ماهان شبکه ایرانیان

داماد جنایتکار : ۲‌ سال نخوابیده‌ام

داماد جنایتکار که همسر و مادرزنش را به قتل رسانده و پدرزنش را زخمی کرده بود برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد

داماد جنایتکار : 2‌ سال نخوابیده‌ام

داماد جنایتکار که همسر و مادرزنش را به قتل رسانده و پدرزنش را زخمی کرده بود برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد.

به گزارش به نقل از همشهری آنلاین، او صبح شنبه با حمله به خانه پدرزنش در شهرزیبا، جنایت هولناکی را رقم زد. متهم دیروز برای تحقیق به دادسرای جنایی منتقل شد و در گفت‌وگو با همشهری انگیزه خود از جنایت را شرح داد.

چرا دست به این جنایت هولناک زدی؟

همسرم خیلی به خانواده‌اش اهمیت می‌داد. مثلا یک شب پیش از حادثه، عروسی یکی از بستگانش بود، من به او گفتم که به عروسی نمی‌آیم و تو هم نرو. اما همسرم به حرف من توجهی نکرد و حتی شب حادثه هم در خانه پدر و مادرش خوابید.

یعنی فقط به‌خاطر همین چیزها دست به جنایت زدی؟

راستش من بیماری روحی و روانی دارم. از بچگی این بیماری با من بود. پزشکان می‌گفتند اسکیزوفرنی دارم. گاهی خوب بودم و گاهی عصبی. واقعا دست خودم نبودم. حتی یک هفته در بیمارستان بستری شدم و دارو مصرف می‌کردم. اما عمده مشکلم این بود که شب‌ها نمی‌خوابیدم. حتی با قرص هم خوابم نمی‌برد. شاید باورنکنید اما من 2سالی است که شب‌ها نمی‌توانم بخوابم حتی با قوی‌ترین قرص‌های خواب آور. روزها هم خوابم نمی‌برد. تمام اینها به من فشار آورده بود.

از زندگی‌ات راضی بودی؟

زندگی بدی نداشتم، خانه داشتم، 2 تا ماشین داشتیم اما این بیماری عذابم می‌داد. به حدی که دوبار دست به‌خودکشی زدم اما همسرم به‌موقع رسید و نجاتم داد. پزشکان هم می‌گفتند خوب شدنی درکار نیست فقط می‌توانی این بیماری را با دارو کنترل کنی.

چرا درخواست طلاق ندادی؟

من عاشق همسرم بودم، پسری 5ساله دارم. با اینکه بیمار بودم اما همسرم همیشه هوایم راداشت و حامی من بود. من شیفت شب کار می‌کردم و همسرم شیفت صبح. با هم همکار بودیم. روزها که همسرم سرکار بود، از پسرم نگهداری می‌کردم و نمی‌دانم چه شد که جنون سراغم آمد و جان همسرم و خانواده‌اش را گرفتم. البته شنیده‌ام که پدرزنم زنده است.

از روز حادثه بگو؟

صبح زود بود به خانه پدرزنم رفتم، همسرم شب آنجا مانده بود. با پدرزنم مشاجره کردیم تااینکه پسرم را برداشتم و به خانه مادرم بردم. دوباره به خانه پدرزنم برگشتم، با هم مشاجره کردیم که پدرزنم از دخترش حمایت کرد. عصبی شدم و با چاقو به سمتش حمله کردم. مادرزن و همسرم هم به دفاع از او به سمت ما آمدند که آنها را هم با چاقو زدم. همسرم به داخل حیاط فرار کرد که دنبالش کردم. دوباره به خانه برگشتم که پدرزنم به کوچه رفته بود و من دوباره مادرزنم را با چاقو زدم حتی دستان خودم هم زخمی شدم. حالا اما به‌شدت پشیمانم و دوست دارم زودتر قصاص شوم چون خطا کردم و باید مجازات شوم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان