فرزندان شما همه زندگی شما نیستند!
یکی از باورهای غلط و مخرب در عالم پدر و مادرهااین است که تصور میکنند فرزندان آنها همه چیز زندگی شان هستند! این باور غلط هم در فرزندان آنها احساس گناه و ناراحتی دائمیایجاد میکند و هم وظیفه پدر و مادر بودن را برای خود آنها تبدیل میکند به وظیفهای سخت و تنفرآمیز! انگار خود آنها ماشینهایی هستند که فقط باید به فکر بچههایشان باشند.
یک لحظه هم آرامش و آسایش ندارند و میخواهند همیشه درحال فراهم کردن همه چیز برای تنها چیزهای زندگی شان، یعنی برای فرزندانشان باشند!این باور غلط چنان در برخی از پدر و مادرها شکل گرفته است که در گامهای اول نمیتوانند باور سازنده تری را جایگزین آن نمایند. باور بهاین که زندگی، از خود آنها هم انتظاراتی دارد.
آنها به خداوند، به جهان و به همه کائنات مدیوناند و در مقابل همه نعمتها، استعدادها و مواهبی که به آنها داده شده مسئولند. باید خود را شکوفا کنند. باید برای جهان کاری کنند و دین خود را ادا کنند اما متاسفانه چنین پدر و مادرهایی خود را ماشینهایی میدانند در خدمت فرزندانشان.
آدم آهنیهایی که باید کار کنند باید از خود مایه بگذارند و خود را فدای فرزندانشان کنند. مطمئنا فرزندان اینها با این الگوهای ماشینی یا هرگز به موفقیتی نمیرسند و یا اگر هم ظاهرا تحصیل کنند یا در زندگی شغلی موفق شوند، در زندگی شخصی خود احساس شادی و آرامش نخواهند داشت واین چرخه معیوب، تا سالیان بعد همچنان تکرار میشود.
به فرزندان خود انگیزه بدهید
یکی از مشکلات نسبتا عمومی والدین، این است که میخواهند به زور و اجبار فرزندشان را به سمت انجام کارها، انجام تکالیف، درس خواندن، رفتن به کلاسهای فوق برنامه و بسیاری امور دیگر سوق دهند. این کار جداً اشتباه است. اگر انگیزه درونی برای کاری وجود نداشته باشد بایک بولدوزر هم نمیتوانید فرزندتان را به جلو برانید! انگیزه باید از درون هر کس او را تشویق به پیشرفت و یادگیری کند.
متاسفانه والدین با تهدید، با تنبیه، با وعدههای رنگارنگ، با نصیحت و اندرز، با مقایسه، با کنترل و سختگیری و مشابهاینها در فرزندان انگیزههای اجباری و کاذب ایجاد میکنند. اما همهاین کارها نه تنها اشتباهند بلکه در نهایت ایجاد انگیزه موثری نمیکنند. در عوض بهتر است والدین بهاین مولفهها توجه کنند:
اول: فرزندان خود را بشناسید. استعداد، توانمندی، آمادگی و ویژگیهای شخصی و منحصر به فرد آنها را بشناسید و بر اساس آنها، بر اساس علائق و توانمندی هر یک، آنها را به سمت هنر یا دانشی که بدان گرایش دارند سوق دهید.
دوم: فرزندان را به جایزه عادت ندهید. منظور این نیست که به فرزندانتان جایزه ندهید بلکه منظور این است که انگیزه آنها را با شرط و شروط و پاداش و جایزه تحریک نکنید. انگیزههای درونی را پرورش دهید. مانند لذت بردن از انجام کار.
سوم: بیشتر از تاییدهای کلامی استفاده کنید. مثلا بگویید کار خود را خوب انجام دادی. معلوم است استعداد خوبی در این کار داری و...این کار بسیار موثرتر از گذاشتن شرط و شروط است.
چهارم: از دخالت بیجا پرهیز کنید. خوب است که والدین فرزندانشان را در انجام کارها راهنمایی کنند اما دخالت بیجا و به عهده گرفتن مسئولیت کارهای آنها اصلا درست نیست.
پنجم: به فرزندانتان ابراز وجود را بیاموزید. داشتن فرزند منفعل که همیشه «چشم» بگوید شاید از نظر پدر ومادر خوب و راحت باشد. اما برای خود فرزند اصلا مناسب نیست. بدین ترتیب او خلاقیتاش را از دست میدهد و همیشه در حالت بلاتکلیف باقی میماند. فرزند پرخاشگر هم یک مصیبت است.
بنابراین در وسطاین جاده حرکت کنید. نه انفعال و نه پرخاش. اجازه دهید فرزندتان احساس و نظرش را آزادانه بگوید و بیان کند. هر جا لازم است استعداد و توانایی خود را مطرح کند. اما به شکل منطقی نه با پرخاش یا انفعال. این را به فرزندتان یاد دهید. داشتن ابراز وجود سالم در خودتان، به فرزندانتان هم آن را خواهد آموخت.
خانواده خود را به خانوادهای بالنده تبدیل کنید. جایی برای رشد، شادی و لذت و تبادل محبت.
برای خواندن بخش اول- آشیانههای بالنده- اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش دوم- آشیانههای بالنده- اینجا کلیک کنید.