فیلم 45 سال ساختهی اندرو هی که در سال 2016 نامزد اسکار بهترین فیلم شد، زوجی که حدود نیمقرن در کنار هم بودهاند را در حال دستوپنجه نرم کردن با اسرار گذشته نشان میدهد. . این فیلم اسرارآمیز که با بازی خیرهکنندهی دو بازیگر باسابقه تأثیری دوچندان در بیننده میگذارد یک فیلم در ژانر جنایی-ترسناک از کشورهای حوزهی اسکاندیناوی نیست بلکه از اسرار ناگفتهی ازدواجی 45 ساله پرده برمیدارد.برای جزئیات بیشتر با بنیتا همراه باشید.
این درام با فاش شدن اینکه بدن مفقودشدهی معشوق جف (با بازی تام کورتنی) طی یک حادثهی کوهنوردی پس از سالها پیدا میشود آغاز شده و بر ازدواج چندین سالهی جف و کیت (با بازی شارلوت رمپلینگ) که به چهل و پنجمین سالگرد ازدواجشان نزدیک میشوند تأثیر میگذارد.
هی در این فیلم برای نشان دادن تأثیر این واقعه بر روی زوجی که محور این داستاناند روش خاصی را به کار میگیرد و پس از فاش شدن اخبار تکاندهنده در مورد جنازهی مفقودشده، برخلاف هفتههای معمول و ساکتی که این زوج در شهر نورفک انگلستان پشت سر میگذرانند، به مناسبت سالگرد ازدواجشان هفتهای پرمشغله همراه با دوستان خانوادگیشان را در پیش دارند. کارگردان با رساندن مفهوم عمیق داستان در صحنههای بدون دیالوگ و ارتباط بدون سخن این زوج با یکدیگر و نشان دادن اینکه کیت بهآسانی تأثیر وقایع گذشته را در تمام لحظات زندگی همسرش میبیند از هرگونه دیالوگ نمایشی و ملودرام برای نشان دادن مشکلات بین این زوج پرهیز میکند.
مهمترین سلاح کارگردان بازی بیمانند شارلوت رمپلینگ در نقش خود است که موفق میشود بدون به زبان آوردن کلمهای احساسات شخصیت کیت را بهخوبی به تماشاگر انتقال دهد. این بازیگر زن که برای نقش خود در این فیلم نامزد اسکار شد با بازی در این نقش کارنامهی درخشان خود در بازیگری را بار دیگر به اثبات رساند. کیت در این فیلم زنی رضایتمند از زندگی خود و با اعتمادبهنفس است و علیرغم اینکه فرزندی با همسرش جف ندارد و همراه او زندگی اجتماعی کم رونقتری نسبت به دیگر دوستانش دارد به دلیل ارتباط قوی بینشان از پس ناملایمات زندگی برآمده است.
محل زندگی جف و کیت درجایی دور از زندگی شهری و با منظرههای زیبا، نمود جالبی از رابطهی این زوج در ابتدای فیلم است اما زمانی که جف درگیر مسائل گذشتهاش میشود و کیت را آزرده میکند صحنهها در فیلم دلگیرتر و فضاها محدودتر میشوند، دوستانشان از حامیانی خوب به افرادی آزاردهنده تبدیل میشوند و کیت نمیتواند لحظهای را بدون فکر کردن به معشوق سابق همسرش بگذراند. کارگردان بدون تکیه کردن به دیالوگهای طولانی وضعیت زندگی افراد حاضر در داستان را با هزاران روش ناملموس روی محورش میچرخاند.
این فیلم بر اساس داستانی کوتاه به نام در کشوری دیگر اثر دیوید کنستانتین ساخته شده است که از خبر واقعی کشف جنازهای در یخهای کوهستانی فرانسه الهام گرفته بود و نمادی از اسراری است که افراد اثرات آن را سالها بعد در زندگی خود حس میکنند. جف به همسرش در مورد گذشته دروغ چندانی نگفته بود و سعی کرده بود بهتنهایی از آن زندگی که میتوانست داشته باشد و حالا بهتازگی دفن شده بود عبور کند. کیت نیز قصد رقابت با معشوق ازدسترفته را نداشت بلکه نمیتوانست از فکر مقایسهی زندگیای که جف میتوانست داشته باشد و زندگی کنونیاش با او رها شود. با نگاه به داستان از این زاویه با سناریویی سنگین و ترسناک و درعینحال تحسینبرانگیز مواجه هستیم. فیلم با صحنهای که در ابتدا نیز نمایش داده شده بود و افشای حقیقتی بسیار تکاندهنده که ارزش تماشای تمام 95 دقیقهی پیش از آن را دارد به پایان میرسد. صحنهای که تماشاگران پس از پایان فیلم هرگز فراموش نخواهند کرد.