اغلب والدین طلاق گرفته در مورد اینکه طلاق چهقدر برای بچههایشان سخت است، احساس گناه میکنند. گاهی اوقات ما به این احساس گناه با افراط در بخشش کودکانمان و نادیده گرفتن رفتارهای منفی او واکنش نشان میدهیم. این مسئله و رفتارها به آینده و تربیت درست فرزندمان ضربه وارد میکند. در عوض با داشتن احساس مسئولیت مناسب، میتوانیم کمک بیشتری به خود و فرزندمان بکنیم. برخی افراد نیز به خاطر همین احساس گناه نسبت به فرزند، سالها در یک زندگی مشترک آسیبزا میمانند! در این مقاله میخواهیم در مورد این احساس گناه و چگونگی مقابله درست با آن، بیشتر با شما حرف بزنیم.
احساس گناه چیست و از کجا میآید؟
همه ما در مقاطعی از زندگیمان احساس گناه را تجربه کردهایم. بسیاری از مردم فکر میکنند که داشتن این احساس ناسالم است اما برخی از روانشناسان معتقدند، وجود این احساس خوب است؛ زیرا موقعی که ما احساس گناه داریم، خودمان را مسئول کارهای اشتباهی که انجام دادهایم، میدانیم. تنها مسئله برای ترس از احساس گناه این است که گاهی اوقات در درون ما باقی میماند و موجب آسیب هیجانی زیاد و گاهی اوقات آسیب جسمی میشود. ارزشهای اخلاقی نیز اغلب با احساس گناه مرتبط هستند، زیرا انسان زمانی این احساس را دارد که کاری برخلاف اصول و باورهایش انجام داده باشد. پس میشود گفت اینکه شما بعد از طلاق، نسبت به خیلی از امور مانند سرنوشت فرزندتان احساس گناه دارید، یک واکنش طبیعی است. اما گاهی اوقات شدت احساس گناه بسیار زیاد است و افراد نمیتوانند بهصورت منطقی فکر کنند، چون زمان سختی را پشت سر میگذارند و نمیتوانند بیان کنند که چه احساسی دارند. بعد از یک دورهٔ زمانی، این احساسات نیرومند میشود و به خشم و افسردگی میانجامد. هیجانهایی که آسیب بیشتری به افراد وارد میکنند.
یکی از احساسهای رایج بعد از طلاق، احساس گناه نسبت به فرزند است. این احساس در مواردی خیلی شدید میشود؛ مثلاً وقتی شما پیشنهاد دهندهٔ طلاق باشید، یا گمان کنید که شاید تلاش لازم را برای بهبود رابطه انجام ندادهاید، یا زمانی که دیگران دائماً شما را به خاطر سرنوشت فرزندتان و تصمیم طلاق، سرزنش میکنند.
تحقیقات چه میگویند؟
برخی والدین قبل از طلاق به خاطر احساس گناه نسبت به فرزند، حاضر به طلاق نیستند، برخی نیز بعد از طلاق همچنان احساس گناه میکنند؛ چون فکر میکنند باید تحت هر شرایطی به خاطر فرزندشان میماندند. میخواهیم این چالش سخت را با کمک تحقیقات علمی روانشناسان بررسی کنیم. شاید به کاهش شدت احساس گناه شما کمک کرد.
درواقع بسیاری از والدین وقتی با مطالعهٔ کتب و نشریات مختلف در زمینهٔ پیامدهای طلاق برای کودکان، روبهرو میشوند، از خود میپرسند که آیا به خاطر بچهها بهتر نبود به یک ازدواج پر از درگیری ادامه میدادم؟ از لحاظ منطقی باید بگویم که بهتر شد طلاق گرفتید زیرا تحقیقات از این عقیده حمایت میکنند. برای مثال تحقیقی بر روی کودکان پیشدبستانی که والدینشان نمیتوانستند باهم بسازند، نشان داد اگر والدین طلاق میگرفتند، کمتر از مواقعی که باهم میماندند، بچههایشان غیرقابلکنترل و ضداجتماعی میشدند. در تحقیق طولی دیگر روی جوانان نیز، کودکان والدینی که در تعارض مکرر بودند و سپس طلاق گرفتند بهتر از کودکانی والدینی بودند که به ازدواج پرتعارض خود ادامه میدادند. بنابراین پایان گرفتن یک ازدواج پرتعارض اگر به استرسهای شدید و بیپایان بچهها پایان دهد، برای آنها سودمند خواهد بود.
البته این تحقیقات بیشتر روی خانوادههای پرتعارض و خشن، انجامشده است. در والدینی که کم تعارض بودند و فقط تمایل به جدایی داشتند، تحقیقات بهطور کاملاً قطعی نشان میدهد که کودکان خانوادههای کمتعارض، اگر والدینشان جدا شوند بدتر از آن است که باهم بمانند. طلاق بعد از ناسازگاری ازدواجی جزئی، مخصوصاً برای کودکان تنشزاست زیرا آنها هیچ دلیل روشنی برای آن نمیبینند. برای آنها جدایی والدین علاوه بر ناخوشایند بودنش، غیرمنتظره و توجیهناپذیر است. در کل تحقیقات نشان میدهند که طلاق در ازدواجهای کم تنش، روی رفاه روانی، شبکههای حمایتی، پیشرفت تحصیلی و ناپایداری ازدواج کودکان در آینده تأثیر منفی دارد.
بگذارید نوشتههای بالا را برایتان اینگونه خلاصه کنم که: اگر زوجی بهصورت مداوم تعارض و درگیری دارند بهطوریکه محیط خانه را پرتنش کرده و این تعارض با طلاق کم میشود (و البته اقدامات لازم مانند مراجعه به روانشناس، در کاهش تنش کمک نکرده) بهتر است به خاطر خودتان و فرزندتان طلاق بگیرید؛ اما اگر والدین بتوانند تعارض خود را از بچههایشان پنهان کنند و یا تعارضشان کم و بدون درگیری و تنش باشد، برای بچهها (نه لزوماً شما) بهتر است که به زندگی مشترک ادامه دهید.
چگونه با احساس گناه نسبت به فرزند بهصورت کارآمد کنار بیایم؟
همانطور که گفته شد، احساس گناه زیاد پس از طلاق نسبت به فرزند، میتواند منجر به تربیت غلط و راهبردهای ناسالم شود که برای شما و فرزندان آسیبزا است. به همین علت مهم است که یاد بگیرید چگونه با این احساس مواجه شوید. راهبردهای زیر به شما کمک میکند تا بتوانید با احساس گناه نسبت به فرزند بعد از طلاق بهتر کنار بیایید:
- احساس گناه خود را طبیعی بدانید.
فکر کنم تا اینجا متوجه شدید که احساس گناه پس از طلاق یک مسئلهٔ عمومی است؛ پس بدایند اینکه احساس گناه دارید، چیز عجیبی نیست و شما در داشتن این احساس تنها نیستید چون اکثر والدین بعد از طلاق با این احساس روبهرو میشوند. البته باید مراقب شدت آن بود، چون وقتی شدید شود میتواند بسیار آسیبزا باشد.
- برای احساس گناه، ملاک درستی داشته باشید.
کمی با خودتان خلوت کنید و ببنید چرا خودتان را سرزنش میکنید و درواقع دلیل یا دلایل اصلی احساس گناهتان چیست؟ آیا این دلایل واقعی است؟ چهقدر ارزش خودسرزنشی دارد؟ این احساس آیا به شما کمک میکند؟ با پاسخ به اینگونه سؤالها متوجه میشوید گاهی ما ملاک درستی برای این احساس گناه نداریم و اگر هم ملاک درستی وجود داشته باشد، اینقدر که ما به آن شاخ و برگ دادیم، واقعی نیست. احساس گناه بدون دلیل میتواند تأثیرات منفی زیادی بر سلامتی داشته باشد. میخواهیم بگویم بهحق و بهاندازه احساس گناه داشته باشید.
- پشیمان باشید نه گناهکار!
حس پشیمانی با احساس گناه فرق دارد. احساس گناه معطوف به خود فرد است، اگر زیاد باشد ناکارآمد است و عموماً منجر به رفتارهای مقابلهای منفی میشود. در مقابل احساس پشیمانی معطوف به رفتار فرد است، عموماً کارآمد است و باعث انجام رفتارهای سالم میشود. وقتی احساس گناه داشته باشید خودتان را آدم بدی میدانید و لایق تنبیه، اما وقتی احساس پشیمانی داشته باشید، رفتارتان را بد میدانید و تلاش سالم برای جبران خواهید کرد.
- مراقب اقدامات جبرانی افراطی خود باشید.
وقتی احساس گناه شدید باشد، والدین دست به اقداماتی میزنند تا به هر طریقی این احساس را کم کنند. مثلاً والدین ممکن است دائماً برای فرزند خود هدایای گوناگون بگیرد و او را غرق در اسباببازی کند؛ والد دیگری ممکن است روش تربیتی سهلانگارانه را اتخاذ کند و از هرگونه تنبیه و محدودیت کودک خود اجتناب کند؛ والد دیگر در حضور کودک، والد مقابل را سرزنش کند تا به کودک بفهماند که من مقصر نبودم و… تمام این اقدامات در پاسخ به احساس گناه شدید است که نهتنها مشکلات کودک را تخفیف نمیدهد، بلکه باعث تشدید رنج کودک هم میشود.
- آسیب را کاهش دهید.
درست است که کودکان بعد از طلاق دچار آسیبهای میشود که البته شدت آن بسته به سن کودک و نوع طلاق و خیلی از عوامل دیگر متفاوت است، اما شما حالا که طلاق گرفتید میتوانید شدت این آسیبها را با مدیریت صحیح و برخورد سنجیده، کاهش دهید. درواقع اگر نتوانستید جلوی آسیب را بگیرید اما میتوانید جلوی آسیب بیشتر را بگیرید. کارهای زیادی در این حوزه میشود کرد. اینکه بهصورت منطقی و متناسب با سنّ کودک، علل جدایی را برایش شرح دهید؛ به فرزندتان کمک کنید تا عواطف و احساساتش را بیان کند؛ به رابطهٔ میان فرزند و همسر سابقتان احترام بگذارید و … خیلی از کارها را هم نباید انجام دهید؛ مثلاً از بچههای خود بهعنوان یک پیامرسان استفاده نکنید. از جنجال و درگیری با همسر سابقتان بپرهیزید؛ بر سر فرزند با همسر سابقتان رقابت نکنید و … مجموعه این بایدها و نبایدها را میتوانید از منابع مختلف جویا بشوید که درنهایت به فرزندتان کمک میکند.
- مراقب احساس گناه فرزند خود هم باشید.
این فقط شما نیستید که بعد از طلاق، ممکن است دچار احساس گناه شود؛ فرزندان نیز بعد از طلاق ممکن است دچار احساس گناه شوند. تفکر خودتقصیری در کودکان گاها باعث میشود که آنان خود را مسئول طلاق والدین بدانند و حتی خود را برای این امر سرزنش کنند. بهخصوص در مواقعی که والدین در دعواهای خود دائماً نام کودک را میآورند یا اینکه به فرزند خود بگویند: «اگر تو نبودی زودتر از پدرت طلاق میگرفتم». بنابراین مراقب برخوردهای خود با کودکتان باشید و در حضور آنها با همسر سابق خود جروبحث نکنید. همچنین در فضای خصوصی با کودک خود صحبت کنید و از اینکه مراقب او هستید و او نقشی در طلاق نداشت، مطمئنش کنید.
- کمک بگیرید.
این راهکار از آن دسته راهکارهای است که ما همیشه پیشنهادش میدهیم، چون راهکارهای بیانشده در این مقاله یا حتی منابع دیگری برای برخی افراد به سبب شدت مشکلات، جوابگو نیست یا اینکه برخی نیاز به کمک بیشتری دارند تا بتوانند راهکارها را در زندگی خود عملی کنند. بنابراین اگر با این مشکلات روبهرو هستید، میتوانید به یک روانشناس مجرب مراجعه کنید.