شناسه : ۳۷۶۶۵۹  -   جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۰۱
    
    جاری آیینه ها
    
    
    حضرت عشق
| امشب از آمدن دوست خبر می آید | 
			هشتمین فرصت خوبی ز سفر می آید | 
		
| جمله عشاق، چرا خسته دلید | 
			حضرت عشق از این ره به گذر می آید | 
		
آزاده پیل افکند ـ خرمشهر
 
من هم یکی...
 
سید ابوالقاسم حسینی ژرفا
 
| از هزاران زائر درد آشنا من هم یکی | 
			زین همه مسکین سر تا پا گدا من هم یکی | 
		
| هر طرف بسته دلی قفل ضریح مهرِ تو | 
			مُهر شد با خون دل این قفل را من هم یکی | 
		
| هر یکی را کاسه ای از بی کسی پیشت فراز | 
			پر شده از اشک دستِ کاسه ها، من هم یکی | 
		
| پای بوست را ملائک، صف به صف، پر ریخته | 
			خوش که ریزم در جوارت دست و پا من هم یکی | 
		
| کیمیاگرتر ز مهرت هیچ اکسیری مباد | 
			مس دلان، مسکینِ ایوان طلا، من هم یکی | 
		
| راه دوری پشت سر دارم، فزون تر پیش رو | 
			رهزنان بدکین و لطفت رهنما، من هم یکی | 
		
| هر غبار مرقدت خاکستر پروانه ای است | 
			سوخته، لب دوخته، بی ادعا، من هم یکی | 
		
| گر چه خوارم، خار هم با گُل نشیند گاه گاه | 
			در گلستان محبان رضا من هم یکی | 
		
نثار شهدا
یاد باد
| یاد باد آن روزگاران یاد باد | 
			شب نشینی های یاران یاد باد | 
		
| ترکش و خمپاره شد آب حیات | 
			تیر و رگبار مسلسل هم نبات | 
		
| لاله های پشت باغ آرزو | 
			صف به صف شادی کنان رفتند تو | 
		
| ژاله ها صف می کشیدند پشت در | 
			تا بپاشند آب را در پشت سر | 
		
| یاد آن شب های با راز و نیاز | 
			توی سنگرهای سرد و باز باز | 
		
| یاد آن چشمی که در خون می نشست | 
			تا سحر در خاک مجنون می نشست | 
		
| یاد آن دستی که در سرمای سخت | 
			شاخه ای خشکیده می شد بر درخت | 
		
| یاد آن پایی که تاول بسته بود | 
			از دویدن در بیابان خسته بود | 
		
| ای شما شیر شرف را بیشه اید | 
			ماورای قدرت و اندیشه اید | 
		
| با صفا و مرده دل رفته اید | 
			تا طواف کعبه دل رفته اید | 
		
| ای که از جام ولا نوشیده اید | 
			جامه فقر و فنا پوشیده اید | 
		
| ما به جا ماندیم و صد بحر گناه | 
			دست خالی، چشم گریان، دل پرآه | 
		
| ای که داده دین و ایمان را جَلا | 
			دستمان گیرید تا عرش خدا | 
		
 
هاجر امانی ماچیانی ـ قم