهداشتن نهضت حسین(ع) بر این نکته تکیه می کنند که قضیه کربلا و زنده نگهداشتن آن، قضیه مقابله یک دسته کوچک امّا با ایمان بزرگ در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ است، زنده نگهداشتن این معنا است که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد.(12) و لذا بزرگترین درسی که باید از این واقعه دریافت کنیم این است که یک اقلیت را در مقابل یک اکثریت و جمعیت کم را در برابر یک قدرت بزرگ و یا حکومتی که می خواهند اساس اسلام را از بین ببرند برای یک مقصد اسلامی سازماندهی شوند.(13)

ب: الگوی توحید و عرفان

الگوی دیگری که از حادثه عاشورا استنباط می شود توحید ناب و عرفان است که در سراسر نهضت از آغاز تا انجام حکم فرما است. امام حسین(ع) هنگامیکه با دعوت به بیعت روبرو می شود می فرماید: انا للّه و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام؛و در لحظه شهادت وقتی از اسب بر زمین افتاد فرمود: بسم اللّه و بالله و علی ملّة رسول اللّه؛(14) با این بیان استفاده می کنیم، اول و آخر این واقعه با روح توحید و عرفان الهی پیش رفت و این روحیه نه تنها از حسین(ع) مشهود بلکه تمام اصحاب و یاران آن حضرت چنین بودند چه اینکه می بینیم، ظهر عاشورا که امام و یاران با دشمن روبرو هستند و دشمن از مقابل به سوی امام و یارانش تیراندازی می کند و اصحاب یکی پس از دیگری به شهادت می رسد ابوثمامه صائدی به حسین(ع) عرض می کند یا اباعبداللّه فدایت شوم این لشکر به تو نزدیک شده اند، اما ما تا کشته نشویم تو را نکشند من دوست دارم و اگر خدا بخواهد نماز را که اینک وقت آن رسیده است بر پای دارم و آن گاه نزد خدای روم. حسین(ع) سرش را بلند کرد و فرمود: ذکرت الصلاة جعلک اللّه من المصلین الذاکرین نعم هذا اول وقتها؛ نماز را یادآور شدی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، آری اول وقت است. از اینان بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم. چون این پیام به دشمن رسید حصین ابن تمیم گفت: نماز شما قبول نیست. حبیب ابن مظاهر در پاسخ گفت: بگمان تو نماز خاندان پیامبر قبول نیست ولی نماز تو ای خمّار یا حمار قبول است که امام پس از آن نماز خوف را بجا آورد.(15)

انسانی که از عرفان و توحید بهره مند است قطعاً عشق به لقاء خداوند آن چنان وجودش را لبریز می کند که از مرگ نمی ترسد بلکه از طرفی با شجاعت و دلاوری در برابر دشمن ایستادگی می کند و از سوی دیگر برای رسیدن به لقاء اللّه که لقاء معشوق است تلاش می کند تا گوی سبقت را از دیگران برباید.

گرچه بوعلی سینا در بیان حالات عارف می نویسد: العارف هشّ بشّ بسّام یجبل الصغیر من تواضعه کما یتجبل الکبیر و ینبسط من الخامل مثل ما ینبط من النبیه و کیف لایهش و هو فرحان بالحق و بکل شی ء فانه یری فیه الحق و کیف لایستوی و الجمیع عنده سواسیة اهل الرحمة قد شغلوا بالباطل؛(16) عارف گشاده رو و خوش برخورد و خندان است، در تواضع و فروتنی کودکان و خردسالان را همچون بزرگسالان محترم می شمارد از گمنام همچون آدم مشهور با گشاده رویی استقبال می کند، چگونه گشاده رو نباشد در حالتی که او به حق مسرور و شاد است و در هر چیزی خدا را می بیند و چگونه برابر نداند در حالتی که همگان نزد او شبیه اهل رحمتند که به باطل اشتغال ورزیده اند.»

از بیان ابن سینا استفاده می شود که عارف صلح کل است و از حماسه آفرینی بهره ندارد ولی عارف حقیقی بین حماسه و عرفان جمع می کند و عارف حقیقی است که حماسه آفرینی می کند و تجلی جمع عرفان و حماسه در کربلا، و عاشورا است و حسین(ع) مظهر آن. زیرا اوج تجلی عرفان در دعای عرفه و در شب عاشورا و اوج حماسه آفرینی آن حضرت روز عاشورا است.

ج: الگوی برنامه ریزی

هرکار موفقی متوقف بر داشتن هدف و برنامه ریزی و سازماندهی برای استفاده از امکانات در جهت رسیدن به آن هدف است. اگر هدفی نباشد و یا برنامه ریزی وجود نداشته باشد امکانات از بین می رود بدون اینکه نتیجه ای از آن حاصل آید.

نهضت عاشورا در راستای هدف خود نهضتی موفق و پیروز بوده است زیرا هدف امام توجه دادن مردم به موقعیت اسلام و مسلمین و افشای چهره حاکمیت از جهت ظلم و ستم و جهل و انحراف از مسیر اسلام بوده است و این مقصد می بایست با برنامه حساب شده و دقیق محقق شود نه اینکه این نهضت ناقص و بی نتیجه باشد و لذا امام با توجه به اینکه قیام نهضتش دو مرحله داشت که مرحله اول آن با خون و شهادت خود و اصحاب و یارانش پایان می یابد و مرحله دوم آن که در واقع مکمّل مرحله اول قیام است با اسارت اسراء شروع می شود که نتیجه آن در نهایت آگاهی مردم از شرائط موجود و ندامت صاحبان قدرت و آزادی اسراء است.

امام حسین(ع) به این دلیل نه تنها مردان را با خود همراه می کند بلکه زنان و فرزندان خردسال را نیز با خود به همراه می برد. کیفیت حرکت آن حضرت با همراهان به گونه ای است که موجب آگاهی مردم می شود و لذا امام با استفاده از استراتژی هجرت از مدینه به سوی مکه هجرت می کند در وصیت نامه اش به محمد بن حنیفه خروجش را از مدینه اراده امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدّ اعلام می کند نه خوش گذرانی و ظلم و ستم. و هنگام خروج در حالیکه خاندان آن حضرت غیر از

محمد بن حنفیه با او بودند تا توجه همگان را به این نکته جلب کند که شرائط و موقعیت، موقعیت حاکمیت فرعونی و ارعاب و وحشت است و لذا آیه 21 سوره قصص را تلاوت می کند« فخرج منها خائفاً یترقب قال ربّ نجّنی من القوم الظالمین» و وقتی وارد مکه می شود آیه «فلمّا توجه تلقاء مدین قال عسی ربّی ان یهدینی سواء السبیل» (قصص، آیه 22) را تلاوت می کند.

انتخاب مکه و ماندن چهار ماه در آن و فعالیتهایی که آن حضرت دارد خود برنامه ای حساب شده است شروع مرحله دوم مهاجرت از مکه در روز عرفه با سخنرانی آتشین در بیابان عرفات و تبدیل کردن حجش به عمره به مقصد کوفه با مقدماتی که فراهم شده بود باز حاکی از برنامه ریزی است، فرستادن مسلم بن عقیل به سوی کوفه و بیان ویژگی های امام به طور کلی و فلسفه فرستادن مسلم خود نوعی برنامه ریزی است و بالآخره انتخاب شهادت آن حضرت و اصحاب و یارانش مرحله اول برنامه پیروز است و بعد از شهادت آن حضرت رسالت تکمیل نهضت بر دوش اسراء به رهبری ظاهری زینب کبری(س) نهاده می شود و آن حضرت با سخنرانی های افشاگرانه و آتشین خود در بازار کوفه و مجلس ابن زیاد در کوفه و همچنین سخنرانی آن حضرت در مجلس یزید در شام و سخنانی که در برخوردهای گوناگون داشتند که هم هدف امام را بیان می کرد و هم چهره خلافت را افشاء می نمود و سرانجام با سخنرانی امام چهارم(ع) در مسجد شام زمینه فشار افکار عمومی بر یزید بگونه ای بود که از کار خود اظهار ندامت بلکه گناه را بگردن دیگری می انداخت و بالأخره اسراء را آزاد کرد، همه این وقایع حکایت از برنامه ریزی دقیق آن حضرت دارد تا هدف خود را محقق سازد.

د: الگوی صبر و مقاومت و تحمل مشکلات آن تا رسیدن به پیروزی

اگر انسان بخواهد در هر کاری با داشتن هدف و برنامه توفیق حاصل کند پشتوانه آن صبر و شکیبایی و تحمل شدائد و مشکلات آن است و اگر صبر نباشد پیروزی حاصل نخواهد شد.

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید

یکی از الگوهایی که از نهضت عاشورا استنباط می شود صبر و شکیبایی است که خود حسین(ع) قهرمان صبر است، زینب کبری اسطوره صبر است و همه کسانی که در مرحله اول و دوم قیام تا پیروزی کامل پیش رفتند نتیجه صبر و شکیبایی بوده است.

اگر انسان صبور نباشد با روبرو شدن به مشکلی دچار یأس و در نتیجه گرفتار شکست می شود لذا حسین(ع) از آغاز بر صبر تکیه می کند که به مواردی از آن اشاره می شود:

در وصیت نامه حضرت به محمدابن حنفیه می فرماید: «فمن قبلنی بقبول الحق فاللّه اولی بالحق و هو خیر الحاکمین و من ردّ علی هذا صبرت حتّی یقضی اللّه بینی و بین القوم بالحق و هو خیر الحاکمین» هر کس راه را برگزیند حق را پذیرفته و هر کس از من سرپیچی کند صبر پیشه می کنم تا خداوند میان من و این چنین مردمان، خود قضاوت کند و او بهترین قضاوت کنندگان است.

در حقیقت نه تنها حسین(ع) بلکه همه همراهان او چه مردان و چه زنان و چه پیران و چه جوانان صبرشان عامل ایستادگی آنها بوده است.

هـ : عاشورا تجلی اطاعت از امام و تعهد در برابر مقام ولایت

یکی از الگوهای قابل استنباط در نهضت عاشورا اطاعت از امام و تنها نگذاشتن رهبر و حتی مانع از ورود هرگونه زخمی بر او تا وقتی که یاران هستند بوده است، یارانی که پروانه وار عاشق وجود امام بوده و بر اطراف او حلقه و در شرائطی که حتی امام در شب عاشورا می فرماید: «الا و انّی قد اذنت لکم فانطلقوا جمیعاً فی حلّ لیس علیکم منی زمام، هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملاً؛(17) من به شما اجازه دادم که از اینجا بروید پس همه آزاد هستید و هیچ گونه پیمانی و تعهدی از من بر گردن ندارید اکنون شب است و تاریکی شما را فرا گرفته است آن را مرکب راهوار خود کنید.»

نخستین کسی که جواب حسین بن علی را داد عباس بن علی بود که فرمود: چرا چنین کنیم، برای اینکه پس از تو زنده باشیم، نه هرگز خداوند چنان روزی را برای ما پیش نیاورد. پس از او دیگران از او پیروی کرده همین سخن را تکرار کردند.

این وقایع حکایت از این حقیقت می کند که رهبر حق اگر با خطر روبروست امت و پیروان باید چون پروانه گرد شمع وجود او حلقه بزنند تا گزندی به رهبر وارد نشود.

و: الگوی عزّت و ارجمندی و نفوذناپذیری

یکی از الگوهای قابل استنباط از نهضت عاشورا کسب عزّت و عزیزانه زندگی کردن است و برای حفظ عزّت مرگ را به جان خریدن.

انسان عزیز کسی است که هیچ کس و هیچ چیز در او نفوذ نمی کند نه تهدید او را از تلاش برای رسیدن به هدف باز می دارد و نه تطمیع او را به دنبال خود می کشاند و نه امور دیگر در او اثر می گذارد. لذا امام حسین علیه السلام در برابر نصیحت دوستان می فرمود: به خدا سوگند من هرگز تن به پستی نخواهم داد.(18)

پس از آنکه خبر سازش ناپذیری حسین(ع) به گوش دوستان و خویشان رسید گروهی از هواداران از روی دلسوزی و برای حفظ جان آن حضرت به نزدش شتافتند و به موعظه و نصحیت پرداختند تا شاید حسین را از راهی که برگزیده است برگردانند امّا امام حسین(ع) در جواب آنها می گوید آن چه را که شما می دانید من هم می دانم ولی به خدا سوگند که من هرگز تن به ذلت و پستی نخواهم داد.

ز: الگوی اخلاق و عواطف و رحمت

یکی از الگوهای قابل استنباط در جریان عاشورا درس رحمت و محبت است که ما آن را از حسین(ع) در جریان برخورد با دشمن مشاهده می کنیم امام هنگام روبرو شدن حُر و اصحابش با او و مشاهده آثار تشنگی در لشکر به جوانان خود دستور داد این گروه را سیراب و دهان اسب هایشان راتر کنند آنها اطاعت کرده و همه آنها را آب دادند و حتی علی ابن طعان محاربی را که نمی توانست براحتی آب بخورد امام سر مشک را می پیچاند تا به راحتی آب بیاشامد و خود و اسبش سیراب شود.

امام در این جریان اخلاق و عواطف انسانی را در برابر دشمنی که برای محاصره وی بیابانها را در نوردیده است از یاد نمی برد و آنها را با خوشرویی سیراب می کند.

ح: نقش الگویی زن در کربلا و نهضت عاشورا همچون مرد

آفرینش انسان به گونه ای است که زن و مرد به عنوان دو موجود مکمّل همدیگر همیشه مطرح بوده است. زن بدون مرد و مرد بدون زن ناقص می باشند در نهضت عاشورا و کربلا نیز این حقیقت تجلی پیدا کرده است و زن را در جای جای این نهضت مشاهده می کنیم که نقش ایفا کرده است زنانی که از ایثار و فداکاری و صبر و استقامت برخوردار بودند و حضور آنها گاهی به صورت مشوّق شوهر برای دفاع از اسلام و امام است چنانکه همسر زهیرابن قین چنین نقشی را ایفا می کند و گاهی به صورت مادر با تشویق فرزند برای حضور در صحنه نبرد ظاهر می شود و زمانی به صورت رساندن پیام خون حسین(ع) در صحنه های بعد از شهادت تا موفقیت کامل در حالت اسارت وظیفه خود را انجام می دهد و این حقیقت گواه این حقیقت است که این دو صنف وظیفه دفاع از حق را داشته و نباید هراس به دل راه دهند و شجاعانه باید به وظیفه الهی خویش عمل کنند. امام خمینی(ره) فرمودند: سید الشهداء و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان همان مقداری که فداکاری حضرت پیش خدای متعال ارزش دارد خطبه های حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور نباید زن ها بترسند و نباید مردها بترسند حضرت زینب(س) در مقابل یزید ایستاد و او را آنچنان تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچو تحقیری نشنیده بودند. صحبتهایی که آنها در کوفه و شام کردند در واقع چهره یزید را فاش کردند هم حضرت سجاد(ع) این مطلب را در حضور جمع فاش کرد که قضیه مقابله غیر حق با حق نیست بلکه مقابله حق با باطل است و حضرت زینب(س) هم همین حقیقت را فاش کرد.(19)

ط : توبه اصل اساسی تربیت اسلامی

کربلا و عاشورا راه سلوک و پیمایش راه کمال را به انسان نشان می دهد و به انسانها در طول تاریخ می آموزد که اگر خطا و گناه کردی حتی اگر آن گناه محصور کردن امام معصوم باشد باز هم باب رحمت الهی وسیع است و انسان که بعد از یقظه و بیداری نسبت به اعمال خود نادم و پشیمان شود و به سوی خدا باز گردد و توبه نماید توبه اش مقبول واقع خواهد شد چنانکه در موضوع حُر و ندامتش و پذیرش توبه او توسط امام و ایثار و فداکاری و جانبازی او در برابر دشمن به عنوان نشانه صداقت در توبه این حقیقت را به انسان می باوراند که این اصل اساسی اگر توسط هر کسی اتخاذ شود می تواند او رابه عالی ترین مراحل تکامل نائل گرداند.

ی : الگوی ایثار و فداکاری همراه با شادابی و نشاط

عاشورا سراسر جلوه ایثار و فداکاری بود زیرا همه کسانی که در رکاب حسین(ع) بودند سراپا عشق بودند و برای ربودن گوی شهادت از یکدیگر سبقت می گرفتند چون همه می خواستند در راه حق هرچه سریعتر به لقاء حق برسند و لذا هرچه به لحظه شهادت نزدیک می شدند چهره آنها گلگون تر می شد.

البته الگوهای قابل استنباط در این امور دهگانه منحصر نمی شود بلکه باید توجه داشت که عاشورا تجلّی عینیت کلی اسلام است که در آن عقاید و اخلاق و احکام الهی خود را نشان می دهد بنا به گفته مرحوم شیخ جعفر شوشتری: در کربلا هم عبادت بود و هم شجاعت و حماسه، هم سازش ناپذیری با ظلم بود و هم حقوق افراد در آن رعایت شد. هم رقّت و دلسوزی بود و هم شدّت و ایستادگی، هم دوراندیشی بود و هم ترس از خدا، و بالأخره ظهور و اطمینان و آرامش نفس.(20) بطوریکه سوره فجر را سوره حسین علیه السلام نامیدند و امام صادق(ع) فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید که این سوره حسین بن علی است و به آن رغبت کنید تا مشمول رحمت خدا شوید. سپس فرمود: آیا نمی شنوی که خدا فرمود: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی؛ یعنی حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنه راضیه مرضیه است و اصحاب آن حضرت در روز قیامت از خدا راضی هستند و خدا از آنها راضی است و این سوره در خصوص حسین بن علی(ع) و شیعه آن حضرت و شیعه آل محمد(ص) است.(21)

عاشورا روزی بود که در آن نماز و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و ملاطفت و ادخال سرور بر مؤمن و ذکر و دعا و عیادت مریض و یقین و رضا و سخاوت و حلم و بردباری و حسن خلق و جوانمردی و غیرت نسبت به نفس و اهل و عیال و قناعت و صبر و دیگر ارزشها به عینیت پیوست و بالأخره عاشورا در روز عاشورا صفات متضاد را جمع کرده است با توجه به این خصائص و ویژگیها نهضت عاشورا برای همگان الگو است هم برای کسانی که به لحاظ اخلاقی با مشکل مواجهند می توانند از کربلا الگو بگیرند و در واقع با بیداری و هوشیاری با قدم توجه به دنیای اخلاق و سیر و سلوک وارد شوند و خودخواهی را که امّ الرذائل انسانی است از خود دور کنند و هم برای مواجهه تهاجم فرهنگی از آن الگو بگیرند و با امر به معروف و نهی از منکر به مقابله با آن اقدام کنند و هم با روحیه سازش ناپذیری و برخورداری از عزت از تسلیم شدن در برابر ستمگران و شیاطین سرباز زده و بلکه با شجاعت و باک نداشتن و نترسیدن از دشمن، نیروها و امکانات و برنامه ریزی به گونه ای سازماندهی کنند که نه تنها ریشه ستم و ستمگر را بسوزانند بلکه با استفاده از نیروی اندک بیشترین نتایج و بهره ها را ببرند و بالأخره با تعهد و مسؤولیت در برابر مقام ولایت و امامت و رهبری همگام با رهبری و اطاعت از او آنچه که وظیفه است به انجام رساند تا هم اسلام از خطر مصون و هم جامعه از آفات محفوظ و هم انسان از وساوس شیطان و هواهای نفسانی در امان باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان