شناسه : ۳۸۱۵۵۴ - یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۳:۴۸
علیه ایمان ناواقع گرایانه
نویسنده با ذکر لوازم واقع گرایی از دیدگاه دان کیوپیت و اشاره به اینکه چنین دیدگاهی از واقع گرایی مورد قبول نیست، به نقد افکار وی می پردازد. از نظر دیویس اعتقاد به مسیحیت و واقع گرایی با آنچه کیوپیت گمان کرده است، ملازمه ندارد و نظریه او (نظریه اصالت منظر) را خودمتناقض می داند و سرانجام بر وجود خدا به عنوان اصلی اساسی در آیین مسیحیت تاکید می نماید.
چکیده:
نویسنده با ذکر لوازم واقع گرایی از دیدگاه دان کیوپیت و اشاره به اینکه چنین دیدگاهی از واقع گرایی مورد قبول نیست، به نقد افکار وی می پردازد. از نظر دیویس اعتقاد به مسیحیت و واقع گرایی با آنچه کیوپیت گمان کرده است، ملازمه ندارد و نظریه او (نظریه اصالت منظر) را خودمتناقض می داند و سرانجام بر وجود خدا به عنوان اصلی اساسی در آیین مسیحیت تاکید می نماید.
بر اساس رای دان کیوپیت، واقع گرایی چنین لوازمی دارد: 1) ذوات دگرگونی ناپذیر و نامشهودی وجود دارند; 2) در فراسوی این جهان که زبان ما آن را توصیف می کند، جهانی نامشهود و ماورایی وجود دارد; 3) معنا، موجودی ذی روح است که در واژه سکنا گزیده است; 4) ذهن، موجودی ذی روح است که در بدن سکنا گزیده است; 5) قانون طبیعت، اصلی ذی روح است که با واسطه سیمهایی نامشهود، وقایع را تحت تاثیر قرار می دهد و کنترل می کند; 6) صدق سه جهت دارد: «صادق »، «ضرورتا صادق »، «مطلقا صادق » (در حالی که در تقسیم بندی های استاندارد دو جهت گفته می شود).
ممکن است برخی واقع گرایان چنین دیدگاه هایی داشته باشند; اما همه واقع گرایان چنین اعتقاداتی ندارند. در مورد هر شش دیدگاه اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد.
در مورد واقع گرایی دینی، کیوپیت می گوید که مستلزم چهار چیز است: 1) مسیحیت، مجموعه بی زمان، منسجم و عملا دگرگونی ناپذیری از اندیشه هاست; 2) کهنترین صورت ایمان، خالصترین آنهاست; 3) زبان کتاب مقدس و مسیحیت، معنایی بی زمان و فرافرهنگی دارد; 4) زبان خداوند، زبان واقعی انسانها نیست.
انتقاد اول من این است که واقع گرایی دینی آنقدر که کیوپیت می گوید، مضحک نیست. یک فرد می تواند مسیحی و واقع گرا باشد بدون آنکه به هیچ یک از کاریکاتورهای عجیب و غریبی که کیوپیت آنها را نقد و رد می کند، متعهد باشد.
انتقاد دوم من آن است که موضع کیوپیت، خودویرانگر است و خود را ابطال می کند. اگر من این جمله را بسازم که: «من نمی توانم هیچ جمله فارسی ای بسازم »، جمله من خودویرانگر است. نظریه او را «اصالت منظر» می نامند. بر اساس این نظریه ما نمی توانیم بدانیم که چیزها چگونه هستند; بلکه صرفا می دانیم که آنها چگونه به نظر ما می رسند. اما آیا او نظریه «اصالت منظر» را صادق می داند؟ در اینجاست که پاسخ مثبت یا منفی به این سؤال، اصالت منظر را خودویرانگر می کند.
سومین انتقاد من ناظر به پرسشی از گوهر دین است. وی می گوید: «غایت زندگی دینی، نیل به مرتبه ای معنوی در فراسوی همه نمادهاست ». اگر معنویت، کانون و غایت دین باشد، آنگاه می توان ملحد بود و دینی زیست. من نمی توانم این اعتقاد کیوپیت را ابطال کنم; ولی می دانم که گوهر ایمان مسیحی، صرفا آن معنویتی نیست که کیوپیت می گوید، آنچنان که بتوان خدا را نیز حذف کرد. خداوند، به عنوان موجودی مستقل از ما انسانها، عنصر ضروری ایمان مسیحی است.