دو سال پیش بود که به ناگه موج مهربانی به اشکال گوناگون در تهران و سایر شهرهای کشور رواج یافت. ناگهان دیوار مهربانی بود که در خیابانهای زیادی از پایتخت با یک چوبلباسی و چند عدد میخ و رنگآمیزی و تمیزکاری مختصر رخنمایی کرد.
به گزارش ، جهان صنعت نوشت: این اتفاق امیدوارکننده و دوستداشتنی به حدی برای مردم تازگی و جذابیت داشت که به سرعت در خیابانهای بیشتری ایجاد شد و حتی در کشورهای همسایه نیز رواج یافت. لباسهای مورد نیاز برای نیازمندان بهطور متنوع روی میخهای دیوار مهربانی قرار داده میشد و با شعار «نیاز داری برندار، نیاز نداری بگذار»، به امری همگانی تبدیل شده بود. این مقوله فقط به دیوارهای رنگارنگ مهربانی خلاصه نشد و بعدها یخچال مهربانی و حتی در نانواییها و برخی رستورانها نیز رواج یافت که اگر کسی میخواست، غذا و خوراکی در یخچال میگذاشت تا نیازمندان از آن استفاده کنند یا اگر کسی تمایلی داشت، به اندازه پول یک ساندویچ یا یک پرس غذا، به رستوراندار میداد تا احیانا اگر فردی نیازمند یا کودک کار گرسنهای مراجعه کرد، بتواند از آن دیوار مهربانی کوچک رستوران استفاده کند. اما این تنها مزیتهای دیوار مهربانی بود. روی دیگر سکه این دیوار، مشکلاتی بود که در ادامه راه برای آن ایجاد شد.
ابتدا شایعه بود که لباسها و وسایلی که مردم روی دیوارها میگذارند را برای فروش میبرند و کسی استفاده نمیکند. اما فروشنده آنها که بود؟ برخی از خود بیخانمانها و معتادان به عنوان فروشنده این وسایل عنوان میشد. میگفتند از این یخچالها بینیازان تغذیه میکنند. دزد به لباسها میزند و... بر فرض که چنین اتفاقی هم رخ میداد اگر کسی یکی از آبمیوههای داخل یخچال شوش را میخورد، شاید به آن نیاز داشت. مشکل آن کجا بود؟ نیازمند باید به مردم شهر شناسنامه نیازمندیاش را ارائه میداد تا استحقاق استفاده از خوراکیهای یخچال مهربانی یا لباسهای دیوار مهربانی را داشته باشد؟ نامش روی آن است. «مهربانی». کسی برای مهر ورزیدن ترازو نمیگذارد، نمیسنجد و بررسی نمیکند این مهربانی چقدر منفعت و چقدر ضرر دارد. کسی موشکافی نمیکند این مهربانی قرار است چطور و به چه کسی برسد. فقط بدون فکر کردن به نتیجه کار، عشق و مهر میورزد؛ اتفاقی که ماههای نخست ایجاد چنین دیوارهایی، درون شهروندان وجود داشت و کسی مهربانیاش را بالا و پایین نمیکرد. کسی غر نمیزد. بیواسطه و بیحرف، عشق بود و مهر و کمک و مرهم شدن بر زخمهای چندپاره دل نیازمندان و نور امید در قلبشان. با همان چند تکه لباس و کفش و چند لقمه غذا.
هر اتفاقی که رخ میدهد، هر حرکت جمعی موثری که شکل میگیرد، همیشه دو زاویه دارد و هیچ چیز مطلقا نمیتواند منفی باشد. اما همین خبر، شایعه یا واقعیت کافی بود تا مردم دلسرد و ناامید شوند. برخیها چه در قالب گفتارهای روزمرهشان و چه در قالب تحلیلها و گمانهزنیهایشان عنوان میکردند مردم ایران جوگیرند. برای هر رخداد تازهای، مدتی جو آنها را میگیرد و سپس از آن سرد میشوند و هیجان و جذابیت ابتدایی آن که فروکش میکند، آن را رها میکنند. گویی بلایی که سر دیوار مهربانی آمد هم حداقل در پارهای موارد بر همین اساس بود. تصور کنید مردان و زنان و کودکانی بودند که چشم امید و انتظارشان به لباسها و وسایل روی این میخها بود. دلشان گرم میشد وقتی آنها را میدیدند. چشمانشان برق میزد وقتی میتوانستند از این وسایل استفاده کنند اما به یکباره چند عدد میخ روی دیوارها و اسامی دیوار مهربانی که نوشته شده بود، برداشته شد و اثری از آن باقی نماند. کودکان و مردان بیخانمان و کارتنخواب میآیند کنار این دیوارها و دستی میکشند، نگاه حسرتباری میکنند و ناامیدانه میروند.
این قرار دیوار مهربانی با آنها نبود
این دیوار که ابتدا به همت علی حیدری، مدیر موسسه حمایت از کارتنخوابها در سطح شهر ایجاد شد، چندان مطرح نبود. خود او فراتر از دیوار مهربانی را در موسسه خود دارد. از انبار لباس و وسایل و کفش گرفته تا آشپزخانهای که هر روز برای کارتنخوابها غذا درست میکند و شبها پخش میکنند. در واقع روزانه دهها نفر از کارتنخوابها را پناه میدهد و سیر میکند. حیدری سطح مهربانی خود را به وسعت دیوارهای شهر نیز گسترده کرد که کمی بعد شهرداری با مصادره طرح دیوار مهربانی و با قرار دادن دیوارهای بیشتر در اختیار این طرح، کل مساله را به نام خود تمام کرد.
او از این موضوع گلایه دارد اما به دنبال اعتراض و... نمیرود. معتقد است دغدغه مهمتری دارد و خب حالا که شهرداری خود مسوولیت آن را برعهده گرفته است، ادامه دهد. اما پس از چند ماه فعالیت آن که حالا به اسم شهرداری در کلام مردم مطرح میشد، به ناگه دیوار و مهر و مهربانی و کمک تعطیل شد. دیوارها رنگآمیزی دیگری مطابق با آن بخش شهر پیدا کردند. چوبلباسیها و یخچالها برداشته شد. حتی یک عدد میخ هم روی دیواری باقی نماند. چنان اثرات آن را زدودند گویی هرگز چنین دیواری وجود نداشته است. تحلیلگران میگویند وقتی دزدی و سوءاستفادههای احتمالی از این دیوار آغاز شد، مردم دلسرد شدند و بیخیال ادامه کمک کردن. کاش دلیل آن همین باشد. کاش نمایش موقتی شهرداری و جوگیری کوتاهمدت مردم نباشد. کاش فرصتی پیش بیاید تا بار دیگر تکرار شود و مهربانی از یاد مردمی که بیشترین ساعتهای روزشان در کلافگی و بیحوصلگی و خستگی و اخم میگذرد، نرود. به راستی چرا دیوارمهربانی تعطیل شد؟