ماهان شبکه ایرانیان

جَوْن بن حوی

جَوْن، غلام آزاد شده ابوذر غفاری پس از شهادت ابوذر، به اهل بیت علیهم السلام پیوست.

جَوْن بن حوی

جَوْن، غلام آزاد شده ابوذر غفاری پس از شهادت ابوذر، به اهل بیت علیهم السلام پیوست.

ابتدا در خدمت گزاری امام حسن و پس از او در خدمت امام حسین علیه السلام، انجام وظیفه نمود و در سفر امام علیه السلام از مدینه به مکه و از آن جا به عراق، حضرت را همراهی می کرد.

به گفته رضی الدّین داوودی: آن گاه که آتش جنگ برافروخته شد، مقابل امام حسین علیه السلام آمد و از او اجازه میدان خواست، امام علیه السلام به او فرمود:

«یا جَوْن! أنتَ فی إذنٍ مِنّی، فانّما تَبعْتَنا طَلَباً للعافیة فلا تَبْتَلِ بطریقَتِنا».[1]

«ای جَوْن! من بیعتم را از تو برداشتم، تو به امید عافیت و آسایش تا این جا همراه ما آمده ای، در راه ما خود را به ناراحتی و مصیبت مبتلا مکن».

جَوْن، خود را به پاهای امام حسین علیه السلام انداخت و آنها را می بوسید و عرضه داشت:

«ای فرزند رسول خدا! من در زمان رفاه و آسایش، کاسه لیس شما باشم، ولی در شدت و ناراحتی و در مقابل دشمن، دست از یاری شما بردارم؟ [اماما!] درست است که بدنم بدبو و خاندانم ناشناخته و رنگم سیاه است، ولی با بهشت برین بر من منّت بگذار تا بدنم خوشبو و رنگم سفید و خاندانم به عزّت و سربلندی نایل گردد، نه به خدا سوگند! هرگز از شما جدا نخواهم شد تا خون سیاهم با خون شما آمیخته گردد.

امام علیه السلام به او رخصت داد و در حالی که این رجز را می خواند به میدان کارزار شتافت:

کیف تَری الفُجّار ضربَ الأسود

بالمِشرَفی و القنا المُسدّد

یذبُّ عَن آل النبی أحمد

نابکاران، ضربت این برده سیاه را چگونه خواهند دید؟ ضربتی با شمشیر مِشرَفّی و نیزه هایی که به هدف می خورند و از خاندان پیامبر احمد، حمایت می کنند.

سپس به مبارزه پرداخت تا فرشته شهادت را در آغوش کشید.

امام حسین علیه السلام بر بالین جَوْن قرار گرفت و فرمود:

«اللهمَ بیض وَجْهَهُ وَ طَیبْ ریحَهُ واحشرْهُ معَ الأبرار و عَرّف بینَهُ و بینَ محمدٍ و آل محمدٍ[2]».

«خدایا! چهره اش را سفید، بدنش را خوشبو و او را با خوبان و نیکان محشور گردان و میان او و محمد و خاندانش آشنایی بیشتر مقرر فرما».

امام باقر علیه السلام، از امام زین العابدین علیه السلام روایت می کند که فرمود: زمانی که قبیله اسد پس از چند روز برای خاکسپاری پیکرهای شهدا در میدان نبرد، حضور یافتند، از بدن جَوْن، بوی مُشک به مشامشان رسید[3].

پی نوشت ها

[1]  مثیرالاحزان: 63

[2]  بحارالانوار: 45/ 23

[3] نفس المهموم: 264

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان