ماهان شبکه ایرانیان

هان ای بشر ز قصة بم هوشیار شو!

 بشکست نخل قامت سبزورسای بم

آکنده از غبار زمین شد فضای بم

 بشکست نخل قامت سبزورسای بم

لرزید قلب عالم اسلام تا شنید

فریاد و آه مردم محنت سرای بم

سرمای سخت و زلزله بین چون نمود سرد

گرمای مهر و آتش لطف و صفای بم

باقی نماند هیچ نشانی ز زندگی

جز آه کودکی روی ویرانه های بم

آنک کویر خشک چرا شاد نیستی؟

سیراب شو زاشک یتیمان به پای بم

خورشید را بگو که مکن این مکان طلوع

شام است روزگار قرین بلای بم

ای ماه ! از چه درپس ابری برون بیا

کردی مگر سیه به تن خود برای بم؟

هر چند ناگهان همه دیدیم با عجب

دست قضا چگونه رقم زد فنای بم

زین امتحان نگر چه موفق برون شدند

پیرو جوان و مرد و زن پارسای بم

 فرمود رهبر ارچه قلوبت است غرق غم

شهری نکو دوباره بسازیم جای بم

ملّت چو باخبر شد از این ماتم بزرگ

بنمود جان و مال به یکدم فدای بم

هان ! ای بشر ز قصّه ی بم هوشیار شو

بسیار عبرت است در این ماجرای بم

خواهر ! برادر! ای که به ماتم نشسته ای

 گو شکر حقّ و صبر نما در عزای بم

امیّددار هموطن اکنون که آورد

بیرون گل امید سر از خاکهای بم

روید جوانه های دل انگیز زندگی

 بار دگر میان دل کوچه های بم

"مسلم" به اشک دیده و آهِ نهاد خویش

 اینْسان سرود واقعه ی غم فزای بم

مسلم نادعلی زاده
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی